گروه پ.ک.ک و شاخه ایرانی آن پژاک، در کنار سایر گروههای وابسته در منطقه (سوریه، ترکیه و عراق) برای تامین نیروی انسانی مورد نیاز خود به روشهای مختلفی روی میآورند.
علیرغم مشروعیت و محبوبیت ظاهری و ابتدایی این گروهها و جذابیت جنگهای چریکی برای نوجوانان و جوانان و همچنین جذاب بودن شعارهای این گروه مبنی بر احقاق حقوق کردستان که جوانان کماطلاع را اغوا کرده بود؛ اما بهدلیل آشکار شدن ماهیت تروریستی این گروه و نهادهای منسوب به آن و همچنین مشخص شدن دشواریهای جنگ و زندگی چریکی در کوهستان، روز به روز از محبوبیت این گروه کاسته شد؛ در نتیجه پ.ک.ک/ پژاک مجبور شدند برای تامین نیروی انسانی خود به فریب و ربایش نوجوانان و حتی کودکان ۱۳ الی ۱۵ ساله روی بیاورند.
بدین ترتیب، تعداد کثیری از نوجوانان، جوانان و حتی کودکان به این گروه پیوستند؛ عضویتی که از سر عدم اطلاع، فریب و ارائه اطلاعات غلط و حتی آدمربایی بود.
پ.ک.ک، یعنی جنگ؛ در جنگ بهویژه در جنگ کوهستانی و چریکی نیز مرگ، شانس بیشتری از ادامه زندگی دارد. پس در جنگ پ.ک.ک و نهادهای وابسته به آن بسیاری از این افراد عضو یعنی کودکان و نوجوانان کشته شدند و میشوند.
اما اتفاق تلخ دیگری در این چند سال در گروه پ.ک.ک و پژاک رخ داده است.
این گروهها و سران آن، ابتدائاً منکر حضور نوجوانان و کودکان میشوند و زمانی که خانواده این افراد برای پیگیری سرنوشت آنها به مقرهای گروه مراجعه میکنند با انکار، تحقیر و تهدید روبرو میشوند.
به عبارت دیگر، پ.ک.ک و پژاک مدعی میشوند کودکان و نوجوانان مذکور، در مقرهای این گروه حضور ندارند. هر اصرار خانواده نیز با تهدید به قتل و بازداشت مواجه میشود.
مرحله دوم در فرایند ربایش اعضا، با انتشار خبر مرگ عضو آغاز میشود. در واقع، چند سال پس از ربایش عضو یا فریب وی، و در بیخبری محض خانواده از سرنوشت فرزند خود، ناگهان پ.ک.ک/ پژاک خبر مرگ و کشته شدن عضو (عموماً در درگیری با ارتش ترکیه و در خاک اقلیم کردستان عراق و سوریه) را منتشر میکند و بدین ترتیب خانواده فرد کشته شده، متوجه کذب بودن ادعای قبلی این گروه شده است؛ اما با تاخیر چندساله و به بهای مرگ فرزند خود.
در مرحله سوم؛ خبری از جنازه فرد کشته شده نیست. او یا کشته شده و جنازهاش در کوهستان صعبالعبور قندیل و بیابانهای سوریه رها شده یا اینکه باز هم پ.ک.ک و پژاک به دروغ متوسل شدهاند و صرفاً برای توقف پیگیری خانواده، خبر دروغ مرگ را منتشر کردهاند تا خانوادهی عضو را به این نتیجه برسانند که فرد، کشته شده است.
در مراحل بالا، جرم «ناپدیدسازی اجباری» رخ داده است که استمرار دارد. این جرم به زبان ساده، یعنی یک خانواده را در بیم و امید مرگ یا زنده ماندن یکی از اعضای خود رها کردن.
یکی از حقوق بنیادین افراد بشر مصونیت از هرگونه تعرض به تمامیت جسمی و روحی است. این حق ممکن است به اشکال مختلفی نقض شود.
افرادی ناشناس (وابسته به دولت یا گروههای مسلح و تروریستی) از راه میرسند، اغلب مسلح، با لباس غیر رسمی یا با یونیفرم نظامی، با قهر و غلبه وارد حریم خصوصی فرد، افراد یا خانوادهای میشوند، بدون ذکر دلیل یا ارائه حکم قضائی، شخص یا اشخاصی را دستگیر میکنند و به زور سوار بر اتومبیل میکنند و از محل دور میشوند. در مورد پ.ک.ک نیز میتوان این مراحل را ذکر کرد.
کودکی فریب میخورد، ربوده میشود، به او وعده تحصیل و کار در اروپا و اقلیم کردستان میدهند و در نهایت سر از مقرهای مخوف پ.ک.ک در کوهستان در میآورد. در این مدت، وی حق تماس با خانواده را ندارد.
خانواده نیز که احتمالاً به مقرهای گروه رسیده، با انکار سران گروه مواجه است.. بعد از چند سال، خبر مرگ مبهم و یک تصویر از فرد کشتهشده منتشر میشود و تمام. خبری از جنازه و محل دفن و علت دقیق مرگ هم منتشر نمیشود.
خانواده یک فرد در این شرایط نمیداند فرد زنده است یا مرده و وضعیت وی به چه شکل است. رویکرد پ.ک.ک. نیز در این خصوص پنهان نمودن اطلاعات مربوط به عناصر خود به خصوص اطلاعات و اخبار و مربوط به تلفات و کشتهها میباشد که موجب بلاتکلیفی و نگرانی بسیاری از خانوادهها شده است.
ناپدید شدگی اجباری پدیده شومی است که در اکثر موارد توسط گروههای مسلح و تحت حمایت دولتها انجام میگیرد.
در ناپدید شدگی اجباری، فرد را به دلیل تعلق به گروه یا سازمان یا عقیده خاصی برخلاف میل خودش از انظار عمومی پنهان میکنند، اما در عین حال یک عامل مهم که اهمیت و زشتی چنین جرمی را بیشتر و آشکارتر میکند، حالت «بلاتکلیفی» قربانی و خانواده اوست.
در مورد پ.ک.ک؛ فرد به دلیل کرد بودن باید برای عقاید باطل این گروه بجنگد، کشته شود و در نهایت در بیابان و کوهستان رها شود؛ بدون اطلاع خانواده.
کنوانسیون بینالمللی حمایت از تمامی اشخاص در برابر ناپدیدشدن اجباری که در سازمان ملل مصوب شده است برای ممانعت از ناپدیدشدن اجباری اشخاص در نظرگرفته شده و در ۲۰ دسامبر ۲۰۰۶ تصویب شد و در تاریخ ۶ فوریه ۲۰۰۷ به امضای دبیرکل رسید.
در ۲۳ دسامبر ۲۰۱۰ به قانون لازمالاجرا تبدیل گردید که در اوت ۲۰۱۷ توسط ۹۶ کشور جهان امضا شده و ۵۷ کشور بر آن صحه گذاردهاند.
بدین ترتیب، پ.ک.ک با جرم مستمر خود یک کنوانسیون بینالمللی را نقض کرده است.
ماده ۲ کنوانسیون حمایت از همه اشخاص در برابر ناپدید شدن اجباری این جرم را اینگونه تعریف میکند: «اشخاصی که بر خلاف میلشان توقیف، بازداشت یا ربوده یا به شکل دیگری از آزادیهای خود محروم شوند و این کار را ماموران دولتی یا گروههای سازمانیافته یا اشخاص عادی که از طرف یا با رضایت و حمایت مستقیم یا غیرمستقیم دولت عمل میکنند، انجام دهند.
در حالی که درباره سرنوشت یا مکان نگهداری آنان هیچ اطلاعاتی داده نشده است و به این حقیقت که آنان از آزادی خود محروم شدهاند».
نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که طبق ماده ۵ کنوانسیون فوق چنانچه جرم ناپدیدسازی اجباری به صورت گسترده، منظم و سازمان یافته، آنگونه که در حقوق بینالملل تعریف شده است صورت گیرد، جنایت علیه بشریت محسوب شده و عواقب سختی که برای اینگونه جرائم در حقوق بینالملل پیشبینی شده است را برای مرتکبین و دولت حامی آنان در پی خواهد داشت.
باید تاکید کرد این جرم مستمر پ.ک.ک، حق حیات اعضا را نیز نقض میکند. کنوانسیون اعتقاد دارد «هرگونه اقدام به ناپدیدسازی اجباری، اشخاصی را خارج از حمایت قانونی قرار داده و درد و رنج شدیدی را بر آنان و خانوادههایشان وارد مینماید».
چنین عملی موجب نقض قواعد و مقررات حقوق بینالمللی است که حق شناسایی شخص نزد قانون، حق آزادی و امنیت شخصی، حق آزادی از شکنجه یا سایر مجازاتها یا رفتار ظالمانه، غیر انسانی و تحقیر آمیز را تضمین نمودهاند.
همچنین این اقدام، حق حیات را نقض یا تهدیدی فاحش نسبت به آن محسوب میشود». بدین ترتیب، با نقض حق بر حیات و ادامه زندگی، پ.ک.ک و پژاک، عملاً اعضا را به کام مرگ میفرستند. زیرا بخش عمدهای از هدف ربایش و ناپدیدسازی، حذف فیزیکی افراد است.