«…آن چه من از احسان نوری پاشا دیدم و به یاد دارم، او در روزهای سخت پناهندگی و نداری و فلاکتباری، سختیهای بسیار کشید و از طرفی نیز دولت پهلوی اجازه نمیداد کار کند. اما همیشه متانت و وقار خود را حفظ مینمود. همسر او یاشار خانم ترک بود و در خانه نیز به ترکی حرف میزدند. یاشار خانم فارسی را نیز یاد گرفت اما هرگز به کردی علاقه نشان نداد و یاد نگرفت. آنها کلفتی به نام زهرا بهنامه، از پدر و مادر کرد، داشتند که به او نیز ترکی یاد دادند و او نیز به ترکی حرف میزد.
احسان نوری در 25 مارس 1976 بر اثر تصادف با موتورسیکلت در تهران فوت کرد. موتور سوار دستگیر شد اما وکیل یاشار خانم میگفت محاکمه و پیگیری قاتل احسان نوری بیفایده است و نتیجه نخواهد داد. او به صورت تلویحی میگفت دست ساواک در کار است لذا خودتان را خسته نکنید.
پس از فوت احسان نوری پاشا، همسرش در سالهای آخر عمر در میدان کندی (توحید کنونی) تنها زندگی کرد. او میگفت سرهنگ عیسی پژمان، از مقامات ارشد ساواک که اصالتا کُرد بود، چند مرتبه از آمریکا تلفن زده و خواسته برای من و زهرا اقامت بگیرد اما موافقت نکردیم. عیسی پژمان با احسان روابط بسیار نزدیکی داشت و تقریبا هر هفته به خانه او میآمد. یاشار خانم در سال 1362 در بیمارستان بانک ملی تهران درگذشت».
رحیم اشنویی محمودزاده – کتاب “ژنرال احسان نوری پاشا”