اشاره
دیدبان حقوق بشر کردستان ایران- یکی از اعضای سابق پ.ک.ک به نام هوزان کوبانی، در یادداشتی اختصاصی برای دیدبان حقوق بشر کردستان ایران، به مرور 4 دهه انتخابات و تعیین فرماندهان ارشد پ.ک.ک و نهادهای اقماری آن پرداخته است. هوزان، به مدت ۱۲ سال در بخشهای مختلف پژاک، پ.ک.ک و ی.پ.گ (یگانهای مدافع خلق در سوریه) حضور داشته است.
بهتر است همین ابتدای نوشته، انتخابات در پ.ک.ک را توصیف کنم: «یک بازی و نمایش، با برندگانی از پیش مشخص». این توصیف برای شاخههای اقماری پ.ک.ک نیز صادق است. این روند در طول 4 دهه ثابت بوده و پکک و پژاک با شعارهای غربی (البته کاملا دروغین)، تفکرات مورای بوکچین و نوشتههای اوجالان، سعی دارند خود را با عوامفریبی در منطقه، گروهی دموکراتیک نشان دهند تا به اهداف خود دست پیدا کنند. اما این اقدامات، فقط نمایش است. انتخابات به معنای واقعی کلمه، در پژاک و پ.ک.ک وجود ندارد و عناصر فرماندهی و مدیریت، نوع راهبرد و حتی نام فرد پیروز از پیش مشخص شده است.
فرمانده پشت پرده (ارباب) و منافع او تعیین میکند پ.ک.ک و پژاک بجنگند یا مذاکره کنند! مثلا افرادی مانند جمیل باییک در پ.ک.ک و ریزان جاوید و زیلان تانیا در پژاک، به جنگطلبی شهره و خود منصوب «مراد کاراییلان» هستند، در حالی که مدعی کسب مسئولیت و فرماندهی از طریق انتخابات میباشند.
ریاست مشترک پژاک و کودار، دروغ بزرگ این افراد است. چون خود کودار از هر لحاظی وابسته به ک.ج.ک است و حتی افکار اوجالان را دیگر مورد توجه قرار نمیدهد. حتی استقلال مالی نیز ندارد، چون تماماً وابسته به حمایت مالی کانال جمیل باییک است.
بیشتر بخوانید: بیاعتمادی عمیق پ.ک.ک به اعضای ایرانی خود
بیاعتمادی کجک و پ.ک.ک به عناصر ایرانی، کاملا مشهود است. در این فضا، رای آنها اصلا ارزشی ندارد. با ادعا و شعار دروغین دموکراسی در ساختار پ.ک.ک و پژاک، مخالفان خود را متهم به دیکتاتوری میکنند و از این طریق خود را از هرگونه پاسخگویی، مستثنی مینمایند. در حالی که در این گروهها، حرف اول و آخر را جمیل باییک میزند. نکته مضحک آنکه با این سطح از اقتدارگرایی و دیکتاتوری، مدام از دم از اراده ملت میزنند، اما ارزشی برای اراده اعضای خود قائل نیستند.
بیشتر بخوانید: مبانی فکری اوجالان چیست؟
بهعنوان مثال، در انتخاب فردی مانند حاجیاحمدی، اعضای پژاک، نقشی نداشتند و او انتخاب مراد کاراییلان و جمیل باییک بود. جالب آنکه همین انتخاب و رای آنها نیز، عدم توانایی آنها در مدیریت را نشان داد. زیرا بیشترین آمار اختلافات و درگیریهای داخلی در زمان حاجیاحمدی در پژاک بود. من به خاطر دارم قبل از اینکه به گنگره برویم، صحبت از انتخاب حاجیاحمدی از سوی عناصر مراد و جمیل در بین اعضا بود و برای من مشخص شد که این کنگره و انتخاب فقط نمایشی است.
انتخاب فرماندهان زن در پ.ک.ک
نگاه ابزاری و کالایی به زن، در پ.ک.ک و پژاک، واقعا رواج دارد. فرماندهان بیسواد که حتی نمیدانند فکر اوجالان و ایدئولوژی اکولوژی اجتماعی از یک نویسنده غربی به نام مورای بوکچین است و با کلماتی که در آموزش یاد گرفتهاند سعی دارند عناصر تازه جذب شده و فریب خورده را با ارائه کلماتی مانند آزادی و برابری، فریب دهند. ابتدا قرارگاههای سیاسی و نظامی جدا را نشان میدهند؛ اما وقتی دختران و زنان با ماهیت مردسالار پ.ک.ک روبرو میشوند، راهی برای بازگشت نیست. این در حالی است که پ.ک.ک و اوجالان، مدعی مبازه با مردسالاری است! مگر اوجالان یا بوکچین، مرد نیستند؟ انکار مردان یعنی انکار اوجالان بهعنوان یک فرد!
سوال مهم، ممنوعیت ازدواج در پ.ک.ک است. پس چرا اوجالان خود با با فاطمه یا کثیره ازدواج کرد؟
عناصر بیسواد زن که در مقام فرماندهی قرار گرفتهاند، چیزی از جامعه و تاریخ نمیدانند، جملات تکراری و پوچ را به شکل ایدئولوژی در اختیار عناصر فریبخورده قرار میدهند تا مثلا آنها آموزش ببینند. نیروی تازه وارد را از جهان جدا میکنند و عشق و علاقه را در وجود زن میکُشند تا صرفا بر مکتوبات اوجالان تمرکز کنند! اما باید بدانند چون اعضا، حقیقت را درک میکند، فرار میکند. اگر دموکراسی حاکم است، پس چرا کسانی که میخواهند گروه را ترک کنند، از ابراز نظر خود هراس دارند و باید فرار کنند، البته اگر کشته نشوند؟ اگر انسانها قانع نشدند و دروغ وحیلههای پژاک را درک و فرار کردند، پس حق مسلم هر انسانی است که نحوه زندگی خود را انتخاب کند. این شعار پژاک است.
مساله مهم بعدی، اختلافات داخلی در پژاک- کودار، بین زن و مرد در مدیریت است. مثلا «هیودار دیریک» از ک.ژ.ک منتقل شده و هیچ فکر و ارادهای برای زیلان وژین وجود ندارد. لذا باید گفت شعار آزادی زن نیز یک دروغ بزرگ است. پژاک و پ.ک.ک، کاملا مانند غرب از زنان و جذابیتهای ظاهری آنها سوءاستفاده کردهاند. در کلیپها و فیلمهای منتشر شده، این امر به خوبی واضح است. سو استفاده از دختران کوچک برای پول و اعزام آنها به جنگ و قطع ارتباط آنها با دنیای خارج.
اوجالان استثنائا مورای بوکچین را «استاد خود» خطاب میکند. بوکچین به شدت هرجومرج طلب است. این که اوجالان افراد هرجومرج طلب را استاد خود میداند جای تامل دارد. اوجالان فردی را به نماینگی خود – از کردهای آلمان- نزد مورای بوکچین- قبل از مرگ او- فرستاده بود. آنها طی دیداری در مورد اجرایی شدن طرح بوکچین در«روژاوا» بحث کردند. آن فرد، سلام ویژه اوجالان را به بوکچین رسانده بود. اما ابلاغ سلام اوجالان از زندان و از طریق این فرستاده ویژه جز هماهنگی با مسئولان زندان و استخبارات ترکیه متصور نیست.
اگر شخصی که مدیریت و به قول پژاک، رئیس مشترک است، اما قدرت و ارادهای از خود ندارد، چطور اراده را در اعضا ایجاد کند؟ متاسفانه بیشتر عناصر زن و دختران، که فریب خوردهاند؛ از طبقهای بیسواد و بیاطلاع از چگونگی تاسیس این گروه هستند و مانند طوطی، سخنان مضحک عناصر قدیمیتر را تکرار میکنند، بدون آنکه متوجه معنای واقعی آن شوند، این امر نیز صرفا به دلیل ارتقا و کسب فرماندهی است! گروهی از دختران نیز به طمع تحصیل در اروپا وارد پژاک شدند، اما اکنون خود را در کوهستان و آینده زندگی را نابودشده میبینند.