قتل شهروندان اقلیم کردستان توسط پ.ک.ک. و سکوت عملی مقامات اقلیم ادامه دارد. به این عنوان، به دلیل تبدیل شدن پ.ک.ک. به یک تهدید موجودیتی برای کردهای عراق میپردازیم.
مسعود بارزانی در نیمه دهه هشتاد میلادی مرتکب اشتباه بسیار بزرگی شد و پس از دو دیدار با عبدالله اوجالان، رهبر پ.ک.ک.، در سوریه موافقت کرد اعضای پ.ک.ک. در مناطق تحت کنترل حزب دموکرات کردستان (پارتی) در نزدیکی مرز عراق و ترکیه مستقر شوند. این اقدام نقطه آغاز رشد و گسترش پ.ک.ک. بود چون مانیفست پ.ک.ک. بر خشونت قرار داشت و هنوز هم دارد لذا برای رشد و گسترش نیازمند اقدامات خشن است.
فضای سیاسی حاکم بر ترکیه در دهه هفتاد میلادی راه را برای ظهور گروههای مختلف به ویژه برای چپگرایان متمایل و مورد حمایت شوروی باز کرده بود. این سبب شد تا هم بر تعداد گروههای مختلف از جمله کردی افزوده شود هم گروههایی بتوانند با اقدامات مسلحانه خود امنیت ملی ترکیه را به چالش بکشند و در چنین فضایی بود که نظامیان در سپتامبر 1980 کودتاه کردند. در این هنگام دو سال از تاسیس پ.ک.ک. میگذشت و هنوز برای جنگ مسلحانه علیه دولت اعلان رسمی نکرده بود و فقط به کشتن سران دیگر احزاب و سازمانهای کرد و سران و روسای عشایر و فئودالهای کرد متمرکز بود تا صحنه را فقط برای خود خالی کند. عبدالله اوجالان بارها میگوید در آن هنگام میت (استخبارات ترکیه) به او پول و سلاح میداد. اوجالان در سال 1979 عرصه را بر خود تنگ دید و به سوریه فرار کرد. صلاحالدین چلیک عضو بنیانگذار و البته منتقد اوجالان که بعدا از ترس اعدام درون سازمانی فرار کرد میگوید عملا سازمان ما از هم پاشیده بود و دو ماه از سرنوشت عبدالله اوجالان اطلاع نداشتیم. اوجالان به سوریه و سپس لبنان رفت و همراه یک زن – به احتمال قوی کثیره ییلدریم همسرش که بعدا از ترس اعدام درون سازمانی به سوئد پناه برد و هنوز هم در سکوت قرار دارد – نزد عادل مراد از مسئولان اتحادیه میهنی کردستان در لبنان رفت و توانست از این طریق جلال طالبانی گذرنامه جعلی سوریه بگیرد و سرانجام با مسئولان سوریه از جمله خانواده حافظ اسد ارتباط برقرار کند. کثیره نیز با مراجعه به مرکز فرهنگی مسکو در دمشق توانست ضمن دریافت کمکهای شوروی، از طریق شوروی به دولت سوریه سفارش کند تا از پ.ک.ک. حمایت نماید. پ.ک.ک. نیز همانند ایدئولوژی شوروی مارکسیست-لنینیست بود. یوگنی پریماکف، که بعدا وزیر خارجه روسیه شد و برای گرفتن پناهندگی عبدالله اوجالان در دوره آوارهگیاش سخت تلاش کرد حتی او را چند روز در خانه مادرزنش نگه داشت تا در امان باشد، نقش مهمی در این زمینه ایفا نمود. آغاز آموزش تاکتیکهای جنگ چریکی به اعضای پ.ک.ک. توسط عوامل کا.گ.ب. بود.
هر چه زمان پیش می رفت پ.ک.ک. سازمان خود را تنظیم میکرد و به تدریج مخالفان و منتقدان اوجالان یکی پس از دیگری کشته میشدند، به عنوان مثال چتین گونگور، رضا آلتیونک از اعضای شورای مرکزی و بسیاری دیگر. یکی از مواردی که اوجالان نیز بارها به آن اشاره میکند اعتراض اعضای آموزش دیده بود که چرا آنان را به جنگ با ترکیه نمیفرستند و اوجالان – همانند وعده آزادی اوجالان از زندان امسال و امسال … توسط قندیل به اعضا – هر سال میگفت بهار آینده و بدین ترتیب جنگ را در مرداد 19874 آغاز کرد و تا اوایل دهه نود میلادی این جنگ عملا حملات جزئی چریکی و بسیار پراکنده و کم حجم بود.
اما دلیل تاخیر چندین ساله آغاز حملات مسلحانه پ.ک.ک. چه بود چیزی که سبب رشد تدریجی پ.ک.ک. شد که امروز به تهدیدی امنیتی برای منطقه ازجمله اقلیم کردستان تبدیل شده و هر روز شهروندان آن را میکشد و به کشتن میدهد؟
سوریه به عبدالله اوجالان گفته و هشدار داده بود به هیچ وجه حتی در سطحی جزئی اجازه نمیدهد از مرز این کشور برای حملات مسلحانه استفاده شود چون در این صورت با خطر حملات متقابل ترکیه مواجه می شد لذا اوجالان هیچ راهی برای آغاز حملات نمیدید و ناچار بود آغاز عملیات را چند سال به تاخیر بیندازد. سه مسیر برای او می ماند: ارمنستان، ایران و عراق. ارمنستان دشمنی دیرینه با ترکیه دارد، دوست داشت حمایت کند اما قدرت لازم برای حملات متقابل توسط ترکیه را نداشت. ایران و ترکیه دو کشور دارای منافع مشترک بسیار گسترده از جمله مبارزه با گروههای مخالف همدیگر بوده و هستند لذا گزینه ایران نیز منتفی بود. مرزهای عراق با ترکیه عملا در اختیار گروههای کرد به ویژه پارتی بود لذا اوجالان با مسعود بارزانی وارد مذاکرده شد و او را متقاعد کرد تا پ.ک.ک. به شمال عراق منتقل شود. مسعود بارزانی موافقت کرد و مرتکب اشتباهی بسیار بزرگ شد. این آغاز رشد و توسعه پ.ک.ک. قرار گرفت. اولین حمله مسلحانه در 1984 نیز از این نقطه کوهستانی آغاز شد و هنوز ادامه دارد. پ.ک.ک. امروز برای خود پارتی و اقلیم کردستان تحت حاکمیت آن به تهدیدی موجودیتی تبدیل شده است و این کار نتیجه اقدام نسنجیده خود مسعود بارزانی است.
به جرات می توان گفت اگر مسعود بارزانی چنین نمیکرد، در خوشبینانهترین حالت پ.ک.ک. امروز یک حزب گمنام سیاسی مخالف ترکیه در خارج میبود.