نوشته لارا عزیز/ مرکز مطالعات بحرانها و کشمکشهای بینالمللی، بلژیک
ترجمه از انگلیسی: دیدبان حقوق بشر کردستان ایران
3-خروج آمریکا، ورود روسیه
تصمیم دونالد ترامپ سبب شد تا اعتبار آمریکا در سراسر جهان کاهش یابد. ناگهانی بودن این تصمیم تقریبا همه را غافلگیر کرد؛ هیچ کس آمادگی لازم را نداشت. روسیه و متحدانش نمیتوانستند سناریویی بهتر از این را داشته باشند. خروج کامل نیروهای آمریکا تنها قدرتی را که توانایی رقابت با روسیه برای نفوذ در آینده سوریه داشت از صحنه خارج نمود. هنگامی که، به گفته کنستانتین اگرت روزنامهنگار روس، ولادیمیر پوتین در سپتامبر 2015 اعلام کرد «هدف اصلیاش در سوریه این است که اثبات کند میتواند مانع تحقق سیاستهای نادرست آمریکا شود»، روسیه جای پای خود را تثبیت نمود. «بقیه موارد – نمایش حضور نظامی روسیه در شرق مدیترانه، تست کردن سلاحهای جدید، اثبات به تعداد معدود متحدانش مبنی بر این که کرملین قابل اعتماد است – همگی اهداف ثانوی بودند» (Dorman et al., 2019).
عملیات ترکیه در سوریه به عنوان عملیاتی برای روسیه تلقی میشد چون نیروهای غربی به عنوان مانع اصلی محور روسیه-ایران-سوریه تلقی میشدند. به علاوه، این عملیات تنش بین غربیها و ترکیه را افزایش داد و مسکو توانست به عنوان متحدی مطمئن برای سوریه از آن بهرهبرداری کند. و سرانجام، تهاجم ترکیه کردها را به آغوش حکومت سوریه انداخت و بدینترتیب تماس مستقیم بین ترکیه و سوریه را افزایش داد. تیمور آخمت اف، کارشناس امور ترکیه در شورای امور بینالملل روسیه، میگوید: «روسیه ترجیح میدهد حکومت اسد، مناطق کردنشین را کنترل کند نه کردهایی که تمایل ندارند با دمشق همکاری نمایند».
اگر ارتش سوریه نیروهایش را برای مقابله با ترکیه به مناطق کردنشین میفرستاد تا با تهاجم ترکیه مقابله کند، قطعا جنگی رخ نمیداد. بیشتر بحث توزیع کنترل مناطق حوزه اژه برای روسیه بود. ترکیه برای ادامه عملیات به سمت جنوب آماده میشود در حالی که حکومت سوریه به سمت غرب حرکت میکند.
اکنون، روسیه بازی را به صورت کامل انجام میدهد: به حکومت سوریه اجازه داده بدون آرایش گسترده نیرو جنگ را ببرد و نقش مرجع را برای خود در منطقه ایجاد کرده است، میتواند با همه جناحها حرف بزند و همیشه به نفع منافع خود تصمیم بگیرد. مسکو میخواهد پیروزی نظامی خود را به پیروزی سیاسی تبدیل کند (Samrani, 2019). بدون شک «عصر پوتین در خاورمیانه است». عادل باکاوان، جامعهشناس از موسسه تحقیقات و بررسیهای خاور نزدیک حوزه مدیترانه میگوید روسیه با این مورد نشان داده است که بازیگر تعیینکننده جهتگیری و توازن قدرت است. روسیه به صورتی واضح به وضعیت قدرت در خاورمیانه برگشته که در طی جنگ سرد از آن برخوردار بود و این سبب شد تا رویای استقلال کردهای سوریه دفن گردد.
4-تغییر سیاست خارجی دونالد ترامپ
همان طور که قبلا گفته شد، دونالد ترامپ خروج کامل نیروهای آمریکایی از شمال سوریه را در ماه اکتبر اعلام کرد، اما همزمان نیز گفته بود آمریکا 500 نفر از نیروهایش را برای حفاظت از تاسیسات نفتی، همراه نیروهای کرد، نگه خواهد داشت (BBC News, 2019). درواقع، نظامیان آمریکا در اطراف میادین نفتی در شرق سوریه مواضع خود را تقویت کردند و به شش پایگاهی برگشتند که قبلا ترک کرده بودند و اعلام کردند «استقرار جدید بخشی از ادامه ماموریت ضدتروریسم است» (Borger, 2019). اما کارشناسان اعتبار این ماموریت را زیر سوال میبرند. ملیسا دالتون، همکار ارشد مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی سوال میکند «به دنبال خروج و ورود دوباره، با چه اعتباری میتوانیم در آنجا به حضور خود ادامه دهیم؟» حضور نظامی تنظیمشده نیز سوالات حقوقی و قانونی در مورد حضور با هدف تمرکز بر منابع طبیعی یک کشور را مطرح نمود (Geltzer, 2019). استفان ولادک، استاد حقوق و امنیت ملی در دانشگاه تگزاس در اوستین می گوید استدلال حقوقی محکمی وجود ندارد که دولت ترامپ بتواند نفت سوریه را ببرد (Burns and Baldor, 2019).
این تصمیم با تصمیم ترامپ برای رها کردن نیروی سوریه دموکراتیک در تضاد است که میگوید «وظیفه آمریکا نیست پلیس درگیریهای بلندمدت کردها و ترکیه باشد» (Borger, 2019). اما پنتاگون ترامپ را تشویق نمود ماموریت نظامی را تمدید کند، چون میدانست «همیشه به انتخابات آتی چشم دارد و میخواهد پایگاه سیاسی خود را تقویت نماید» و این موثر شد چون دیدگاه پنتاگون مورد حمایت بعضی متحدان ترامپ در کنگره نیز بود. دونالد ترامپ فقط یک اولویت داشت: «حمله دموکراتها را دفع کند» و انتخابات آتی را نیز ببرد. سیاست خارجی فقط یک ابزار موجود است. در حالی که مارک اسپر وزیر دفاع، ادعا کرد هدف حضور نظامی حفاظت از میادین نفتی برای جلوگیری از رسیدن درآمد آن به داعش است، ترامپ گفت انتظار دارد آمریکا از درآمد نفت سوریه بهرهمند شود: «ما نفت را نگه داشتهایم، به یاد داشته باشید. ما میخواهیم 45 میلیون دلار در ماه را نگه داریم» (BBC News, 2019). ترامپ با تناقضگویی نسبت به پنتاگون کار دیپلماتها را دشوار کرد. درواقع، مارک اسپر قصد داشت اظهارات ترامپ را اصلاح کند و افزود حضور نظامی برای حفظ میادین نفتی در خارج ازکنترل روسیه و دولت سوریه است بنابراین سود آن به نیروی سوریه دموکراتیک میرسد (Borger, 2019). پنتاگون تلاش کرد با اصرار بر این که ماموریتش تغییر نکرده موضوع را شفاف سازد و بگوید نیروهای آمریکایی به صورت اختصاصی و با همکاری نیروی سوریه دموکراتیک برای شکست دادن داعش در سوریه هستند (Borger, 2019). اسپر گفت: «ما میخواهیم مطمئن شویم نیروی سوریه دموکراتیک به این منابع دسترسی داشته باشد تا از زندانها محافظت نماید، نیروهایش را تسلیح نماید و در شکست دادن داعش به ما کمک کند». کردها اکنون ذینفع اصلی تولید نفت هستند و به گفته چارلز لیستر، همکار ارشد موسسه خاورمیانه، «نیروی سوریه دموکراتیک و قبایل متحد آن اکنون کنترل 70 درصد منابع ملی نفت سوریه و چندین تاسیسات باارزش گاز را در اختیار دارند». اما حضور آمریکا در شمال شرق سوریه موضع کردها را پیچیده کرد چون ناچار شدند برای محافظت در برابر ترکیه با دولت سوریه مذاکره کنند (Seligman, 2019). اخیرا، خروج کردها به نظر میرسد متوقف شده، حتی نیروهای کردی که قبلا از مرز عقب نشینی میکردند. این سبب شد تا روسیه عصبانی شود و به کردها هشدار دهد باید به تعهد خود عمل کنند و یکبار دیگر به کمک آمریکا متکی نباشند (Bar’el, 2019).
دونالد ترامپ با ادعای حق برای نفت سوریه به ماموریت نظامی پیچیدگی بیشتری داد و قبل از پایان دادن به حضور نیروها با هدف برگشتن به آمریکا دو بار بر موضوع تاکید نمود (Burns and Baldor, 2019). توضیحات مربوط به ماموریت تنظیمشده نظامی در شمال شرق سوریه با اظهارات ترامپ در تناقض است که میگوید داعش شکست خورده، به ویژه پس از کشته شدن ابوبکر البغدادی که نشان داد هنوز هم آمریکا در منطقه قدرت دارد. به نظر میرسد داعش بهانه ای برای ترامپ است تا «از تصمیم خود برای خروج از سوریه منصرف شود و از انتقاد کنگره، از جمله جمهوریخواهان خشمگین، نجات یابد» (Bar’el).
نتیجه
کشمکش سوریه چالشهای منطقهای و بینالمللی را به خاطر دخالت قدرتهای بزرگ نشان میدهد. تلاش برای نفوذ منطقهای بین بازیگران مختلف به منحصربودن این کشمکش کمک نمود. کردهای سوریه که بین این قدرتها تحت فشار قرار گرفتند، به آمریکا اعتماد کردند، به امید این که آزادی و خودمختاری را به آنان بدهد. اما، به نظر رسید آمریکا یکبار دیگر یک دوست غیرقابلاعتماد است. استراتژی آمریکا مبنی بر”هدایت از پشت” به خاطر حضور ضعیف آن در سوریه شکست خود و به نفوذ در مورد سیاست محلی و مسائل منطقهای محدود شد. ائتلاف کردها با آمریکا آنان را به یک اقلیت حاشیهای در میان بازیگران قدرتمند موقت در بخشی وسیعی از سوریه تبدیل کرد. فشار بر کردها همه را متعجب ساخت. آمریکا از کردها برای حفظ منافع خود استفاده کرد و روسیه نیز خواهان حفظ حکومت دمشق شد.
آخرین اظهارات دونالد ترامپ در مورد حفاظت از میادین نفتی سوریه توسط آمریکا «نشانه آشوبی بود که روند سیاست خارجی آمریکا ایجاد کرده است» (Al-jazeera, 2019). سیاست خارجی آمریکا بیش از پیش مبهم است، ترامپ و مشاورانش ضد و نقیض حرف زدند. اختلاف و عدم هماهنگی قطعا ادامه خواهد یافت. چون دونالد ترامپ به اندازه کافی نمیداند چه میخواهد. نبود یک استراتژی شفاف آمریکا به دورهای از ابهام و آشوب و آیندهای نامشخص برای کردهای سوریه منجر شد و به روسیه امکان داد بازیگر مسلط در منطقه باشد. بسیاری از کارشناسان روسیه را داور و واسطه جدید منطقه تصور میکنند. توافق سوریه-ترکیه پروژه سیاسی کردها را دفن کرد، یعنی تاسیس خودمختاری کردها در سوریه را و «آمریکا را به صورتی قاطع به حاشیه دیپلماتیک راند، منطقهای که سال ها آمریکا نقش نیروی ثباتبخش در آن ایفا میکرد» (Lang, 2019). رویهمرفته، چشم انداز سوریه در حال تغییر و تحول است. معامله کنونی خود به خود چالشهایی دارد.
مورد کشمکش سوریه محدوده هژمونی آمریکا در بافت جدید بینالملل را نشان میدهد. اکنون، آمریکای (هژمون) ناچار است در سیاست بینالملل قدرتهای درحالظهور را در نظر بگیرد. هر تصمیمی باید با توافق سه طرف باشد: روسیه، آمریکا و ترکیه. اما درواقع، این طرح مورد حمایت روسیه است و آمریکا پیامی میفرستد که ترکیه میتواند به دلخواه خود فعالیت کند (Barber, 2019). به علاوه، ترکیه نیز برای طرح منطقه امن از اتحادیه اروپا مورد حمایت قرار گرفت چون اردوغان بارها تهدید کرد دروازههای مهاجران به سوی اروپا را باز خواهد کرد (Bathke, 2019).
تصمیمات ترامپ سبب شد تا متحدان آمریکا مانند اسرائیل احساس کنند آمریکا میتواند آنها را به حال خود رها کند. درست همان بلایی که بر سر کردها آورد. این خیانت آمریکا به کردها بر دیگر شرکای آمریکا در جهان نیز تاثیر گذاشت. این تغییر جهت بر روابط آن با اتحادیه اروپا نیز تاثیر خواهد گذاشت چون با آن مشورت نکرده بود. برای آمریکا مهم است دوباره اعتبار خود را به دست بیاورد و تصویر متحدی قابلاعتماد پیدا نماید. درواقع، اگر آمریکا نمیخواهد پلیس دنیا باشد، نیازمند متحدانی است.
در مورد کردهای سوریه بایستی به ضربالمثل قدیمی کردی اشاره کرد که میگوید «کردها بهجز کوهها هیچ دوستی ندارند». این جمله یکبار دیگر ثابت شد و «لازم است بدانیم چرا اکنون کردها در اشاره به آمریکا از این عبارت استفاده میکنند» (Glavin, 2015).