اگر به افکار عمومی مراجعه کنیم، تصویری که از سالهای اولیه انقلاب 1357 در استان کردستان یا دیگر مناطق کردنشین در غرب ایران دارند با نمایی از وجود ناامنی و درگیری همراه است و حتی بعضی نیز به صورت عوامگونه معتقدند کردها “سر میبرند”! اگرچه فضای حاکم بر مناطق مذکور به صورت بنیادین تغییر یافته اما نمیتوان منکر شد توانسته باشند از آن میراث نامناسب رهایی یافته باشند. هیچ کردی نمی تواند منکر رشد و پیشرفت کردها در زمینههای مختلف آموزشی، اجتماعی، اقتصادی و غیره در طی چهار دهه گذشته شود اما هنوز هم وضعیت موجود در مناطق مرزی به ویژه روستایی با وضعیت مطلوب فاصله دارد. دلیل اصلی و مهم فاصله بین وضعیت موجود و وضعیت مطلوب امنیتی شدن مناطق مرزی است اما اگر این منطقه مرزی را با مناطق آذرینشین در مرز ایران با جمهوری آذربایجان در استان اردبیل، گیلان مقایسه کنیم چرا تفاوت های آنها بسیار اساسی است یعنی یکی توسعه نیافته و دیگری به مراتب بهتر؟
پاسخ این سوال را باید در وجود، رفتار، عملکرد و از همه مهمتر ادامه عملکرد گروههای مسلحی جستجود کرد که پس از چهار دهه هنوز هم یا به اشتباه خود پی نبردهاند و یا نمیخواهند آن را قبول کنند. در هر دو حالت، نتیجه چیزی جز ناامنی، توسعهنیافتگی و مشکلاتی مشابه ندارد که میتوان به کولبری به عنوان فقط یکی از تبعات این رفتار و عملکرد اشاره کرد. با این توضیح بایستی بدانیم آیا گروههای مسلح کرد مانند حزب دموکرات کردستان ایران و کومله که بعدا خود نیز به چندین شاخه کوچکتر تقسیم شدند ارزیابی و تحلیل درستی از رفتار گذشته خود را داشتهاند یا نه. با بررسی عملکرد و اظهارات سران آنها میتوان وضعیت واقعی آنها را چنین توصیف کرد:
در طی سالهای گذشته، این گروههای مسلح خودشان به شاخه های کوچکتری تقسیم شدهاند و افراد زیادی به خاطر عملکرد غلط مسلحانه از آنان جدا شده، یا برگشتهاند و یا راهی اروپا شدهاند. این خود یکی از نشانههای شکست گروههای مسلح است که در در اقلیم کردستان مستقر هستند. همچنین، این گروههای مسلح توانایی حفظ موجودیت خود را نداشتهاند لذا کوچکتر و ضعیفتر شدهاند. در طی چند دهه گذشته که این گروههای مسلح حضور فعال نداشتند شاهد رشد و توسعه مناطق کردنشین در مقایسه با زمان حضور فعال آنها هستیم این یعنی نبود آنها برای مردم بسیار مفید است چرا که اسلحه و خشونت با رشد و توسعه در تناقض قرار دارد.
از طرف دیگر، حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) و دیگر سازمانهای وابسته به پ ک ک مانند کودار نیز به میدان رقابتهای گروههای مسلح اضافه شدهاند درحالی که هیچ یک حاضر به پذیرش دیگری نیست. این اقدام می تواند بدین معنا باشد که گروههای مسلح فقط از لوله اسلحه به مسائل کردها نگاه میکنند و این بهترین سند برای رد ادعای آنان مبنی بر نمایندگی خواستههای مردم است. سطح فکر و آگاهی کردها در مقایسه با اوایل انقلاب 1357 بسیار پیشرفتهتر شده و به جرات میتوان گفت سطح تحلیل و آگاهی مردم عادی نیز از سران احزاب مسلح به مراتب بالاتر است. اگر سران این احزاب از واقعیت زندگی مردم مطلع بودند هرگز به خود اجازه نمیدادند در پارلمان اروپا یا در شبکههایی مانند ایران اینترنشنال از تجزیهطلبی و اقدامات مسلحانه حمایت کنند. کردها هرگز خواهان تکرار مصیبت های آغاز انقلاب توسط گروههای مسلح نیستند لذا به نظر میرسد با متشنج شدن فضای روابط ایران و آمریکا، این گروهها در تلاش هستند تا کاسبی کنند همان کاری که پ ک ک با نزدیک شدن حمله آمریکا به صدام انجام داد و تصور میکرد در همان سال به ایران نیز حمله خواهد شد لذا عثمان اوجالان، عضو سابق شورای رهبری پ ک ک، را مامور تاسیس حزبی جدید به نام پژاک کرد. اگر گروههای مسلح مذکور واقعبین میبودند و از واقعیت جامعه کرد اطلاع داشتند هرگز به سوی خشونتطلبی مسلحانه حرکت نمیکردند. خشونت دشمن توسعه است. در صورت ادامه رویکردهای خشونت-محور نمیتوان جز کولبری و توسعهنیافتگیبرای کردستان چیز دیگری پیش بینی کرد.