حلبچه در ۱۶ مارس ۱۹۸۸ توسط رژیم صدام بمباران شیمیایی شد که بر اثر آن بیش از ۵ هزار غیرنظامی کشته و بیش از ۱۵ هزار نفر نیز رخمی شدند. مدت کوتاهی پس از این بمباران، مسعود بارزانی و جلال طالبانی در برابر دوربینها با صدام دست دادند، که این واکنش منفعلانه، سبب تعجب و حیرت شدید کردها و جهانیان شد. عبدالرحمن قاسملو نیز در آن زمان مشاور دولت صدام بود و حتی به صورت شفاهی نیز این جنایت را محکوم نکرد. منابع خبری و تحقیقی اسناد متعددی را فاش کردهاند که نشان میدهد قاسملو در آن زمان از دولت عراق حقوق میگرفته است. در این یادداشت کوتاه، به مواضع او در خصوص عراق، صدام و جنایات رژیم بعث پرداختهایم.
«عبدالرحمن قاسملو» رئیس حزب دموکرات کردستان ایران موسوم به حدکا بود. قاسملو بهعنوان یکی از نمایندگان سکولار و لائیک مجلس خبرگان قانون اساسی (پس از انقلاب 57)، از جمله افرادی بود که با سقوط جمهوری مهاباد (در سال 1324؛ جمهوری که سودای خودمختاری و تجزیه ایران را در سر داشت و با کمک شوروی به قدرت رسیده بود) وارد فعالیت حزبی و تشکیلاتی شد. او بعد از کودتای 28 مرداد 1332 به طور جدی کار سیاسی خود را آغاز کرد و در زمان دبیرکلی وی بود که همکاری حدکا و حزب بعث عراق به سطح قابل توجهی رسید. مقر مرکزی حدکا نیز پیشتر به عراق منتقل شده بود. تا سال 1352 که وی به عنوان دبیر کل حدکا انتخاب شد، او درگیر ادامه تحصیل و نگارش مقالات و فعالیتهای سیاسی بود.
از سال 1352 و آغاز دبیرکلی وی بعد از کنگره سوم حزب، فعالیت سیاسی و نظامی او در قالب حزب دموکرات کردستان ایران، شدت بیشتری یافت. با پیروزی انقلاب 57 در ایران و بحرانهای متعدد قومی و جداییطلبی در مناطق مرزی از جمله کردستان، نام قاسملو در کنار افراد و گروههای دیگری مانند عزالدین حسینی، کومله، هیئت حسن نیت شامل فروهر، صباغیان و سحابی شنیده شد. عدم موفقیت مذاکرات صلح میان دولت مرکزی و احزاب مسلح کردی، حمله عراق به ایران و… باعث اتفاقات جدیدی در مناطق کردنشین ایران شد.
قاسملو در این میان بعنوان دبیرکل حدکا، در مناطق کردنشین، نسبتا مطرح بود. وی در سال 1360 و در زمان جنگ عراق و ایران و در اوج تنشهای داخلی میان احزاب مختلف و دولت نوپای جمهوری اسلامی، عضو شورای موسوم به «شورای ملی مقاومت» شد. رئیس این شورا که مجمع همه مخالفان دولت انقلابیِ ایران بود، ابتدا بنیصدر و سپس مریم رجوی (از سال 1372) است. این اقدام وی، به شدت به محبوبیت او ضربه زد و باعث طرح انتقادات جدی علیه او شد. زیرا قاسملو با این عضویت همه ادعاهای پیشین مبنی بر حمایت از مردم، ایران و صلح را زیر سوال بُرد. چون شورای ملی مقاومت، متهم به عملیات تروریستی، کشتار مردم عادی و حتی همراهی با عراق بود.
عبدالله حسنزاده، از سران حزب دموکرات کردستان ایران نیز در کتاب خاطرات خود، به همکاری نزدیک سازمان مجاهدین خلق و حزب دموکرات اذعان کرده است.
در جريان حمله ارتش عراق به ایران، باز هم پای کردها به میان آمد. دلیل این امر نیز رویکرد برخی احزاب کُردی و نزدیکی مناطق کردنشین ایران به مرز عراق بود. دولت ایران انتظار داشت که گروههای کُردی در مقطع جنگ، فارغ از تمایلات خاص برای خودمختاری و مخالفت با دولت مرکزی، با حکومت تازه تاسیس علیه تجاوز عراق همکاری کنند. به خصوص آنکه ایران شاهد بهرهبرداري صدام از احزاب و تشكلهايی مانند حزب دموکرات کردستان ایران عليه خود بود. در اسفند سال 1358 و اوج تحرکات عراق علیه ایران پیش از شروع جنگ، عبدالله حسنزاده (دبیر کل حدکا بعد از قاسملو و شرفکندی) به بغداد احضار شده و دستورات جدیدی دریافت میکند (ئاله کوک، خاطرات غنی بلوریان، صفحه 410). پذیرش این دستورات که تماماً بر ضد کردها و ایران بود، به معنای سرسپردگی مطلق حدکا به عراق و رژیم بعثی است که قتل عام کردها را در کارنامه خود دارد.
غنی بلوریان کادر باسابقه حدکا که 25 سال در زندان ساواک شکنجه شده بود، محمد امین سراجی و فاروق کیخسروی، با این وابستگی و اطاعت مخالف بودند و علیرغم پذیرش این دستورات توسط قاسملو و نزدیکانش، از حدکا جدا شدند و نام «حزب دموکرات کردستان ایران پیروان کنگره چهارم» را برخود نهادند. وابستگی و اطاعت قاسملو به صدام تا آنجا بود که در جریان جنایت حلبچه و سردشت، حدکا و قاسملو، سکوت کرده بودند و از حقوق کردها، سخن نمیگفتند. غنی بلوریان منتقد جدی مشی مسلحانه قاسملو و از جمله کسانی بود که پس از دیدار با بنیانگذار جمهوری اسلامی در قم، در رفراندوم تعیین نظام شرکت کرده بود.
در همین زمینه لازم به ذکر است که بعد از کودتای 28 مرداد، عبدالرحمن قاسملو و غني بلوريان به دلیل ارتباط حدکا و حزب توده دستگير شدند. قاسملو به علت همكاري و انتشار نام عده زيادي از اعضاي حزب آزاد شد، اما بلوريان تا سال1357 در زندان ماند.[1]
تناقضات قاسملو در زمینه حمایت از حقوق کردها و فعالیت سیاسی- نظامی برای خودمختاری آنها، آنجا نمایان شد که درست زمان جنگ ایران و عراق و در شرایطی که مردم ایران از جمله کردها تحت فشار شدید صدام هستند و کردهای عراقی در کنار ایران میجنگند و خانه و کاشانهشان زیر بمباران توپخانه و هواپیماهای ارتش بعث تکه پاره میشده و در آتش میسوخت، همزمان قاسملو از صدام برای مبارزه برای آزادی کردستان ایران امکانات دریافت میکرد! کردهای عراقی با ایران بودند و امثال قاسملو، کنار صدام، اطلاعات کردهای عراقی را در اختیار حزب بعث میگذاشتند و از ارتش ایران جاسوسی میکردند. عبدالرحمن شرفکندی (برادر صادق شرفکندی، دبیر کل حدکا بعد از قاسملو که وی نیز در آلمان و در ماجرای میکونوس، بهطور مشکوکی ترور شد) به همین دلایل، منتقد جدی قاسملو بوده است.[2]
همچنین نباید فراموش کرد که قاسملو و حزب دموکرات کردستان درک صحیحی از روند تحولات سیاسی نداشتند. نه پیروزی انقلاب 57 را پیشبینی و نه در مبارزات شرکت کرده بودند. با مسجل شدن فرار شاه و پیروزی انقلاب و نهضت مردم، قاسملو به عبدالله حسنزاده گفته بود «اگر به ایران نرویم سرمان بی کلاه میماند».[3] این امر نشان از کاسبی و فرصتطلبی این جریان است و نشان میدهد که عدم زندگی در ایران و داشتن درک و بینش صحیح، چه ضربات مهلکی به یک حزب و جریان سیاسی میزند. گفتنی است حسنزاده در پاییز 1358 به ایران بازگشت! بیان واقعیت در مورد قاسملو به جهت پیچیدیگیهای رفتار و مواضع او و تغییرات مواضع سیاسی وی، همکاری با امنیتیترین دستگاههای اطلاعاتی از جمله ساواک، گروههای امنیتی در پراگ، دستگاههای جاسوسی و ضد جاسوسی کمونیستی در اروپای غربی و شرقی و استخبارات صدام و سازمان مجاهدین خلق، بسیار دشوار است و نیاز به پژوهش همهجانبه و طولانی دارد، اما آنچه که عیان است، عدم محکومیت جنایت حلبچه به دلیل وابستگی به صدام است.
در همین زمینه، «مهدی خانبابا تهرانی» دوست تودهای نزدیک قاسملو از پیشنهاد صدام به قاسملو، درخصوص اعلام استقلال کردستان از ایران پرده برمیدارد و به صراحت از اعلام حمایت صدام سخن به میان آورده است. وی گفته بود صدام پس از تشریح اوضاع ایران در داخل و خارج، به قاسملو گفته الان ایران بسیار در جنگ ضعیف شده و شما اگر استقلال کردستان را اعلام کنید از شما حمایت میکنیم.
در مورد جنایت صدام در حلبچه نیز عرفان قانعیفرد در یادداشتی نوشته است[4] که قاسملو به شدت در پی تکذیب و ایجاد تشکیک در جنایات صدام بوده است و کردها را فراموش کرده بود. قانعیفرد نوشته که: «پس از وقوع ماجراي حلبچه، قاسملو در مصاحبه با كلالعرب، گفت تعداد زيادي از مردم آنجا تلف شدهاند. نه اینکه قاسملو بپذيرد كه عليه كردها در عراق از بمب شيميايي استفاده شده است. از وی سؤال ميشود راديو بي.بي.سي از قول شما گفت كه عراق از سلاحهاي شيميايي استفاده كرده است. قاسملو ميگويد: «بنده اين خبر را تكذيب نمودهام. هنگامي كه از من درباره كاربرد سلاحهاي شيميايي سؤال شد، پاسخ دادم كاربرد سلاحهاي شيميايي را بهطور كامل مطالعه مينمايم و بعد از مطالعه گزارشهاي هيئت اعزامي سازمان ملل متحد به شمال عراق، هيچگونه نشانهاي دال بر استفاده از سلاحهاي شيميايي مشاهده نكردم و نظر به اينكه ما فاصله بسيار نزديكي با منطقه درگيريها داريم، اثري از اين سلاحها مشاهده ننمودهايم»! اما هفتماه پس از آن فاجعه وحشتناك انساني كه 5000 نفر كُرد در آن كشته شده بودند، قاسلو در اظهاراتی عجیب و مضحک مدعی شده بود ایران از سلاح شیمیایی استفاده کرده است! وی گفته بود: «رژيم ايران دو بار از سلاحهاي شيميايي عليه كردها استفاده كرد. بار اول در 1982 و بار دوم در 1987 روزي كه حزب ما تأسيس شد، آنها با تمام قوا مقر اصلي ما را مورد هجوم قرار دادند و از سلاحهاي شيميايي عليه ما استفاده كردند. برخي از گروههاي كرد عراقي مفهوم و اهميت جنگ بين ايران و عراق را درك نميكنند، ما به آنها بيشتر نزديك بوديم و ميدانستيم اگر عراق در جنگ پيروز شود، به نفع كردها تمام خواهد شد و چنانچه ايران بر عراق پيروز شود، سلاح خود را به طرف كردها نشانهگيري خواهد كرد». در همان مصاحبه (3/10/1988) میگوید: «اولین قانون در دنیا که موجودیت ملت کُرد را با این صراحت به رسمیت میشناسد، قانون عراق است. تفاوتهای زیادی بین عراق و ایران وجود دارد. رژیم ایران موجودیت ملت کرد را به رسمیت نمیشناسد. تا آنجایی که من اطلاع دارم، رهبران عراق، مشکلات کردها را به خوبی درک میکنند. عراق تنها کشوری است که زمینه مذاکره و تفاهم با کردها را فراهم ساخته است!»
این
پاراگراف طولانی، به خوبی موضع قاسملو را بیان کرده است. او به قاتل کردها، صفت
«مذاکرهکننده با کردها» را داده است. هیچ منبعی، حتی عراقی و آمریکایی، ایران را
متهم به استفاده از سلاح شیمیایی نکردند، جز حزب آقای قاسلمو! او که حقوق صدام را
دریافت میکرد به روشنی، به کردها پشت کرد و در مقابل قاتل، از مردم حمایت نکرد.
[1] . چپ در ايران به روايت اسناد ساواك، حزب دموكرات كردستان، ج 1، تهران، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، 1378، ص 8.
[2] . چیشتی مجیور، عبدالرحمن شرفکندی، ترجمه بهزاد خوشحالی، صفحه 835
[3] . نیم قرن مبارزه، عبدالله حسنزاده، ترجمه حامد رشیدی زرزا، 1374
[4].khabaronline.ir/news/282653