نوشتهی: سعد قاضی / ترجمه از کوردی: دیدبان حقوق بشر کردستان ایران
در دوره سلطنت شاه طهماسب، فرزند شاه اسماعیل صفوی، در سال 943 قمری، یعنی حدود 500 سال پیش پسری جوان به نام عیسی پس از آن که دو بار پیغمبر (ص) را در خواب دید به نزد لشکریان بداغ سلطان، حاکم موکریان که به خاطر لشکرکشی قشوناش در تفلیس گرجستان بود، آمد. عیسی علیرغم خواهش خانوادهاش در تفلیس و به درخواست خودش همراه بداغ سلطان به مهاباد آمد. عیسی به خاطر داشتن سواد و نجابت و پاکی و درستکاری و تقوا به فرد معتمد و مشاور بداغ سلطان تبدیل شد.
بعداً، بداغ سلطان عنوان «سلطان عیسایی گورجی» را به وی اعطا کرد و برادرزادهاش را به عقد او در آورد و امور خزانهداری امیرنشین موکریان را به او میسپارد. این آغاز تاریخ خانواده قاضی در موکریان است. پس از آن، اعضای این خانواده به مدت چهارصد سال و تا دوره رضاخان، حکم پادشاهان برای قضاوت و حکمیت منطقه موکریان را گرفتهاند (منبع: خلیل فتاحی قاضی، کتاب «تاریخچه خانواده قاضی» صص 16-14). آنچه از روایات و نوشتههای خانواده قاضی و مردم منطقه و اسناد تاریخی به دست میآید نیز تا حد زیادی این موضوع را تایید میکند. فقط یک موضوع هنوز مشخص نشده آیا عیسی تازهمسلمان بود و خانوادهاش نیز در اصل کُرد بود یا نه. معلوم نیست زبانش کوردی بود یا نه. اما به نظر میرسد به خاطر پناهنده شدن به قشون و به دست گرفتن امور اداری امیرنشین، زبان کوردی را یاد گرفته باشد.
این خانواده همانند بسیاری از خانوادههای دیگر نقش مهمی در امور کردستان داشتند مانند شیخ المشایخ، میرزا فتاح قاضی و پسرانش، قاضی لطیف، میرزا جواد قاضی، میرزا قاسم قاضی، قاضی علی، سیف القضات، میرزا ابراهیم قاضی، مصطفی شوقی، قاسم قادری قاضی مشهور به چرچیل کردستان و بنیانگذار کومله ژ.کاف و پیمان سه سنوور/مرز، تا این که به آخرین مورد این خانواده یعنی قاضی محمد و صدر قاضی و دهها زن و مرد دیگر می رسیم که در زبان و فرهنگ و ادب و انواع هنری و سیاست و تاریخ تاثیر گذاشتهاند. جزئیات را در مطلبی دیگر مورد بحث قرار خواهم داد.