نوشته: آسو کمال
ترجمه از: دیدبان حقوق بشر کردستان ایران
نگاه اقتصادی؛ اقتصاد زن تولیدکننده و مرد غارتگر
عبدالله اوجالان میگوید “زن نیروی آغازگر انقلاب کشاورزی و اهلی کردن جانوران بوده” و در ادامه میافزاید “زن مالک واقعی اقتصاد است”.
“اگر چه هر فعالیت شکار کاری مردانه میباشد، اما چون شکار نیز نیازمند فرهنگ جنگ است و به حاکمیت خشن تکیه میکند”. عبدالله اوجالان حتی به این نیز بسنده نمیکند و میگوید “ویژگی های بدن زن و مرد چنان میکند که مرد را ناچار میسازد به دنبال شکار برود.”
یعنی، طبق نظر اوجالان، چون مرد دارای صدای کلفت و موی زبر و بیشتر است، پس شکارچی است. مرد هر کاری نیز انجام دهد، سرانجام راهی جز شکارچی شدن ندارد. چون این ویژگیها او را به سوی شکار سوق میدهد. یعنی اگر حتی زنی نیز به میادین وزرشی برود، به قهرمانی نیز برسد، نباید به عبدالله اوجالان بگوید او زن است، چون از دید اوجالان تا زمانی که مردان خشن وجود دارند، زنا نباید وارد کار بدنی شود چون این کار از جمله ورزش ویژه افراد درندهخوی و غارتگر یعنی مردان است. این منطق عبدالله اوجالان است.
تا این لحظه، تحقیق در مورد تزهای اوجالان به اندازه سر سوزن نیز چیزی به ما یاد نمیدهد. او در مورد دو اقتصاد یکی مرد و دیگری زن حرف میزند اما نمیگوید منبع این تاریخ چیست. فقط میگوید “دو اقتصاد وجود دارد. یکی کشت یا همان زن و دیگر مرد یا همان شکار.”
آیا وظیفه زنان کشت مزارع بوده و وظیفه مردان نیز شکار؟
اما بگذارید نگاهی به دیدگاه علمیبیندازیم. طبق علم، جامعه نخست با شکار آغاز شد و سپس به اهلی کردن حیوانات و کشاورزی رسید. لذا اظهارات اوجالان رد میشود و هیچ پایه و اساس علمی ندارد. اظهارات او در مورد مادرسالاری نیز از نظر علمی مردود است. از نظر مورگان جامعه بشری از سه مرحله عبور کرده: درندهخویی، بربریت و تمدن.
درندهخویی: مرحلهای است که طبیعت بر انسان حاکم است و در این مرحله آثار ساخت بشر عبارتند از آن دسته از ابزاری که برای به دست آوردن محصولات طبیعی میباشد، به عنوان نمونه، برای شکار نیازمند یک چوب یا ابزاری است.
مرحله دوم: مرحله آغاز کشاورزی و نگهداری حیوانات است. در این مرحله، بشر توانسته تولید طبیعی را افزایش دهد که از افزایش فعالیت انسان ناشی میگردد.
مرحله تمدن: در این مرحله، انسان راهکارهای تولید طبیعی را فرا میگیرد به عنوان نمونه، میداند اگر با بیماری مواجه شد چگونه با آن برخورد نماید و یا همانند گذاشتن آدمک در بین مزارع گندم ای حیوانات وارد آن نشوند.
یعنی انسان در همه این مراحل دارای اقتصاد است و هیچ ارتباطی به جنس انسان ندارد و دیدگاه اوجالان موضوعی بی اساس و غیرعلمی میباشد.
اگر به فرض تز اوجالان را تایید کنیم که میگوید “زن منشا پیدا شدن تولید کشاورزی و مرد نیز منشا شکار است” در این صورت عبدالله اوجالان نیز دو اقتصاد دارد و کار بین زن و مرد تقسیم شده است. آیا نباید در آن صورت زن بیشتر قدرت و حامیت میداشت چون تولید او بیشتر از مرد شکارچی بود؟ در این صورت، چگونه مرد توانست زن را تحت حاکمیت خود قرار دهد در حالی که تولید کشاورزی در اختیار زن بود؟
سوال: آیا این با منطق سازگار است؟
روایت درست چیست؟ وقتی انسان توانست تولید را بیشتر کند، در نتیجه آن رشد و توسعه تولید از همه ابعاد پرورش حیوانات، کشاورزی، صنعت خانه، نیاز به کار زیاد، جنگ پدید آمد و به عنوان نمونه اسرای جنگی را به برده تبدیل کردند تا بیشتر کار کنند. در این مرحله تقسیم کار صورت گرفت و موضوع تقسیم ثروت در جامعه نیز به میدان آمد. به عبارت دیگر، وقتی تولید زیاد شد، همزمان با کشاورزی و نگهداری حیوانات نیاز به یک نیروی جدید کار مطرح شد و در اینجا رابطه زن و مرد شفاف میگردد یعنی مرد هم مالک ابزار و آلات کشاورزی و شکار با هم شد.
این که اوجالان میگوید زن مالک انقلاب کشاورزی و پرورش حیوانات است در هیچ مرحلهای از تاریخ وجود نداشت بلکه حتی در مرحله درندهخویی نیز که مورگان میگوید اقتصاد عبارت بود از شکار و زن نیز کار خانه را انجام داده نه این که کشاورزی یا پرورش حیوانات را بر عهده بگیرد حتی در مرحله کشاورزی و شبانی نیز زن به کار خانه مشغول بود و از این رو تابع حاکمیت مرد شد و گرنه نه منطق و نه خود زن قبول نمیکند در عین مالک بودن بر کشت و تولید تابع مرد نیز باشد.
این موضع اوجالان تقلیل جایگاه زن است
عبدالله اوجالان میگوید “نقش زن در محوریت اقتصاد صفتی است که احساس خوبی به انسان میدهد، چون کودک به دنیا میآورد و بزرگ میکند”.
این تز اوجالان دقیقا برعکس واقعیتهای تاریخی میباشد چون آنچه مایه پسروی زن بوده ماندن او در خانه بود، به دنیا آمدن کودکان زن را به مالکیت مرد در آورد و مانع شده تا نقش درخور خود را در جامعه پیدا کند. اما اوجالان ادعا میکند “زن پیشقراول فعالیت اقتصادی جامعه است.” اما میدانیم اقصاد و محوریت آن در زن از دیدگاه اوجالان در چارچوب نگهداری به دنیا آوردن و نگهداری از کودک خلاصه میشود.
در کل، از دیدگاه اوجالان زن از ازل مالک اقتصاد و تولید کشاورزی بوده، اما اگر در دنیای واقعیت، همه چیز برعکس اظهارات اوجالان است. این تز فقط مورد تایید افرادی است که عقل خود را به کار نمیاندازند و منطق و تاریخ را قبول نمیکنند.
در حالی که اقتصاد در دوران بردهداری و فئودالی و سرمادیهداری توسط مرد کنترل شده، اوجالان در این زمینه ساکت است و کتب قطوری وی نیز چیزی جز تبلیغات با هدف جذب عاطفی زنان نیست.