یوسف از ترس به زندان افتادن فرار کرد

پدر یوسف آلاوه که اهل استان ایلام است اظهار داشت پسرش از ترس به زندان رفتن بخاطر جرمی که در شانزده سالگی مرتکب شده بود فریب خورد و به زندانی دیگر بنام پژاک افتاد.

یوسف تا زمانی که در خانه حضور داشت هیچگاه پیش نیامده بود که با کسی درگیر شود و یا دعوایی به را بیندازد، یوسف بسیار پسری آرام و سربه زیر بود اما متاسفانه در آن اواخر به صورت اتفاقی با یک نفر درگیر شده بود و در میان همین درگیری آسیبی به آن شخص وارد شده بود که باعث شد از یوسف شکایت کند. همین مسئله باعث ترس او شد.

تا آن زمان خانواده ابداً فکر نمی کردند که یوسف بخواهد عضو حزبی شود چونکه هیچ وقت هیچ کدام از اعضای خانواده هیچگونه علاقه ای نسبت به این احزاب نداشتند و خود یوسف هم تا بحال حرفی از هیچ حزبی نزده بود.

همانطور که پدر یوسف به دیدبان حقوق بشر کردستان ایران گفت یکی از دوستانش با پ.ک.ک و پژاک در ارتباط بود و همین ارتباط او باعث شده بود که بتواند پسرش را گمراه کند. بهتر است بگوییم از شرایطی که برای یوسف اتفاق افتاده بود با خبر بود و با سوء استفاده از همین قضیه و ایجاد ترس از زندانی شدن او را گول زده بود و با هم فرار کرده بودند، البته خانواده‌اش هم از این قضیه هیچ خبری نداشتند. از زمانی که یوسف ناپدید شده بود همه جا به دنبال او گشتند ولی هیچ ردی از او نبود تا اینکه بعد از چند ماه همان دوستش که یوسف را با خودش برده بود توانسته بود فرار کند و برگردد و حتی اقرار کرد خودش هم از ماهیت آن گروه خبر نداشت و نمی دانست چه بر سرشان می آید به همین خاطر زمانی که به آنجا رفته بودند و فهمیدند که ماهیت این گروه به چه صورت است تصمیم به فرار گرفته بودند اما در میان راه یوسف را دستگیر کردند و نتوانسته بود فرار کند.

آسیب های اجتماعی و مصادیق بسیار آن همواره مشکلاتی را برای خانواده ها و البته جامعه بوجود آورده و این مهم مرتفع نمی گردد تا علت ها و دلایل اصلی بروز این آسیب ها را شناسایی و از میان برداریم که این همت و عزم و اراده جدی مسئولین دولت ایران را می طلبد.

طبیعی است که «مناطق مرزی و کمتر توسعه یافته ایران» باتوجه به وجود مشکلات عدیده و عمیق اقتصادی و معیشتی حاکم بر زندگی افراد آن مناطق، بیش از دیگر شهرها و مناطق کشور نیازمند این توجه از سوی مئسولین دولت ایران هستند.

بارها در خصوص خانواده های کرد ایرانی که قربانی سیاست های غیر انسانی و ناقض حقوق بشری چون ناپدیدسازی اجباری و به کارگیری کودک سرباز در گروه های شبه نظامی چون پ ک ک/پژاک شده اند گفته ایم.

بعد از آن طی این یک سال گذشته خانواده یوسف چندین بار به عراق رفتند تا پسرشان را برگردانند ولی هر بار با توهین و تهدید روبرو می شدند و الان هم به گفته خودشان نمی دانند به کجا پناه ببرند! از چه کسی کمک بگیرند! چطور پسرشان را برگردانند؟

در ادامه این صحبت‌ها پدر یوسف که به شدت گریه می کرد اظهار داشت که: حاضرم که پسرم دیگر برنگردد اصلاً او را به من ندهند ولی فقط یک بار اجازه بدهند که او را ببینم، حداقل صدایش را بشنوم تا مطمئن شوم اتفاقی برایش نیفتاده است و دیگر هیچ چیز را نمیخواهم.

زندگی ام را فدا میکنم که یک لحظه پسرم را ببینم.

ترک پاسخ

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید