بعد از انتشار گزارش دیدبان حقوق بشر کردستان ایران در مورد خانم زینب جلالیان و بازتابهای فراوان آن در فضای مجازی، یکی از اعضای سابق پژاک که به دلایل امنیتی از انتشار نام آن معذوریم یادداشتی برای دیدبان در مورد زینب جلالیان ارسال کرد که در ادامه میخوانیم.
مرده یا زنده اعضای پژاک، اعدام وآزادی آنها، همگی ابزارهای جنگ روانی و تبلیغاتی پژاک به نفع خود هستند. اين همان سیاست دروغ و دورویی است که پ.ک.ک وشاخههای اقماری آن هميشه با این روش سعی در جذب نیرو به نفع خود داشته و دارند. حال سالهاست که آنها با نشان دادن چهرهای زشت از ايران و زیبا از خود با شعارهای غربی و ضد انسانی، سعی کردهاند تا با نقابی که به صورت خود زدهاند جامعه را فریب و فرزندان مردم کُرد را به بیراهه بکشانند. آنها این روش را از آمریکا آموختهاند. برجسته کردن ضعفهای ایران و انکار معایب خود. پژاک، اخلاق را زیر پا گذاشته است. حتی قانون جنگ را نیز نقض میکند.
سوال این است: «در این فضای تبلیغاتی، حقوق بشر کجاست»؟ کودکسرباز و تبعیض جنسی علیه زنان که نمونه آن در مورد زینب جلالیان مشاهده شده است، آیا مصادیق نقض حقوق بشر نیستند؟ خودکشی جوانانِ کُرد که از لحاظ روحی و روانی نابود شدهاند، انتحار و شستوشوی مغزی کودکان و جوانان به نفع خود و تقدیس یک انسان (اوجالان) چطور؟
چه کسی پاسخگوی جان اعضایی است که در دادگاه نظامی و صحرایی پ.ک.ک/ پژاک به نام پلاتفورم به مرگ محکوم شده و محل دفن آنها نیز مخفی است؟ یک گروه اقتدارگرا که در آن همه باید از اوجالان تبعیت کنند، چه ارتباطی با حقوق زنان و حقوق بشر دارد؟ در پ.ک.ک و پژاک، یک جو امنیتی را شاهد هستیم که اعضا همدیگر را بیشتر به چشم جاسوس مینگرند، نه دوست.
در طول این سالها هميشه پژاک سعی نموده از کوچکترین فرصت و اشخاص به نفع خود استفاده کند. حتی اشخاصی دستگیر شدهاند که هیچ ربطی به آنها نداشته است. اما پژاک، فرد دستگیر شده را عضو خود توصیف کرده و در اصل با این کار پرونده متهمان را سنگینتر کرده است تا مثلاً افکار عمومی را مجذوب قدرت خود و اعضای بیشتری را جلب کند.
بارها شاهد دستگیری اعضای پژاک در ایران بودیم. بسیاری اعدام و عده بیشتری نیز وارد زندگی تازه شدند. دلیل اعدام آن افراد فقط و فقط رویکرد خود پژاک است. مثلا خانواده زانیار و لقمان مرادی که هیچ شناختی از پژاک نداشتند، قربانی جنگ رسانهای این گروه شده و پژاک باعث اعدام آنها و بزرگنمایی خطر این افراد شد. جرم اصلی این افراد خصوصی و قتل بود، اما پژاک از جنازه آنها نیز سواستفاده کرد.
نمونه بارز این رفتار پژاک، زینب جلالیان، دختری اهل ماکو است که در کودکی به همراه چند هم بازی خود فریب خوردند و پژاک به جای مدرسه و قلم، اسلحه به او داد. در سالی که زینب دستگیر شد، اوج اختلافات داخلی در پ.ک.ک و شاخههای اقماری آن بود. لذا باید گفت که او قربانی اختلاف خانوادگی پ.ک.ک وشاخههای اقماری آن است. زیرا زینب حتی از شهر خود بیرون نرفته بود و حتی سوادی آنچنان نداشت، چه برسد به اینکه خود را فعال حقوق بشر بداند. دستگیری او نیز ناشی از بروز اختلافات داخلی در پژاک بود.
وقتی زینب دستگیر شد، پژاک بارها تلاش کرد تا او اعدام شود. با جنجال و حاشیه قصد داشتند تا از مرگ و جنازه وی نیز سو استفاده کنند. با تبدیل حکم وی به حبس ابد، تیر پژاک به سنگ خورد. اما باز هم در پی نقشههای خود بود تا وی اعدام شود. به همیت دلیل روزی او را فعال حقوق بشر و روزی دیگر او یک فعال مدنی حقوق زنان توصیف کردند. اما واقعیت این بود که او عضو قرارگاه نظامی بود و از سوی آن نهاد به ماموریت اعزام شده بود. فراموش نکنیم که آن سالها اوج اقدامات تروریستی پژاک بود.
زینب هنوز کودک بود که به عضویت پژاک در آمد. اما این گروه سعی داشت آن دختر بچه مسلح را فعال مدنی نشان دهد. بعد از این که حکم اعدام به حبس ابد تقلیل یافت، باز هم بازی دروغین پژاک تمام نشد و این گروه خود را بانی این رخداد معرفی کرد و سراغ دنیز جلالیان خواهر زینب رفت تا از او و خانواده سواستفاده کند. اما واقعا زینب از داخل زندان، خبری از بیرون و اقدامات پژاک نداشت. نمیدانست در حال سواستفاده از او و خانوادهاش هستند. زیرا اصولا جان افراد در پ.ک.ک مهم نیست. فقط باید از آنها استفاده ابزاری کرد تا به اهداف رسید.