محمود آیتکین، پژوهشگر مسائل گروههای افراطی، در یک مقاله به بررسی روندهای رادیکال شدن حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک)، ایدئولوژی و تاکتیکهای جذب اعضا توسط آن پرداخته است. دیدبان حقوق بشر کردستان ایران این مقاله را در چند بخش ترجمه و منتشر خواهد کرد. بخشهای قبلی این مقاله را در این لینک مطالعه کنید.
چهرههای کاریزماتیک و نهادهای محلی
بهکارگیری چهرههای کاریزماتیک و نهادهای محلی توسط پ.ک.ک. به عنوان دومین استراتژی تاثیرگذار گروه که بیست و سه بار در مصاحبههای تحلیل شده آمده، تشریح شده است. پ.ک.ک. از یک استراتژی دو لایهای برای جذب اعضا استفاده میکند. در مرحله نخست، پ.ک.ک. به ویژه در مناطق روستاهای نزدیک به شهرها در جنوب شرقی که برای اولین بار بین مردم محلی و عوامل پ.ک.ک. رابطه ایجاد میشود از «چهرههای کاریزماتیک» استفاده میکند. پ.ک.ک. از این برنامهها با هدف جذب هوادار استفاده و سپس آنها را مجبور میکند تا در کوهستان به عضویت پ.ک.ک. در آیند. همچنین، اعضای زن را از کوه به روستا منتقل میکند تا به صورت ویژه زنان جوان را در روستاها و مناطق روستایی فریب دهند و به عضویت در آورند.
مصاحبه شونده 04 که تقریباً 64 سال دارد به عنوان یكی از بنیانگذاران پ.ك.ك مشهور است و این نوع جذب عضو را چنین توضیح میدهد:
«یک روز به روستاها رفتیم تا مردم محلی را بشناسیم و طرفداران جذب کنیم. در خانهها را زدیم و خواستیم که به ما اجازه ورود بدهند، در کنار یک پیرمرد کرد که سخنرانی میکرد نشستیم. بعدا فهمیدم که او یک «دده» یعنی یک روحانی علوی است. من به او گفتم، هنگام نواختن ساز خود، شما از منطقه درسیم نام بردید، اگر اجازه میدهید میخواهم به چند نکته در مورد درسیم، کردستان و تاریخ کرد اشاره کنم. سپس آن «دده» به من اجازه صحبت داد و در آن مورد سخنرانی فعالانهای را انجام دادم وگفتم ما هم سرزمین و تاریخ داریم. حدود یك ساعت صحبت كردم. سپس از ما پرسید که ما کی هستیم، ما در پاسخ گفتیم که یک سازمان جدید هستیم. در آن شب، ما برای مردان روستای بین مناطق پرتک و مازگرت سخنرانی کردیم. این مناطق تحت نفوذ حزب کمونیست ترکیه بودند، اما علی رغم این وضعیت، تمام جوانان روستا به عضویت سازمان ما در آمدند».
مصاحبه شونده 04 ادامه میدهد: «ما در میان مردم ما زندگی کردهایم، آنها هرچه بپوشند ما نیز همان را پوشیدیم، هر چه خوردند ما نیز همان را خوردیم. غیر از این زندگی دیگری نداشتیم» (ص 10- 8). وی خاطرنشان میکند در میان افرادی که طی جلسهای در روستا و در مراسمی عضو شدهاند، عضویت، نهایی میشود و سپس جلسه دوم با کسانی بود که قصد داشتند در محلهای رایگیری حملاتی را انجام دهند. مشخص میشد چه کسی حملات را آغاز میکند (ص 11). مصاحبه شونده 05 که 49 ساله است این شکل جذب عضو را توضیح میدهد و میگوید: من حدود 11 سال داشتم. من نمیدانستم کردها چه کسانی هستند و جنگ بر سر چیست. اما آنچه من به وضوح میدانستم این بود ما یک سرزمین داریم. این دلیل اصلی من برای پیوستن به پ.ک.ک. بود. هر وقت آنها را میدیدم، میپرسیدم آنها چه کار میکنند؟ و پاسخی که دریافت میکردم این بود: «آنها برای ما میجنگند». در آن سن این پاسخ من را عمیقاً تحت تاثیر قرار داد. در گروههای چریکی که به روستای ما میآمدند، زنان نیز حضور داشتند. این امر مرا به رفتن به کوه تشویق میکرد تا به پ.ک.ک. بپیوندم. در آن سن این احساس را داشتم، چریکها برای من مثل عشق بودند» (ص 63–62).
علاوه بر موارد فوق، مصاحبه کننده 06 که 37 ساله است، میگوید: «دستگیری و زندانی شدن عبدالله اوجالان در تصمیم من برای پیوستن به پ.ک.ک. موثر بود. قبل از رفتن به کوه، من اولین بار در موسسات محلی به عنوان یک همکار شبهنظامیان کار میکردم، پس از دستگیری اوجالان، من نهادهای محلی پ.ک.ک. را ترک کردم و در کوهستان به مبارزه پیوستم» (ص 125).
ازدواج
استفاده از ازدواج به عنوان ابزاری برای جذب عضو 16 بار در مصاحبهها ذکر شده و به نظر میرسد سومین شکل موثر در جذب نیرو توسط پ.ک.ک. باشد. مصاحبههای انجام شده نشان میدهد که استفاده از ازدواج توسط پ.ک.ک. شامل دو استراتژی فرعی است: 1- اعضای زن قبل از پیوستن به پ.ک.ک. به طور کلی مجبور به ازدواج شدهاند. در این راستا، پ.ک.ک. یک مدینه فاضله ترسیم میکند و این را راهی برای خروج زنان از این ازدواجهای اجباری معرفی مینماید. لذا ازدواج به عنوان عامل فشار فرد را به طرف پ.ک.ک. سوق میدهد. 2- ازدواج به این ترتیب انجام میشود که شوهر زن عضوی از پ.ک.ک. است و همسر خود را نیز به عضویت پ.ک.ک. در میآورد، این روش معمولا با نقشآفرینی زن در نهادهای پ.ک.ک. شروع میشود و سپس آن زوج در کوهستان به عوامل پ.ک.ک. میپیوندد. مصاحبه شونده 01 که 46 ساله است نشان میدهد علاوه بر پیوستن تعدادی از اعضای خانوادهاش به پ.ک.ک.، انگیزه دیگر او برای پیوستن وی به پ.ک.ک. تلاش دیگران برای ازدواج اجباری او بوده است. وی گفت: «شما میدانید که در آداب و رسوم ما، ازدواج در سنین بسیار کم وجود دارد. راستش را بخواهید من از این موضوع خیلی ترسیدم. افرادی که عاشق بودند دو ماه بعد از هم جدا میشدند. من به آنها نگاه میکردم و با خودم فکر میکردم آیا من هم همینطور خواهم شد؟» (ص 13).
مصاحبه شونده شماره 01 از آنجا که برای اولین بار خلاصهای از نحوه پیوستن به پ.ک.ک. را مطرح میکرد، میگوید: «وقتی که من در فکر پیوستن به پ.ک.ک. و جستجوی راهی بودم، بحث ازدواج دوباره پیش آمد، من خیلی تحت فشار بودم و بسیاری از اطرافیانم خواهان ازدواج با من بودند، من برای آزادی و برابری عضویت در پ.ک.ک. را انتخاب کردم» (ص 17- 16).
مصاحبه شونده 07 که 49 ساله است نشان میدهد ازدواج چگونه برای عضویت و رادیکال شدن او موثر بوده است. وی گفت: «[شوهر من] دکتر آگری نقطه عطفی در زندگی من بود. او در مورد هویت من، و هویت کردی به من آموزش داد و با پ.ک.ک. ارتباط برقرار کرد، وی در 12 آوریل 1994 فوت کرد» (ص 85).
مصاحبه شونده 07 ادامه میدهد «… ما قبلا با هم در تظاهرات مختلف و جشنهایی مانند نوروز شرکت میکردیم. این ارتباط بعدا به یک رابطه تبدیل شد. در این زمان، آگری عضو گروه تحقیق تاریخ کُرد بود. مدتی با هم ماندیم. این امر، جستجوی رابطه آزاد بود. ما عروسی نکردیم اما به طور رسمی ازدواج کردیم. با الهام از آگری، ما تصمیم گرفتیم که در کوهستان به پ.ک.ک. بپیوندیم اما فکر میکردیم اول دانشگاه را تمام کنیم چون شنیده بودیم فلسطینیها این کار را میکنند. آگری همیشه در فعالیتهای شهری پ.ک.ک. فعال بود. من نمیدانستم او چه کاری انجام میداد. من فکر میکردم این یک نوع کار غیرقانونی بود. آگری بعدا در درگیری با ارتش ترکیه کشته شد. او فردی بسیار شجاع بود» (ص 87). مصاحبه شونده 07 تنها کسی نبود که از این رابطه متاثر شد … وی میگوید دکتر آگری نیز تحت تاثیر من قرار گرفت. اشتیاق من برای یادگیری در مورد تاریخ کرد و اراده من نیز انگیزه ایجاد کرده بود. این یک حرکت دو طرفه بود (ص 89-88). سرانجام، طبق گفته مصاحبه شونده 07، شوهرش 80 درصد برای عضویت او در پ.ک.ک. تاثیر داشت و افزود … اگر من با شوهرم آشنا نمیشدم، آیا عضو پ.ک.ک. میشدم؟ به احتمال زیاد شوهرم دکتر آگری باعث شد که عضویت من سریعتر و تصمیم من برای پیوستن قطعی شود» (ص 90).
مقرهای شستشوی مغزی
مقرهای شستشوی مغزی و آموزش ایدئولوژی سازمان نیز مورد استفاده پ.ک.ک. قرار گرفته و در مصاحبههای تحلیل شده 9 بار ذکر شده است. تمام مصاحبهها وضعیت دورهای را که «آموزش» در آن انجام میشود، مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند. سن مصاحبه شونده 08 که با شبکه مدنوچه وابسته به پ.ک.ک. مصاحبه کرده ذکر نشده و او پس از پایان روند صلح توسط پ.ک.ک. در سال 2015 به این گروه پیوست. مصاحبه شونده 08 اظهار داشت: «من از یک ماه پیش اینجا هستم و آموزشهای عقیدتی و نظامی ما همچنان ادامه دارد». علاوه بر این، مصاحبه شونده 05 که 49 ساله است چنین توضیح میدهد: «وقتی به انقلاب [پ.ک.ک.] میپیوندید، آموزش سیاسی و آموزش نظامی میبینید، نسبت به مسائل آگاهی بیشتری پیدا میکنید. شما آگاهی ایجاد میکنید که در آن میتوانید دلیل واقعی بودن مشکلات موجود را توضیح میدهید. این آگاهی رابطه شما را با انقلاب بیشتر گسترش میدهد و شما با آگاهیای که ایجاد کردهاید شروع به دشمنسازی در خود میکنید» (ص 64).
مصاحبه شونده 09 که 49 ساله است و در سال 1988 به پ.ک.ک. پیوسته چنین میگوید: «آنچه باعث شد من به پ.ک.ک. بپیوندم، افکار و نظریههای رهبر ما (آپو) درباره زنان در اولین کنگره زنان در سال 1987 بود. این افکار به طرز چشمگیری من را تحت تاثیر قرار داد. در سال 1990، من به آکادمی معصوم کورکماز در لبنان در محل استقرار رهبرمان رسیدم. آنها معمولا در اینجا آموزش نظامی و عقیدتی میدادند. به این ترتیب، وقتی به کشور خودمان (کردستان شمالی) برگشتیم، هیچ مشکلی برای ما پیش نیامد. راستش را بخواهید من نتوانستم هیچ درکی از این موضوع داشته باشم، فقط به اینجا آمدم تا بجنگم» (ص 34).
در مقرهای پ.ک.ک.، شستشوی مغزی به ویژه در مورد زنان اعمال میشود. در نتیجه سرکوبی که به دلایل فرهنگی در جنوب شرقی ترکیه توسط همسران یا بستگان مرد علیه زنان انجام میشود، اولین زنانی که به پ.ک.ک. پیوستند مفهوم آزادی را با استفاده از عنوان ژنولوژی/علم زنشناسی آموزش دیدند (کتاب «ژنولوژی» انتشارات آرام، 2015، صص 145–131).
مصاحبه شونده 05 که 49 ساله است میگوید: «من آزادی را از پ.ک.ک.، به ویژه آزادی برای زنان آموختم. برای من، آزادی در آنچه میپوشم یا جایی که میروم نیست. آزادی همان چیزی است که در درون خود به دست میآورید. آیا میتوانم برای خودم تصمیم بگیرم؟ این همان چیزی است که برای من مهم است» (ص 65).
علاوه بر این، مصاحبه شونده 02 که46 ساله است تاکید میکند: «من در اینجا به عنوان یک زن به آزادی خود پی بردم. با افرادی روبرو میشوید که افکار و ارزشهای شما را در نظر نمیگیرند. اما در پ.ک.ک.، این برای من تبدیل به یک روحیه تکان دهنده شد. من یاد گرفتم که در اینجا احساس اطمینان کنم» (ص 64). مصاحبه شونده 07 که 49 ساله است نیز این نکته را تایید میکند «… روشی که رهبر ما در مورد زنان توضیح میدهد و آنها را تایید میکند بسیار خارقالعاده است. او در توضیحات و کارهای خود زنان را بسیار والا توصیف میکند».
مصاحبه شونده 07 ادامه داد و افزود: «شما در اینجا مفهوم جنسیت را یاد میگیرید، این که زن بودن چگونه است. اما من قبلا انرژی زنان چریکی را که میآمدند احساس میکردم. همافزایی و اینکه رهبر ما چگونه راه را برای زنان باز میکند امری فوقالعاده است. ما یاد گرفتیم که چگونه حقوق خود و آزادی زن را بخواهیم و چگونه در اینجا به وجود خود پی ببریم». (ص 92–91)
مطالب چاپی
استفاده از مطالب چاپی، مانند كتاب را میتوان به عنوان پنجمین استراتژی موثر در جذب نیرو برای پ.ك.ك شناخت که شش بار در مصاحبههای تحلیل شده به آن اشاره شده است. مصاحبهها در مورد خواندن کتب اوجالان به صورت مفصل موضوع را نشان میدهند. مصاحبه شونده 02 که 46 ساله است این موضوع را چنین توصیف میکند: «پیوستن به (پ.ک.ک.) برای همه ما یک گزینه است. ما به یک محیط درگیری آمدیم. اما تقریبا برای همه زنان، ما چنین فکر نمیکردیم که فقط بیایند و بجنگند. چون کتابهای رهبرمان را میخواندیم، فهمیدیم که برای پیوستن به یک زندگی آزاد آمدهایم» (ص83).