یکی از قدیمیترین سنتهای کردی خواندن ترانههای سنتی است که آن را «کلام» یا «دَنگبِژی» (ترانه گفتن) مینامند. این از دو کلمه «دَنگ» یعنی «صدا» و «ِبژی» پسوند اسمساز از فعل «گفتن» تشکیل شده است و به معنای «صدای ترانههاست». کسانی که این ترانهها را میسرایند را «دنگبژ» میگویند. با توجه به این که سنت نوشتار و توجه به منابع مکتوب در جامعه کُرد مرسوم نبوده و یا بسیار ضعیف بوده است، لذا دنگبژها ترانههای سنتی اعم از عاشقانه، حماسی و داستانهای مختلف را به صورت شفاهی و سینه به سینه منتقل کردهاند. این ترانه سرایان در اغلب موارد افرادی سیار بودند و از روستایی به روستایی و از منطقهای به منطقهای دیگر میرفتند. آنان اغلب در محافل «آغاها» و اربابان نیز شرکت میکردند و با گرفتن انعام، اشعار و ترانههایی در مدح آنان میسرودند و یا در مراسمهای عروسی حاضر میشدند و برای خوشبختی عروس و داماد ترانه میگفتند. قدمت این دنگبژی به دوران قبل از اسلام بر میگردد. از جمله دنگبژهای معروف میتوان به کاراپت خاچو، شاکرو، رسو، عودال زینکه و کاووس آغا اشاره کرد که برای دنگبژهای نسلهای بعد از خود الگو شدند.
روزنامه گاردین انگلستان[1] در واکنش به ادامه سیاست سرکوب زبان کردی در ترکیه طی گزارشی به بررسی وضعیت زبان کردی در غرب آسیا با تاکید بر ترکیه پرداخته و عنوان «ترانه سرایان کرد دوباره سکوت را میشکنند» را برای مقاله خود انتخاب کرده است. این روزنامه در گزارش خود نوشته است: «پس از آن که ترکیه حتی حرف زدن به زبان کردی را جرم اعلام کرد، این سیاست سرکوب سبب شد تا نوک پیکان حملات نظام قضایی و نیروهای مسلح به سوی دنگبژها یا همان ترانه سرایان سنتی نیز نشانه برود و آنان را نیز وادار به سکوتی چند دههای کرد. اما این سکوت ماندگار نبود و پس از کودتای 1980 ترکیه، دنگبژها باز هم سکوت را شکستند و با فریاد ترانههای خود به سرکوب و خفقان زبانی- قومی ترکیه پاسخ رد دادند».
خبرنگار این روزنامه به «خانه دنگبژها» در دریاربکر رفته و آنان را ترانه سرایانی حرفهای توصیف کرده که با هنرنمایی مردم را چنان جذب خود میکنند که هیچ برنامهای تلویزیونی نمیتواند در حد آن موفق عمل کند. خبرنگار گاردین در ادامه به تاریخ بسیار قدیمی دنگبژها پرداخته و مینویسد «سابقه سنت دنگبژی به قبل از اسلام بر میگردد و این سنت در طی قرنها توانسته به بهترین وسیله برای گردهم آوردن مردم تبدیل شود که نقش برنامههای مختلف تلویزیونی، رادیویی و سینمایی را ایفا کرده و از طرف دیگر این دنگبژها با صدای ماندگار خود زبان کردی را حفظ کردهاند و تاریخ این مردم را به صورت شفاهی و سینه به سینه تا به امروز رساندهاند».
نویسنده در ادامه خاطرنشان میسازد با ظهور رادیو، تلویزیون و دیگر ابزار رسانهای، دنگبژها نیز به تدریج جایگاه سابق خود را از دست دادند. در حالی که مردم با فاصله گرفتن از دنگبژها از اصالت و هویت تاریخی خود به تدریج دور شدند و این موضوع به مرور، به ویژه برای نسل جوان به امری ناآشنا تبدیل شد. همچنین، زبان کردی در مسیر خطرناک نابودی قرار گرفت چرا که زبان شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای کُردی نیز از دو جهت سبب زیان و ضرر به فرهنگ کُردی میشوند. آنها از این لحاظ که برنامههایشان تقریبا فقط سیاسی است، هیچ جایگاهی برای برنامههای فرهنگی تعریف نکردهاند و راه را برای روی آوردن مردم به شبکههای ترکی هموار کردهاند و به همین دلیل مخاطبان شبکههای کردی در مقایسه با ترکی بسیار کم هستند و از طرف دیگر نیز زبان مورد استفاده در این شبکهها با کلمات جدید و غیرطبیعی کردی و اکثرا ناشی از ترجمه لفظ به لفظ از ترکی یا یا دیگر زبانها است و همین امر سبب شده تا بسیاری از مردم آن را زبان تلویزیون بنامند که برای بسیاری از مردم به ویژه روستائیان قابل فهم نیست.
خبرنگار روزنامه گاردین در گفتگو با احمد شیمشک یکی از دنگبژها به نقل از وی میگوید: «با از بین رفتن محفل دنگبژها به تدریج اصالت زبانی، احترام به بزرگان، آداب و رسوم و بسیاری از مسائل فرهنگی کم رنگ شد».
یک دنگبژ دیگر میگوید: «با کودتای کنعان اورن وضعیت بسیار وخیم شد. اگر حتی یک کاست ترانههای کردی در خانه کسی پیدا میکردند، او شکنجه و زندانی میشد. در خانه من یک نوار صوتی به زبان کُردی پیدا کردند و به خاطر آن چهار ماه زندانی شدم». در حالی که کاست صرفا ترانههای عاشقانه بود و منظور و هدف سیاسی نداشت. ترکیه زبان کردی را تحمل نمیکند». روزنامه گاردین در ادامه مینویسد: «با این که تورگوت اوزال در سال 1991 تکلم به کردی را آزاد نمود و پس از سال 2000 نیز اردوغان اقدامهایی برای رفع ممنوعیتها برداشت اما همه این اقدامات و قوانین موقتی، تاکتیک بود. چون اکنون حتی تدریس کردی نیز درترکیه به صورت زیرزمینی و مخفیانه انجام میشود». رمزی موتولو یک دنگبژ میگوید: «دولت اکنون نیز ترانههای کردی، حتی ترانههای عاشقانه را تحمل نمیکند».
در تازهترین خبر مربوط به این سنت اصیل کُردی، مصیب گلشنزاده، دنگبژ کرد ارومیه، پس از تحمل درد و رنج ناشی از بیماری در بیمارستانی در ارومیه فوت کرد. مصیب دنگبژ یکی از دهها دنگبژ کرد در مناطق مختلف کردی است که نه تنها ترانهها بلکه بخش مهمی از گنجینه فرهنگ و زبان و آداب و رسوم کردی را با خود به زیر خاک برد. در اینجاست که بایستی از عملکرد فعالان کرد ایران انتقاد کرد که چرا در دوران حیات این دنگبژها به جایگاه واقعی آنان توجه نمیکنند. باید قبل از مرگ آنان، ضمن توجه و احترام، این گنجینه عظیم ثبت و ضبط گردد و بهعنوان میراث ملی ثبت شود. با توجه به ارتباط این سنت اصیل به فرهنگ و زبان، دنگبژی در حوزه میراث ناملموس فرهنگی قرار میگیرد که دارای یک کنوانسیون بینالمللی است. باید گفت که ممانعت از رشد و توسعه یک زبان و فرهنگ مرتبط با آن در واقع تلاش برای محروم کردن مردم به ویژه کودکان از میراث ناملموس فرهنگی گذشتگان است. در این راستا، کنوانسیون برای پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس (پاریس، 17 اکتبر 2003) «میراث فرهنگی ناملموس» را به معنای رفتارها، نمادها، بیانها، دانشها، مهارتها و نیز وسایل، اشیاء، مصنوعات دستی و فضاهای فرهنگی وابسته به آنها میداند که جوامع، گروهها و در برخی موارد افراد، آنها را به عنوان بخشی از میراث فرهنگی خود میشناسند.
این میراث فرهنگی ناملموس که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود، پیوسته توسط جوامع و گروهها در پاسخ به محیط، تعامل با طبیعت و تاریخشان بازآفرینی میشود و حس هویت و تداوم را برایشان به ارمغان میآورد، و بدین ترتیب احترام به تنوع فرهنگی و خلاقیت بشری را ترویج میکند. در اهداف این کنوانسیون، تنها به آنگونه از میراث فرهنگی ناملموس توجه میشود که با اسناد بینالمللی موجود حقوق بشر، شرایط احترام متقابل میان جوامع، گروهها و افراد، و نیز توسعه پایدار هماهنگ باشد. «میراث فرهنگی ناملموس»، از جمله، در «سنتها و بیانهای شفاهی، شامل زبان به عنوان رسانه میراث فرهنگی ناملموس» جلوهگر میشود.
درست است شبکههای استانی رادیو و
تلویزیون در ایران بخش مهمی از این فرهنگ غنی را ثبت و ضبط کردهاند اما چرا
جوانان کرد دست به این اقدام مهم نمیزنند تا فرهنگ شفاهی را گردآوری نمایند؟ آنان
میتوانند با استفاده از فناوری سهلالوصول امروز ضمن ثبت و ضبط این فرهنگ غنی، آن
را برای نسلهای آینده نیز حفظ کنند. لازم است با توجه به این فضا، نسل جوان به
جای سیاستزدگی و نتایج پوچ آن به احیای فرهنگی خود توجه کند.
در مورد مصیب نیز باید گفت او بسیار مظلوم از دنیا
رفت. متاسفانه مدعیان فرهنگ و زبان کُردی علیرغم ادعاهای بسیار در فضای مجازی، حتی
برای نماز میت وی که یک سنت دینی است، حاضر نشدند و در مراسم نماز میت او در مسجد
نور در ارومیه فقط 3 نفر حاضر بودند! این امر خود نشاندهنده فاصله بسیار میان شعار
تا عمل برخی مدعیان در حوزه اقوام به خصوص کردها است.
[1] . https://www.theguardian.com/world/2011/dec/28/kurdish-singing-storytellers-rise-dengbej