نوشتهی: بهزاد اکیجی، فیل ویلیامز، آیهان آکبولوت
بحث موضوع
همان طور که در بالا مطرح شد، تروریسم و جنایات فراملی دو موضوع از نظر مفهومی متفاوت اما از نظر عملیاتی یک پدیده امنیتی درهمتنیده هستند. بنابراین، تعجبآور نیست که این رابطه روبهرشد است اگر چه مطالبی خیلی پراکنده در مورد رابطه تروریسم و جنایت نیز وجود دارد. اصطلاح تروریسم مواد مخدر نیز متداول شده است و در مقابل، فواید سیاسی و بیانی خود ارزش تحلیلی کمتری دارد. گروهی از تحلیلگران مدعیاند روابط بین دو شبکه مخفی بیشتر جنبه همکاری دارد و از ائتلاف استراتژیک تا همکاری متغیر است. در حالی که این پژوهشگران معتقدند رابطهای نمادین یا احتمالا تلفیقی بین دو گروه مخفی وجود دارد، گروهی دیگر در مورد روابط نمادین دو گروه با انگیزههای متفاوت تردید دارند. به عقیده آنها روابط بین شبکههای جنایی و تروریستی مورد اغراق قرار میگیرد و در سطحی گسترده غیرقابل توجه است. حتی اگر چه ممکن این این دو نوع شبکه در موارد مختلف نیز همکاری کنند، با توجه به دستورکار متفاوت بعید است به یک هیئت واحد تبدیل شوند.
گروه اول معتقد است منافع متقابل همکاری و حتی شراکت بین شبکه های جنایی و تروریستی فراملی را تسهیل می کند و بدین ترتیب هر دو را به یک چالش مهم امنیتی تبدیل میکند. به عنوان مثال، اهرنفلد (1990) معتقد است معتقد است وقتی “هر دو ترکیب میشوند، سازمانهای تروریستی بدون زیان وضعیت، سود میبرند، و قاچاقچیان مواد مخدر در هدف قرارگرفتنهای سیاسی قربانی میشوند” (همان، ص 19). لاکور (1999) نیز به صورتی مشابه خاطرنشان میکند تشدید روابط بین سازمانهای جنایی و شبکههای تروریستی از عصر جدید همکاری خبر میدهد. دیگر پژوهشگران معتقدند این شراکت گاهی به تلفیق و ظهور سازمان های هیبرید منجر میشود (ماکارنکو 2004، اهرنفلد 1990، بورنکرک و چاکرا 2004).
تامارا ماکارنکو (2004) یکی از پیچیدهترین و مفیدترین چارچوبهای تحلیل روابط شبکههای جنایی و تروریستی را ارائه نمود. وی در مقالهاش با نام “تداوم جنایت-ترور: ردیابی بینابازی تروریسم و جنایات فراملی” به چهار سطح یا شکل دست یافت که طی آن را تداوم ترور-جنایت نامید: 1-ائتلاف، 2-انگیزههای عملیاتی، 3-تلفیق، 4-حفره سیاه. ائتلاف کمترین تعامل بین جنایتکاران و تروریستها را نشان میدهد. منافع دوجانبه میتواند به سوی توسعه ائتلافبلند مدت یا کوتاه مدت سوق دهد تا پشتیبانی عملیاتی یا دانش را تبادل نمایند. هر دو سازمان نیز از چنین ائتلافی، اگرچه به شیوههای متفاوت، سود میبرند. تروریستها سود، مهارت و دسترسی به بازارهای مخفی را کسب میکنند در حالی که شبکههای جنایی از محافظت و بیثباتی سیاسی ایجادشده توسط تروریستها بهرهمند میگردند. بُعد دوم یعنی انگیزههای عملیاتی به آندسته از شبکههای جنایی اشاره دارد که از تروریسم و گروههای تروریستی شرکتکننده در فعالیتهای جنایی به عنوان ابزار عملیاتی استفاده میکنند… (ص 113). در این الگو، سازمانهای جنایی فراملی بایستی در تحولات سیاسی دخالت کنند تا زمینه اقدامات جنایی را فراهم آورند. در نهایت خود گروههای تروریستی وارد اقدامات جنایی میشوند تا هزینه اقدامات تروریستی بلندمدت خود را تامین نمایند. اما محور تحلیل ماکارنکو بر تلفیق شبکههای تروریستی و سازمانهای جنایی فراملی در قالب یک سازمان واحد با ویژگیهای هیبرید تاکید دارد. ماکارنکو در نقطه تلفیق استدلال میکند “اهداف و انگیزههای نهایی درواقع تغییر یافتهاند. در این موارد، گروهها دیگر نقاط تعریفکننده را حفظ نمیکنند که آنها را به یک گروه سیاسی یا جنایی تبدیل نموده است (ص 135). سطح دیگری از تعامل در حفره سیاه صورت میگیرد –دولتهای ضعیف یا شکست خورده مانند افغانستان که در آن گروههای جنایی یا تروریستی از فساد سیستماتیک و حاکم و گرفتن رشوه برای اجرای قانون استفاده میکنند.
تحلیل ماکارنکو یکی از جدیترین تلاشها برای ارائه چارچوب تحلیل است که در سطحی گسترده اتخاذ شده. این قابل درک است: البته مواردی هستند که به استدلالهای وی اعتبار میبخشند. به عنوان مثال در عراق شبکههای جنایی علاقمند به پول و نه سیاست افراد گروگان را به گروههای تروریست فروختند که گاهی در ازای آزادی آنها فدیه گرفتند یا گاهی نیز سرشان را بریدند (ویلیامز، 2008). به علاوه، موارد زیاد دیگری نیز هستند که نویسنده این مقاله آن را “جنایت سازمانیافته خودسرانه” مینامد که سازمانهای تروریستی انجام میدهند (ویلیامز، 2008، ب.)
اما در مجموع این تحلیل نیز مشکلاتی دارد. به عنوان مثال، یکی از مشکلات این است که تداوم ترسیمشده توسط ماکارنکو هم اتخاذ بعضی انواع و ارتباطات بین مجموعهها را تحت پوشش قرار میدهد – اگرچه اینها پدیده هایی خیلی متفاوت هستند. مورد دیگر این است که پتانسیل همکاری مورد اغراق قرار می گیرد در حالی که به عوامل منع کننده خیلی کمتر اهمیت داده شده است. درواقع، گروه دومی از ناظران مدعی اند روابط همزیستی تلفیقی شبکه های جنایی و تروریستی بی جهت مورد تاکید قرار گرفته است و اگرچه مواردی از تلفیق وجود داشته اما اینها استثنا هستند (ویلیامز 2007؛ اشمیت 2004؛ نیلور 2002). به عنوان مثال، مارک گالئوتی معتقد است “ترس از ائتلاف های بین المللی بین جنایتکاران و تروریست ها ثابت شده که موارد اغراق قرار گرفته است. (به نقل از اشمیت، 2004 صفحه 203). توماس نیلور (2002) حتی فراتر رفته و مدعی است “معمولا پایان همکاری آنها هر دو را در دو سنگر مخالف درگیری قرار می دهد.” (صص 57-56). از نظر وی همکاری بین گروههای جنایتکار و سازمان های تروریستی سرانجام آنها را از همدیگر دور می سازد. ویلیامز (2007) نیز به صورتی مشابه استدلال می کند اهداف و مقاصد مخالف سرانجام ادامه همکاری را سخت کرده و تلفیق صورت نمی گیرد. از نظر وی “جنایت سازمان یافته در اصل ادامه تجارت با ابزارهای جنایی است در حالی که تروریسم ادامه سیاست با استفاده از خشونت کورکورانه توسط عوامل غیردولتی است” (ص 195). بررسی مرکز اطلاعات و مطالعات امنیتی کانادا نیز در روشی مشابه (2006) نیز نتیجه گیری می کند که تلفیق گروههای تروریستی و شبکه های جنایی به خاطر تضاد انگیزه و اهدافشان بعید است.
به اعتقاد ویلیامز و ساونا (1995) سازمان های تروریستی می توانند بیشتر از طریق تغییر و تحول ساختاری وارد فعالیت های جنایی شوند تا که تلفیق با تشکیلات جنایی. ویلیامز در ادامه این را جنایت سازمان یافته “خودسرانه” مینامد و نتیجه میگیرد که این بکارگیری روشها اغلب مهمتر از روابط همکاری بوده است. تاچوک (2001) نیز دیدگاهی مشابه دارد و مدعی است “بیشتر گروههای تروریستی امروزی نه تنها بعضی از آرمانهای قابلدرک خود را از دست دادهاند، بلکه روزبهروز بیش از پیش به فعالیتهای قاچاق و جنایت برای تامین مالی عملیات خود روی میآورند.”(51) به اعتقاد دیشمن (2001) بعضی سازمانهای تروریستی به صورتی روزافزون از طریق یک روند بازتعریف وارد قاچاق مواد میشوند که شامل ایجاد ساختارهای فرعی زیرزمینی برای فعالیتهای جنایی میشود. تغییرات ساختاری ضرورتا به معنای تحول نهایی یک سازمان تروریستی نیست البته اگر چه گاهی این در یک سازمان رخ می2دهد – مانند شرکت دی در هندوستان که به تلفیق مورد نظر چارچوب ماکارنکو انجامید. اما در موراد متعدد، سازمانهای تروریستی سلولهای مخفی برای انجام معاملات مالی از جمله قاچاق مواد ایجاد میکنند درحالیکه اولویت اهداف سیاسی خود را حفظ میکنند. فعایت جنایی صرفا ابزاری برای تامین مالی آنها و فقط به خاطر سود زیاد است.
هر دو استدلال نیز شایسته توجه هستند. دنیای تروریستی و جنایی خیلی پیچیده و پر از گروههای مختلف تروریستی است. در نتیجه، روابط و فعل وانفعالات به صورتی اجتنابناپذیر خیلی متنوع هستند. درعینحال اعتماد کافی به دادههای تجربی قوی وجود ندارد. در موارد متعدد نیز، تحلیلها به اطلاعاتی بستگی دارد که از طریق تحلیلهای محتوایی رسانهها جمع آوری شده است. یک نیاز شدید به اطلاعات دست اولی وجود دارد که از طریق مصاحبه با تروریستها، جنایتکاران و کارشناسان به دست آمده است. درواقع، با توجه به ماهیت موضوع تحقیق کمبود عجیب مطالعات عمیق موردی وجود دارد. تحلیلگران تلاش میکنند از طریق نمونههای متعدد از کشورهای مختلف خوانندگان خود را قانع نمایند. آنها شواهد واضحی از نحوه اقدامات جنایی تروریستها برای تامین مالی ارائه نمیکنند. نکته سوم این که مطالعات موجود بحث مواد مخدر را خیلی عمومی تشریح مینمایند. سازمانهای مختلف تروریستی ممکن است راهبردهای مختلف و شیوه عمل متفاوت با شبکههای جنایی داشته باشند. در نتیجه، تحلیلگران باید برای تعریق تعامل بین دو نوع عامل مجزا و مستقل دنیای زیرزمینی از خیلی عمومی کردن بحث خودداری نمایند.
مقاله حاضر در برابر این زمینه، در سه جنبه کمبودهای موجود را جبران مینماید. نخست، از دادههای دستاول و دستدوم برای تحلیل اظهارات اعضای پ ک ک، جنایتکاران مواد مخدر و کارشناسان امور جنایی استفاده میکند. دوم این که یک مطالعه موردی عمیق است که دادوستد پ ک ک و شبکههای مواد مخدر کردی و نحوه تحول آن در طی زمان را بررسی میکند. سوم، برعکس مدل خطی ماکاننکو برای تروریسم=جنایت، فرض مقاله این است که دادوستد پ ک ک و شبکههای جنایی کردی از الگوی (U) واژگون پیروی میکند. طبق این مدل، سازمانهای تروریستی در نهایت فعالیت، سعی میکنند به خاطر نیاز روبه رشد به تامین مالی همکاری با سازمانهای جنایی فراملی را افزایش دهند. در این رابطه، سود نسبی سازمانهای تروریستی بیشتر است چون این سود بر مبنای گرفتن مالیات از شبکههای جنایی توسط گروههای تروریستی است. در نهایت این رابطه جهت نزولی به خود میگیرد و این به دو دلیل است: نخست، شبکههای تروریستی در طی سالها تجربه و مهارت لازم را کسب میکنند و به جای وابستگی به سازمانهای جنایی و مواد مخدر، زیرساختهای خود را ایجاد مینمایند. دوم، گروههای جنایی برای محدود کردن سواستفاده گروههای تروریستی راهبردهای متنوعی را ایجاد میکنند، چون دادن مالیات مداوم قدرت رقابت گروههای جنایی در بازارهای غیرقانونی را خیلی کم میکند.