نویسنده در ادامه میگوید: «اوجالان در اشاره به سمیر وی را «خائن» نامید و هدف وی را تضعیف پ.ک.ک اعلام کرد». مارکوس در صفحه ۹۲ مینویسد «اعضای پ.ک.ک با مسئول اروپایی خود یعنی سمیر در خانهای در کلن آلمان قرار گذاشتند، اما او را دستگیر و به حبس خانگی منتقل کردند. آنها، وی را به هواداری از شاهین دونمز متهم کردند؛ کسی که در سال ۱۹۷۹ توسط ارتش دستگیر شد و همه چیز را لو داد.سمیر پس از یک هفته توانست فرار کند و ایدئولوژی پ.ک.ک را بسیار خطرناک توصیف نمود. سمیر سرانجام ناچار شد خود را مخفی کند و اولین بار در سال ۱۹۸۵ در یک همایش فرهنگی کردها در استکهلم سوئد شرکت کرد. اما پ.ک.ک در همان همایش او را به گلوله بست و به قتل رساند. اوجالان علناً قتل او توسط پ.ک.ک را تایید کرد و گفت او هر جا بود باید کشته میشد؛ چون دادگاه مردمی در مورد او تصمیم گرفته بود و منظور از دادگاه مردمی نیز تصمیم شخصی خود بود! پ.ک.ک بین سالهای ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۵ تعداد ۱۱ عضو ارشد خود را به قتل رساند».
نویسنده در صفحه ۹۴ در ادامه قتل مخالفان و منتقدان عبدالله اوجالان در پ.ک.ک و به دستور مستقیم شخص آپو به نام ابراهیم آیدین اشاره میکند که در سال ۱۹۷۲ همراه اوجالان در زندان و هماتاقی بود. آیدن میگوید: «در سال ۱۹۸۵ مرا به عنوان عضو به مقر لولان در شمال عراق فرستادند و بدون چون و چرا قبول کردم. در آنجا احساس کردم به من مظنون هستند اما به صورت اتفاقی مکالمه چند عضو را شنیدم که مرا به عنوان خائن معرفی میکردند. صبح روز بعد به بهانه جمعآوری هیزم، فرار کردم و به پیشمرگههای مسعود بارزانی پناه بردم که در داخل خاک ایران مستقر بودند. به خودم گفتم نه به ترکیه تسلیم میشوم و نه اجازه میدهم پ.ک.ک مرا به قتل برساند»
این عضو ارشد و سابق پ.ک.ک میگوید: «یکی از اعضای زن به نام اَوین شانس نداشت و در چارچوب انتقاد از عبدالله اوجالان به عنوان خائن معرفی و اعدام شد. جرم سنگین وی این بود که در اروپا با سمیر کار کرده بود. وی فردی اهل بحث و استدلال بود. اوجالان او را به مقر لولان فرستاد تا کشته شود. سائمه آسکین نیز هنگام بازگشت به سوریه به خاطر دفاع از سمیر به مقر لولان اعزام و در آنجا اعدام شد. صوفی کاراکوش با نام سازمانی شورش نیز به خاطر سابقه همکاری با سمیر به لولان فرستاده و کشته شد. زلفی گوک، انور آتا، مراد بایراکلی سه عضو پ.ک.ک و همکار سمیر در اروپا بودند. صرفا به خاطر همکاری با سمیر و بدون داشتن هیچ گناهی به دستور اوجالان کشته شدند. آنها حتی اهل اعتراض نبودند. افرادی بیچاره بودند. اما اوجالان به هیچ یک رحم نکرد. رسول آلتینوک با نام سازمانی داود و عضو کمیته مرکزی در سال ۱۹۸۲ به خاطر انتقاد از اوجالان به مقر لولان منتقل و در آنجا اعدام شد. آن عضو پ.ک.ک که دستور قتل آلتینوک را از اوجالان به صورت مستقیم دریافت کرد میگوید: «اوجالان گفت دلیلی برای زنده ماندن داود نمیبینم».
جمیله کایتان با نام سازمانی سحر، خوش شانس بود. وی با سمیر در یک ساختمان اجارهای میماند و شب قتل سمیر وی موفق شد، مخفی شود و بعدا با جدا شدن از پ.ک.ک زندگی جدیدی را آغاز کرد. باقی قرار (برادر حقی قرار)، عضو دیگر کمیته مرکزی از جمله معدود افرادی بود که توانست فرار کند و زنده بماند. نگهبان زندان وی از پ.ک.ک فرار کرد و باقی نیز توانست از فرصت استفاده کرده و فرار کند. باقی بعدا به صف هواداران سمیر و مخالفان اوجالان در سوئد پیوست. باقی سالهای عضویت در پ.ک.ک را طی مصاحبهای با یک روزنامه ترکیه «سالهای تاریک» عمر خود توصیف کرد.
اوجالان بیش از آن که بر جنگ با ترکیه تمرکز کند، توجه خود را به حذف فیزیکی همه مخالفان و منتقدان داخلی معطوف کرد. چون هرگونه انتقاد و مخالفت را خطری برای اقتدارگرایی خود میدانست. وی تلاش میکرد این اقدام را مقدس جلوه دهد و به اعضا تلقین کرده بود هیچ کس حق ندارد از رهبر حزب انتقاد کند. این فضای فکری سبب شد تا فضای دیکتاتوری پ.ک.ک را فرا گیرد و همه فرماندهان به آسانی افراد منتقد را به عنوان جاسوس و خائن اعدام کنند. اعضای سابق پ.ک.ک میگویند طی سالهای ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۵ بین شش تا هشت عضو ارشد پ.ک.ک اعدام شدند. چون اوجالان تصور میکرد ممکن است روزی برای قدرت او خطرناک شوند.
یک عضو سابق پ.ک.ک میگوید: اوجالان پس از آغاز عملیات مسلحانه در سال 1984 بر شدت اعدام مخالفان افزود چون در فضای جنگ کسی متوجه این اخبار نمیشد.
نویسنده در صفحه ۹۸ از زبان صلاحالدین چلیک مینویسد: «به دستور اوجالان اولین تیمهای خود را به ترکیه فرستادیم؛ اما همگی یا کشته یا دستگیر شدند». عضو دیگر پ.ک.ک به نام باران نیز میگوید «وقتی محافظان روستا نیز وارد جنگ علیه پ.ک.ک شدند کار ما بسیار سخت شد، چون آنها کرد و اهالی روستا بودند. در سال ۱۹۸۵ تعداد ۱۳ هزار کرد به عنوان محافظان روستا وارد جنگ علیه پ.ک.ک شدند». چلیک نیز میگوید با پیوستن کردها به جنگ علیه پ.ک.ک ضربات سنگینی خوردیم و حتی تعداد ۹۰ نفر از اعضای ما نیز تسلیم شدند و در تلویزیونها علیه پ.ک.ک حرف زدند.
خانم آلیزا مارکوس در صفحات 98 و 99 به استفاده ابزاری از پ.ک.ک توسط کشورهای همسایه میپردازد و میگوید سوریه و عراق در استفاده از گروههای مختلف به عنوان ابزار تجربه کافی داشتند و این بار نوبت پ.ک.ک بود. سوریه در سال 1985 روابط خود با پ.ک.ک را تقویت نمود و حتی کنترل کامل مقر حلوه را به اعضای این گروه سپرد که در لبنان و در مناطق تحت کنترل سوریه بود. سوریه از طریق استخبارات یا شبهنظامیان خارجی ارتباط خود با پ.ک.ک را ادامه میداد اما جمیل اسد برادر کوچکتر حافظ اسد علاقه خاصی به روابط با پ.ک.ک نشان داد.
وی بهجز نمایندگی پارلمان مقام رسمیای در حکومت نداشت، اما در عمل کنترل بندر لاذقیه در دست وی بود و گروه پ.ک.ک فکر میکرد وی مسئول سازماندهی اعراب ترکیه در استان هاتای/اسکندورن است که قبلا بخشی از سوریه بود. سوریه امیدوار بود کمک به پ.ک.ک، در مسیر فشار بر ترکیه موثر خواهد بود. همان طور که در سال ۱۹۸۷ میلادی موثر نیز واقع شد. تورگوت اوزال رئیس جمهور وقت ترکیه در سال ۱۹۸۷ به دمشق سفر کرد و قول داد سهم سوریه از آب رودخانه فرات را تضمین کند، چون بر اثر سدسازی ترکیه، سهم آب سوریه بسیار کم شده بود. البته سوریه نیز به پ.ک.ک هشدار داد از طریق مرز سوریه وارد ترکیه نشود؛ اما دمشق برای فعالیتهای آموزشی و عضوگیری پ.ک.ک ممانعت ایجاد نکرد. نویسنده در بخشی از کتاب میگوید: «پ.ک.ک کاملا به دولت سوریه وابسته بود و بدون اجازه آن قدمی نمیتوانست بردارد. عبدالله اوجالان در مصاحبه با محمد علی بیراند، روزنامهنگار اصالتا کردتبار ترکیه، نیز این موضوع را به صراحت تایید کرد. پ.ک.ک آزادانه در روستاهای کرد سوریه تبلیغ و پول جمعآوری میکرد و سوریه اجازه داد برای هدایت مسیر کردهای مخالف خود، آنها عضو پ.ک.ک شوند و بدین طریق از سوریه بیرون بروند.