از سال 1307 تا 1310 شمسی در کوههای آرارات و مناطق اطراف آن شورشی به رهبری احسان نوری پاشا علیه جمهوری تازه تاسیس ترکیه رخ داد. این شورش سرانجام با حمایت رضاخان پهلوی و اتحاد شوروی سابق از ترکیه، به پایان رسید. با توجه به این که رهبران این شورش در مانیفست خود نیز علنا بر ایرانی بودن کردها تاکیده کرده و خواهان رابط حسنه و برادرانه به ایران بودند، و علیرغم حمایت حکومت پهلوی از ترکیه، باز هم به ایران پناه بردند. حکومت پهلوی، سران شورش را به زندان و یا تبعید در شهرهای مختلف فرستاد. احسان نوری پاشا نیز طی سالهای مختلف در زندان و تبعید بود تا سرانجام اجازه یافت در تهران اسکان یابد.
احسان نوری پاشا با دریافت حقوق و مقرری ناچیز از حکومت پهلوی در شرایط بسیار بد اقتصادی قرار داشت و ساواک حتی اجازه نمیداد کار کند. اما روابط او با ساواک به تدریج بهبود یافت تا اینکه حتی چند بار با اجازه ساواک توانست به خارج برود و در همایشهای کردی شرکت کند. رحیم اشنویی محمودزاده، نویسنده کرد که سالهای زیادی از نزدیک با خانواده احسان نوری پاشا رفت و آمد داشته، در کتاب «ژنرال احسان نوری پاشا» در صفحه 117 به نقل از او مینویسد:
«از طرف عصمت شریف وانلی، رئیس کنفدراسیون دانشجویان کُرد در اروپا، دعوتنامهای جهت شرکت در اجتماع سالانه آن به دست من رسیده بود. البته باید بگویم ارسال این دعوت از نظر ساواک مخفی نبود و بدون اجازه ساواک خروج من حتی به شهرستانهای ایران هم امکان نداشت تا چه برسد به کشور آلمان غربی و آن هم پس از سالها پناهندگی در ایران. این اولین بار بود میتوانستم از ایران خارج شوم آن هم منوط به شروط ساواک. من نیز قبول کردم. مهمترین شرط آنها این بود در مورد مواضع شاه نسبت به کردها اظهارات مثبت داشته باشم».
نویسنده به قنل از احسان نوری مینویسد:
«در آن اجتماع شرکت کردم و سخنرانی نمودم. اما آنچه برایم تعجبآور بود، این نکته بود که دانشجویان مانع ورود و شرکت علی قاضی پسر قاضی محمد شدند. دانشجویان او را بیرون کردند و اعلام کردند چون در سفارت شاه در آلمان کار میکند، همکار حکومت شاه است».
گفتنی است پس از اعدام قاضی محمد در پی سقوط جمهوری مهاباد، شاه به پیشنهاد آمریکا بلافاصله و شخصا دستور داد علی قاضی و فرزندان چند نفر از روسای قبایل جنوب و مخالف اما سرکوب شده جنوب را با هزینه دولت بورسیه کنند و به خارج بفرستند.