اشاره
دیدبان حقوق بشر کردستان ایران- یکی از اعضای جدا شده از پ.ک.ک که پس از جدایی از پ.ک.ک با یک کُرد عراقی ازدواج کرده و ساکن اقلیم کردستان است، طی یادداشتی برای دیدبان به بررسی ساختار و رخدادهای درونی در این گروه پرداخته است. وی در این یادداشت، بخشهایی از خاطرات و مشاهدات خود از زمان حضور در پ.ک.ک را ترسیم کرده است.
«دلبرین ماکو» نامی است که در زمان حضور در پ.ک.ک بر روی این عضو جدا شده گذاشته بودند. وی با شجاعت اعلام کرد که نگرانی از بابت انتشار نام سازمانی خود ندارد. دیدبان حقوق بشر کردستان ایران صرفا خاطرات این عضو سابق پ.ک.ک را منتشر و از انتشار سایر نظرات، استقبال میکند.
اعدام و شکنجه و زندان؛ کلماتی که از بدو ورود به گروههای مسلح و رو به انقراض مدام به گوش میخورد. ادامه حیات بیفایده آنها به کاربرد کلماتی مانند دموکراسی و حقوق بشر و آزادی که وارداتی و غربی است، گره خورده است. فرماندهان بیسواد پ.ک.ک در انجمنهای به اصطلاح تخصصی از عبارات و کتب مورای بوکچین آمریکایی استفاده میکنند که در جوهره خود، فاقد ارزشهای انسانی و اجتماعی و فرهنگی است. بعضی از این فرماندهان، در طول حضور چند ساله خود در پ.ک.ک، حتی یک گلوله شلیک نکرده و صدای هواپیما را حتی یکبار هم نشنیدهاند و در کنار خود، رفیق زخمی و رو به مرگ ندیدهاند؛ اما مدام کلمات تکراری در مورد آزادی و مبارزه به کار میبرند.
از زندان و شکنجه و اعدام در ایران و ترکیه، حرف میزنند، اما در مورد زندانها و نقض حقوق بشر در ساختار فاسد خود سخن نمیگویند. بازداشتگاههای خود در سیاه چالههای زاپ و خاکورک را فریاد نمیزنند و ادعای حقوق بشر دارند. در همین سیاهچالهها است که منتقدین و مخالفان خود را حبس کرده و به اجبار از او اعتراف میگیرند تا خود را جاسوس کشورهای دیگر توصیف کند. بعد از این مرحله، نوبت به ترور شخصیتی و روانی فرد میرسد.
در محکمه ظالمانه و مضحک خود به نام پلاتفورم شخصیت او را در میان سایرین چنان خُرد میکنند که دیگر امیدی برای زندگی و آينده در او نمیماند، چون شکنجه روحی و روانی شدید شده و نیاز به دکتر و روانشناس دارد. اکنون فردی مانند مظلوم هفتن که خود را عضو شورای رهبری جامعه دمکراتیک و آزاد شرق کردستان (کودار) میخواند، سعی دارد با خواندن اشعار مولانا و حافظ دکتر شود!
او همانی است که در پلاتفورم هیچ چیزی برایش باقی نگذاشتهاند؛ اما اکنون با کلمات عاریتی، خود را دموکرات و فرشته آزادی مینامد. آن عضو بیچاره در مقابل شدیدترین فشارهای روحی قرار گرفته و هیچ راه پیش و پس ندارد. فرار یعنی زندان و کشته شدن؛ لذا به ناچار تن به راهی میدهد که خود انتخاب نکرده و به سوی مرگ ناخواسته و یا انتحار میرود. در این مرحله، ریوار آبدانان عضو شورای ریاست کل کنفدرالیسم جوامع کردستان وارد میشود و از عضو نابود شده، قهرمانی برای اعضای پ.ک.ک میسازد. زیلان وژین با چاپلوسی از یک جسد، قهرمان مبارزه ترسیم میکند. این یعنی اوج دورویی و ریاکاری در پ.ک.ک.
اگر متهم فرار نکرده و به زندان نیز محکوم نشده باشد و اصلا اگر هنوز زنده باشد، در محکمه مُشتی بیسواد به خواندن نوشتههای اوجالان محکوم میشود. اما خواندن نوشتههای اوجالان بسیار دشوار و غیرممکن است. زیرا اولاً سواد اعضای پ.ک.ک بسیار کم است و ثانیاً نوشتههای اوجالان بسیار غلط و سختفهم و کپی هستند! همچنین باید این نوشتهها را در زندانهای پ.ک.ک در غارهای سرد و مرطوب مطالعه شود. بعد از مدتی این بازی دوگانه با ورود یک فرمانده به ظاهر خوشقلب تکمیل شده و آن عضو ناامید و نابود شده از زندان خارج میشود، اما وی که دیگر شخصیتی برایش باقی نمانده است، در نهایت با نارنجک خودکشی میکند. اما خاتمه زندگی او، برای فرمانده گروه، آزادی و آغاز پیشرفت است. چون با فریب و دورویی فرد کشته شده را فدایی آپو (اوجالان) توصیف خواهند کرد.
در حالی که او هیچ امیدی به آينده وآزادی و عدالت نداشته و به زندگی خاتمه داده و خود را نابود کرده وحتی جسم خود را تکه تکه کرده تا شاید تکههای بدن او بوی آزادی را بچشند.
در این فضای فکری و امنیتی، پ.ک.ک مدعی است زندانی امنیتی و شکنجه ندارد. اکنون من سوال میپرسم! متهم کیست؟ آن فرد جوان و فریب خورده که هیچ شناختی از پ.ک.ک نداشت ویا فرماندهان بیسواد که برای اثبات خود به جمیل باییک و مراد کاراییلان، جوانی را به جاسوسی و به زندان و زندگی اجباری محکوم کردند. آیا این موارد مصداق شکنجه و زندان نیست؟ اکنون بسیاری از خانوادههای اعضای پ.ک.ک، حتی جسد فرزند خود را ندیدهاند. برای همین است که من سعی خواهم کرد در این یادداشتها، به جوانان حقیقت را نشان دهم. انتهای عضویت در پ.ک.ک، نابودی است. اگر مرگ به سراغتان نیامد، افسردگی و بیماری روانی در انتظارتان است. پ.ک.ک و پژاک، منتقد جدی و مخالف وقایع و رویکردهای سیاسی دولت ایران هستند. اما ایران زندانیان امنیتی که کمتر از 5 سال سابقه محکومیت داشتهاند را آزاد کرده است. آیا پ.ک.ک نیز این کار را انجام داده است؟ آیا از این اقدام نیز انتقاد خواهد کرد؟ آیا نمیبیند که حتی زندانیان خارجی که به جاسوسی متهم هستند، در ایران آزاد شدهاند؟ آیا پ.ک.ک و پژاک چنین اقدامی را در طول سالهای گذشته در کارنامه خود دارند؟
این مطالب را به امید آزادی تمامی زندانیان در بند پ.ک.ک نوشتهام تا حقیقت این گروه برای جوانان مشخص شود.