پیشینه روابط گروههای کردی با یکدیگر و اقدامات مسلحانه آنها علیه هم، بسیار خونبار است. گروههای مسلح کردی که ظاهرا در قالب احزاب سیاسی فعالیت کرده و میکنند، سابقه جنگهای خونین، خیانت، روابط پنهان با دولتهای مختلف و در یک کلام نزاع سیاسی و مسلحانه بر سر قدرت را در کارنامه خود دارند. در این میان روابط سه حزب دموکرات کردستان عراق (موسوم به پارتی به ریاست مسعود بارزانی)، اتحادیه میهنی کردستان عراق (موسوم به یکتی به ریاست خاندان جلال طالبانی) و حزب کارگران کردستان (موسوم به پ.ک.ک به ریاست عبدالله اوجالان که در حال حاضر در زندان است)، به دلیل قدمت آنها، سابقه عملیات مسلحانه آنها علیه یکدیگر و دولتهای مرکزی ترکیه و عراق، بسیار پیچیده و جالب توجه است.
این سه حزب، بارها علیه یکدیگر جنگیدهاند، بارها از دولت صدام حسین (که سابقه سیاهی در برخورد با کردها دارد) پول و اسلحه گرفتهاند تا رقیب خود را نابود کنند و سالهاست که درگیر جنگ رسانهای و امنیتی با هم هستند. به طور خاص، تمرکز این یادداشت بر روابط پارتی و پ.ک.ک است که اکنون جنگ میان آنها در تمامی ابعاد و حوزهها در سوریه و عراق و در مناطق کردنشین این دو کشور جریان دارد.
ماجرا از سالها قبل شروع شد؛ زمانی که پارتی با دولت مرکزی عراق و صدام حسین و حزب بعث میجنگید و در این میان وابسته به حکومت شاه در ایران بود. رقابتهای استراتژیک شاه و صدام باعث شده بود از هر ابزاری حتی کردها علیه یکدیگر استفاده کنند. دولت ایران از کردهای عراق حمایت میکرد تا دولت عراق را تضعیف و درگیر مباحث امنیتی کند. با توافق الجزایر در سال 1975 میان ایران و عراق، عملا کردها بدون حمایت رها شدند (امری که بارها در سالهای بعد نیز رخ داد) و صدام به راحتی توانست آنها را سرکوب کند. در این میان، نباید از نقش آمریکا غافل شد؛ آمریکا بارها با کردها بازی کرده است و هیچوقت به چشم یک متحد راهبردی، به آنها نگاه نکرده است. در توافق الجزایر و عدم حمایت شاه از کردها نیز نقش آمریکا پررنگ بود.
صدام که خیالش از کردها و حامی آنها یعنی ایران راحت شده بود، بعد از مدتی پ.ک.ک را وارد بازی کرد. پ.ک.ک قرار بود نقش بازو و نیروی نیابتی صدام را علیه پارتی و کردهای معارض دولت مرکزی بازی کند؛ کردهای معارضی که برخی از آنها در ایران بودند و ایران نیز پس از انقلاب سال 57، درگیر جنگ با همان صدام شده بود. از این مقطع، پ.ک.ک وارد رقابت با بارزانی و پارتی شد. هدف هر دو گروه نیز کسب قدرت و عنوان «رهبری کردها» بود. هم مسعود بارزانی و هم عبداله اوجالان حقیقتا در پی رهبری کردها بودند و در این مسیر از اتحاد با هر قدرت و دولتی، استقبال میکردند. این ماجرا در طول دهههای پیش و زمان فعلی نیز ادامه دارد. وقتی اقلیم کردستان تاسیس شد (با تضعیف صدام پس از جنگ با ایران و حمله به کویت و کشتار وسیع کردها و البته حمایت آمریکا)؛ پ.ک.ک هرگز به آن روی خوش نشان نداد. این در حالی بود که حداقل در آن زمان پ.ک.ک نیز در پی تشکیل کشوری مستقل برای کردها و تجزیه کشورهای منطقه بود. پس منطقاً پ.ک.ک باید از تاسیس یک حکومت نیمهمستقل برای کردها حمایت میکرد؛ امری که هرگز رخ نداد و حتی اوجالان، حکومت اقلیم را «اسرائیل دوم» توصیف کرد. این امر نیز ناشی از قدرتطلبی اوجالان و رقابتهای وی با خاندان بارزانی بود.
در تمام این سالها، حضور پ.ک.ک در اقلیم کردستان با این بهانه توجیه میشد که دولت مرکزی عراق از پ.ک.ک درخواست کرده است تا در مناطق کردنشین عراق حاضر باشد و نه حزب دموکرات و دیگر احزاب کُردی. این در حالی بود که دیگر دولت مرکزی صدام وجود نداشت و جغرافیای سیاسی عراق نیز تغییر کرده بود. حضور پ.ک.ک و سابقه جنگ 4 دههای آن با دولت ترکیه، باعث شده بود که ارتش ترکیه به بهانه حضور پ.ک.ک، بارها تمامیت ارضی عراق را نقض کرده و عملا به این کشور تجاوز کند؛ امری که هنوز و در سال 2020 نیز در حال تکرار است. حضور پ.ک.ک در مناطق کوهستانی اقلیم و استفاده از آنجا بهعنوان مقر آموزشی و نقطه رهایی برای عملیاتهای مسلحانه، باعث شده است که ترکیه در اقلیم چندین پادگان نظامی تاسیس کند (بدون اجازه دولت عراق) و عملا با بمباران هوایی، زندگی مردم عادی را مختل کند.
حکومت اقلیم نیز که متحد راهبردی ندارد و فاقد قدرت جدی نظامی و سیاسی است، به دلیل ضعف و همچنین رقابت با پ.ک.ک و اوجالان و البته ایجاد دغدغه برای دولت مرکزی عراق (بهخصوص بعد از همهپرسی ناکام سال 2017) راه را برای تجاوزات ارتش ترکیه باز گذاشته است. پ.ک.ک که اکنون خود را در میان مثلث پارتی، دولت مرکزی عراق و ارتش ترکیه میبیند، طی حدود یک سال اخیر در جنگ با ترکیه در زمین اقلیم، به شدت تضعیف شده است و چندین نفر از فرماندهان ارشد خود را از دست داده است. پ.ک.ک مدعی است این حملات، با همکاری امنیتی ترکیه و پارتی رخ داده است و به همین دلیل با اقدامات چریکی و مسلحانه به آن واکنش نشان داد.
تابستان سال گذشته میلادی و زمانی که یک دیپلمات تُرک (که بعدا مشخص شد مامور امنیتی سازمان اطلاعات ترکیه بوده) در رستوران حقهباز اربیل مشغول ملاقات بود؛ هدف ترور قرار گرفت و کشته شد. پ.ک.ک متهم اصلی بود و به زودی نیز مسئولیت را پذیرفت. فرماندهان ارشد آن این اقدام را تحسین و آن را واکنش طبیعی به همکاری اقلیم با ترکیه توصیف کردند. اکنون، پ.ک.ک جنگ را به داخل اقلیم کشانده بود و مستقیما مامور امنیتی میت را هدف گرفته بود. ضارب به سرعت دستگیر و مشخص شد که برادر نماینده حزب دموکراتیک خلقها (ه.د.پ- شاخه سیاسی پ.ک.ک در ترکیه) است.
حزب دموکراتیک خلقها زمانی که قدرت را در شهرداریهای مناطق کردنشین در اختیار داشت، عملا شهرها و امکانات شهرداریها را تقدیم پ.ک.ک کرده بود تا در جنگ خندقها با ارتش ترکیه بجنگد؛ در ماجرای اربیل نیز برادر نماینده وابسته به این حزب، مامور امنیتی ترکیه را ترور کرده بود. اکنون اقلیم میان درگیری پ.ک.ک و ترکیه مانده بود و باید واکنش نشان میداد. پ.ک.ک، اقلیم و اربیل (پایتخت) را هدف قرار داده و امنیت آن را (که در سطح مناسبی قرار داشت) به چالش کشیده بود.
اقلیم کردستان، پ.ک.ک را گروهی تروریستی اعلام و احتمالاً با سرعت بیشتری به سوی ترکیه حرکت خواهد کرد. در واقع، اقلیم به این نتیجه رسید که اکنون زمان پاسخ است و اگر به پ.ک.ک پاسخ ندهد، جنگ وارد ابعاد جدیدی خواهد شد. هنوز مقر قندیل در اختیار پ.ک.ک است و ترکیه نیز هر روز، حریم اقلیم را نقض میکند و روستاییان بیشتری مجبور به ترک منازل خود شدهاند. اقلیم کردستان، حکم اعدام ضاربان را صادر کرده تا برای پ.ک.ک خط و نشان بکشد. واکنش پارتی علیه پ.ک.ک، نشان میدهد اقلیم تصمیم خود را گرفته و قصد دارد متحد ترکیه باشد، نه همکار پ.ک.ک.