یک حامی/عضو حزب دموکرات کردستان ایران به نام بختیار گوران در حساب توئیتری خود به ترور دکتر محسن فخری زاده، دانشمند هستهای ایران، واکنش نشان داده و ضمن اظهار خوشحالی از این اقدام تروریستی، دولت ایران را به «برخورد دوگانه» در برابر تروریسم و “قتل” عبدالرحمن قاسملو و صادق شرفکندی متهم کرده است. متن کوتاه توئیتری آقای گوران حاوی نکات بسیار متناقض با ادعاهای همیشگی وی و حزب متبوعش و حتی عنوان ادعایی آن حزب است.
در ذیل تعریف تروریسم در کتاب «وحشتافکنی» نوشته ی جواد میرشکاری چنین آمده است «هر چند تعریفی کاملا مشخص و واحد از تروریسم وجود ندارد و در مورد آن اختلاف نظر وجود دارد اما هر گونه استفاده غیرقانونی از خشونت یا ارعاب به ویژه علیه غیرنظامیان برای دنبال کردن اهداف سیاسی، مذهبی یا ایدئولوژیک را تروریسم یا وحشتافکنی می نامند.» امروز، تروریسم به شکلهای مختلف دیگری نیز در آمده است: تروریسم اقتصادی، تروریسم محیط زیست، تروریسم مواد مخدر…
برخورد دوگانه
آقای بختیار گوران در حالی ایران را به «برخورد دوگانه» متهم میکند که از ترور یک دانشمند هسته ای اظهار خوشحالی میکند. این یعنی، وی با تروریسم برخورد گزینشی دارد و آن را فقط زمانی تقبیح میکند که علیه منافع خود و یا حزب متبوعش باشد و آن را برای دیگران مجاز میداد. اعتقاد به «تروریسم خوب و تروریسم بد» سبب میشود اعتبار نوشتههای فرد معتقد به آن از بین برود. نمیتوان همزمان با تروریسم معتقد بود و در عین حال از یک اقدام تروریستی اظهار شادی کرد. آقای گوران در حالی چنین مینویسد که دولت محل زندگی وی یعنی انگلستان نیز این اقدام را تروریستی دانسته و محکوم کرده است. یعنی وی حتی به هنجارهای کشور محل سکونت خود نیز اعتقاد ندارد و زمینه فکری دست زدن به اقدامات تروریستی در آن کشور را نیز دارد.
تروریست فقط کسی نیست که به صورت مستقیم عامل یک اقدام باشد بلکه آمران و مشوقان هر گونه اقدام تروریستی نیز در ردیف تروریست ها قرار میگیرند. حال اگر، اظهارات آقای بختیار گوران دیدگاه شخصی وی باشد، بدون تردید او در ردیف مشوقان تروریسم قرار میگیرد اما اگر دیدگاه حزب متوبعش باشد، این حزب در آن جایگاه قرار میگیرد.
قتل عبدالرحمن قاسملو و صادق شرفکندی
برای تمام کسانی که در حزب دموکرات کردستان ایران عضو بوده و هستند و یا با آن آشنایی دارند، موضوع اختلافات شدید و حتی در حد منجر به درگیری امری عادی در این حزب بوده و است. مصداق بارز آن انشعاب حزب میباشد که هنوز هم ادامه دارد. این اختلافات در زمان عبدالرحمن قاسملو و صادق شرفکندی نیز حاد بود. قتل قاسملو در وین اتریش و در آپارتمانی بدون هر گونه اقدامات حفاظتی توسط پلیس اتریش صورت گرفت، در حالی که هر گونه مذاکره رسمی بین یک کشور با کشور یا حزب یا گروهی دیگر با هماهنگی های لازم دولت محل برگزاری مذاکرات انجام میشود و به تبع آن اقدامات تامینی لازم صورت میگیرد اما در مورد قاسملو و مخاطبانش چنین چیزی وجود نداشت و معلوم نیست او با چه کسانی و آن هم در یک آپارتمان شخصی دیدار داشته که به قتل او منجر شده است. اینکه او از مخالفان سرشناس ایران بود نمیتواند دلیلی برای قتل او به دست ایران باشد. اگر چنین موضوعی اساس استدلال قرار گیرد، چرا نباید به صدام حسین نسبت داد. قاسملو درست در روزهای بمباران شیمیایی جلبچه و کشته شدن هزاران کرد توسط صدام حسین مشاور اقتصادی صدام حسین بود و از او حقوق میگرفت. قاسملو حتی به صورت شفاهی نیز این حمله را محکوم نکرد! پس از مدتی رابطه او همانند بقیه کردها با صدام بدتر شد. او نیز در ردیف مخالفان صدام قرار گرفت. آیا براساس استدلال آقای بختیار گوران و حزب متبوعش نمیتوان گفت صدام عامل قتل قاسملو بوده است، امری متداول در رژیم بعث. از طرف دیگر، موضوع قتل قاسملو در یک دادگاه اتریشی – نه ایرانی – بررسی شد و سرانجام به خاطر نبود هر گونه شواهد لازم و مشخص نشدن آمران و عاملان قتل مختوم شد. رای دادگاه معتبرترین سند برای رد هر گونه ادعای قتل توسط ایران است. بایستی از حزب دموکرات سوال کرد: شما وقتی توانایی حفظ جان دبیرکل خود را ندارید، چگونه مدعی دفاع از کردها میشود؟ پس از قاسملو چرا نتوانستید جان دبیرکل جدید خود را حفظ کنید؟ آیا این قتلها تسویه حساب درون سازمانی نبود؟ آیا متهم کردن ایران تلاش برای فرافکنی و دور کردن اذهان از موضوع اصلی یعنی قتل درون سازمانی نیست؟ قاسملو نه تنها با شرفکندی بلکه با همه اعضای ارشد حزب دموکرات بر سر قدرت اختلاف داشت. عبدالرحمن حاجی احمدی قبل از این که به ریاست پژاک منصوب شود، به گفته خودش و در طی مصاحبهای با رادیو کردانه، عضو حزب دموکرات کردستان ایران بود و قبل از آمدن به ایران با قاسملو هماهنگ شد. قاسملو از طریق بغداد – این خود معنادار است – به صورت قاچاقچی به ایران اوایل انقلاب آمد، حاجی احمدی نیز از طریق ترکیه و مرز زمینی سرو در آذربایجان غربی به مهاباد آمد. اما به گفته وی پس مدت کوتاهی به خاطر اختلافات شدید با قاسملو و خودکامگی شدید قاسملو قهر کرد و به آلمان بازگشت و برای همیشه از حزب دموکرات جدا شد.
نتیجه
نمیتوان با ذهنیت استاندارد دوگانه در مورد تروریسم حرف زد. تروریسم خوب یا بد وجود ندارد. تروریسم تحت هر شرایطی بد است و حتی بسیاری از مقامات اروپایی و آمریکایی – علیرغم اختلافات جدی با ایران – ترور دکتر محسن فخری زاده را محکوم کردند اما کسانی مدعی حقوق کردها و خواهان گفتگو با ایران هستند از این اقدام تروریستی اظهار خوشحالی میکنند و این اقدامی ضدانسانی است. افکار عمومی آگاهتر از آنست که با اتهامات بیاساس، درگیریها و اختلافات شدید حزب دموکرات کردستان ایران و هوادارانش را نبیند. با فرافکنی نمیتوان واقعیت را پوشاند.