ناسکه ابراهیم‌زاده؛ دختری از سقز و روایتی از عضویت در سه گروه مسلح

تاریخ انتشار:

ناسکه ابراهیم‌زاده یکی از دختران کُرد ایرانی است که دلیل اصلی عضویتش در گروه‌های مسلح کُردی را مشکلات خانوادگی اعلام کرده است

 

دیدبان حقوق بشر کردستان ایران در مصاحبه‌های متعدد خود با اعضای سابق گروه‌های مسلح کُردی مانند پژاک، پاک، دموکرات، کومله و خبات، بارها بر این نکته تاکید کرده که یکی از دلایل عضویت جوانان کُرد ایرانی در گروه‌های مسلح، مشکلات خانوادگی است. ازدواج اجباری، طلاق والدین، اختلافات خانوادگی، رفتار نامناسب خانواده با فرزندان به ویژه دختران، ایجاد محدودیت‌های مختلف، فرهنگ‌های غلط و… باعث عضویت بسیاری از جوانان کُرد ایرانی در گروه‌های مسلح شده است. وقتی در یک خانواده کُرد در مناطق مختلف کردنشین ایران، دختری به ازدواج اجباری، تن می‌دهد، وی در اولین فرصت مترصد فرار از این زندگی اجباری است و برای اینکه بتواند جان خود را نجات دهد، چاره‌ای جز عضویت در گروه‌های مسلح ندارد. عدم حمایت خانواده از فرزندان خود و درگیری مدام پدر و مادر با فرزندان و به ویژه دختران، آنها را به این نتیجه غلط رسانده که باید برای فرار از محدودیت‌ها و تحمیل‌ها به کوهستان و گروه‌های مسلحی پناه ببرند که اتفاقاً سابقه سیاهی در نقض حقوق بشر و سرکوب زنان دارند. گروه‌هایی که حق مادر شدن را از زنان سلب کرده، آنها را به کارهایی مانند نگهبانی، زندگی چریکی، زندگی در کوهستان و غار و… وادار کرده‌اند. گروه‌هایی که به بهانه آزادی زنان، بیشترین محدودیت‌های ایدئولوژیک، سیاسی و رفتاری را بر زنان تحمیل کرده‌اند.

ناسکه ابراهیم‌زاده متولد ۱۳۷۶، در سقز و فرزند محمد، یکی از دختران کُرد ایرانی است که دلیل اصلی عضویتش در گروه‌های مسلح کُردی را مشکلات خانوادگی اعلام کرده است. وی پیش از عضویت، یک ازدواج ناموفق و منجر به طلاق داشته و پس از جدایی، والدین اصرار به ازدواج مجدد وی داشتند. درگیری با والدین بر سر این مساله و ترغیب یکی از دوستانش به نام هایده، ناسکه را به این نتیجه رساند که وارد گروه مسلح دموکرات شود. خانم ابراهیم‌زاده نهایتا پس از یکسال عضویت در گروه دموکرات با شخصی به نام زانیار شریفی که عضو سازمان خبات بوده آشنا می‌شود و ازدواج می‌کند که همین امر باعث می‌شود دموکرات او را به دلیل اینکه با شخصی خارج از گروه ازدواج نموده اخراج کند. ناسکه سپس به عضویت سازمان خبات درآمده و حدود یکسال همراه با همسرش به عنوان لاینگر (طرفدار) در عراق زندگی می‌کنند، اما چون در زمان عضویت در هیچکدام از جشن‌ها و مراسم گروه شرکت نمی‌کردند کارت اقامت آنها باطل می‌شود. در نهایت برای اینکه بتوانند همچنان در عراق بمانند این بار به عضویت گروه مسلح کومله در می‌آیند و کارت لاینگری و اقامت دریافت می‌کنند. پس از حدود یک سال دیگر حضور در کومله، به دلیل دلتنگی برای خانواده همراه با همسرش تصمیم به بازگشت به ایران می‌گیرند.

 

لطفاً درباره زندگی قبل از پیوستن به گروه دموکرات صحبت کنید. وضعیت خانوادگی و مالی شما چطور بود؟ چرا وارد دموکرات شدید؟ از وضعیت این گروه و عقاید آنها اطلاع داشتید؟

ناسکه ابراهیم‌زاده: من ناسکه ابراهیم‌زاده هستم، متولد ۱ فروردین ۱۳۷۶ از شهر سقز. تحصیلاتم فقط تا پنجم ابتدایی است و بعد از آن به دلیل مشکلات خانوادگی و فشارهای اجتماعی، ادامه تحصیل ندادم. در سن ۱۹ سالگی، زندگی من به شدت تحت تأثیر وضعیت‌های نامساعد خانوادگی قرار گرفت. والدینم پس از جدایی، اصرار به ازدواج مجدد من داشتند، اما من هیچ آمادگی‌ای برای این موضوع نداشتم. قبل از اینکه این فشارها منجر به وضعیت‌های بدتری شوند، تصمیم گرفتم از محیط خانوادگی فرار کنم. در آن موقع، یکی از دوستانم به نام هایده که خودش عضو گروه دموکرات بود، به من توضیح داد که این گروه فرصتی برای شروع زندگی جدید و آزادی بیشتر ارائه می‌دهد. با الهام‌گرفتن از این حرف‌ها و همچنین برای فرار از فشارهای خانوادگی، تصمیم گرفتم که به گروه دموکرات بپیوندم. وضعیت مالی خانواده ما معمولی بود. دلیل عضویت من نیز فرار از محیط خانواده و اجبارهای پدر و مادرم بود. اطلاعات دقیقی از ماهیت و عقاید دموکرات نداشتم. چون سواد من در حد ابتدایی بود و طبعا آشنایی کافی و دقیقی با دموکرات و سایر گروه‌های کُردی هم نداشتم. من فقط تمایل داشتم وارد محیط جدیدی شوم و از فشار خانواده فرار کنم.

بعد از عضویت در دموکرات، چه اتفاقی افتاد؟ فرصت جدیدی برای زندگی آزاد برای شما فراهم شد؟ چرا از گروه دموکرات طرد شدید؟

ناسکه ابراهیم‌زاده: در گروه دموکرات، حدود یک سال عضو بودم و در ابتدا احساس کردم که این گروه می‌تواند فرصتی برای شروع زندگی جدید ارائه دهد. در مجموع نیز اوضاع قابل‌تحملی داشتم. از زندگی آرمانی خبری نبود و همین که من توانسته بودم از فشار خانواده نجات پیدا کنم، گام بزرگی برداشته بودم. در یک سال عضویت در دموکرات، بیشتر درگیر کلاس‌های مختلفی بودیم که برگزار می‌شد. کلاس‌های سیاسی، تاریخ و… که برای من که ۵ کلاس سواد داشتم، ارزش نداشت! در طول این مدت، با شخصی به نام زانیار شریفی که عضو سازمان خبات بود، آشنا شدم. ما به هم علاقه‌مند شدیم و تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم. اما قوانین گروه دموکرات اجازه ازدواج با افراد خارج از گروه را نمی‌داد. این موضوع باعث شد که من به دلیل عدم پیروی از قوانین گروه، طرد شوم. این وضعیت برای من ترسناک بود، اما تصمیم گرفتم که به دنبال یک گروه دیگر برای ادامه زندگی خود باشم. در واقع به دلیل ازدواج با یک فرد خارج از گروه و برای باقی ماندن در عراق، مجبور بودیم در یک گروه دیگر کُردی عضو باشیم.

چه تجربه‌ای در عضویت در سازمان خبات داشتید؟ محیط آنجا با دموکرات تفاوت خاصی داشت؟

ناسکه ابراهیم‌زاده: بعد از طرد شدن از گروه دموکرات، من و زانیار تصمیم گرفتیم در سازمان خبات بمانیم. در ابتدا، این گروه به نظر ما فرصتی برای ادامه زندگی در عراق ارائه می‌داد. به عنوان لاینگر (طرفدار)، ما در این گروه زندگی می‌کردیم و حدود یک سال در آنجا ماندیم. اما هیچکدام از ما در مراسم یا جشن‌های گروه شرکت نمی‌کردیم. چون واقعا از محیط گروه‌های مسلح خسته شده بودیم و قصد داشتیم زندگی عادی و آرام خود را داشته باشیم. عدم شرکت ما در مراسم، باعث شد کارت اقامت ما باطل شود. ما در پی یک راه برای اقامت در عراق بودیم و فکر کردیم کومله می‌تواند جایگزین مناسبی باشد. بنابراین، تصمیم گرفتیم به این گروه بپیوندیم و کارت لاینگری و اقامت دریافت کنیم. عضویت در کومله نیز مانند عضویت در خبات، صرفا برای بقا در عراق و نه از سر علاقه به کومله بود. ما می‌خواستیم در عراق بمانیم و برای این کار، ساده‌ترین راه عضویت در کومله بود.

زندگی در کومله با انتظارات شما مطابقت داشت؟ به ویژه که سابقه عضویت در خبات و دموکرات را داشتید.

ناسکه ابراهیم‌زاده: وقتی به کومله پیوستیم، فکر می‌کردم که این گروه می‌تواند یک محیط آرام و معمولی برای زندگی باشد. اما به زودی متوجه شدم که این انتظار غلط بود. زندگی در کومله تحت نظارت بود و تمام حرکات ما مورد بررسی قرار می‌گرفت. ما در این گروه انتظار داشتیم که بتوانیم به صورت مستقل زندگی کنیم، اما در واقع، همه چیز تحت کنترل بود. زندگی مشترک ما عملا تحت‌الشعاع عضویت در یک گروه مسلح قرار گرفته بود. به عنوان یک زوج، آزادی عمل نداشتیم. در جلسات و برنامه‌های گروه، از ما انتظار می‌رفت که به طور فعال شرکت کنیم، اما من و زانیار به دلیل عدم علاقه به این فعالیت‌ها، چندین بار مورد انتقاد شدید قرار گرفتیم.. این وضعیت برای ما دشوار بود و به تدریج احساس کردیم که در یک محیط محدود و کنترل‌شده زندگی می‌کنیم. به عنوان زن، احساس کردم که حق تصمیم‌گیری درباره زندگی شخصی‌ام ندارم و همه چیز باید مطابق قوانین گروه انجام شود. البته این طبیعت کومله بود، مانند خبات و دموکرات؛ ما مسیر اشتباهی را انتخاب کرده بودیم.

چه عواملی باعث شد تصمیم به بازگشت به ایران بگیرید؟

ناسکه ابراهیم‌زاده: پس از حدود یک سال حضور در کومله، دلتنگی برای خانواده و خاطره‌های قدیمی من و زانیار در ایران، تصمیم گرفتیم به این آوارگی پایان بدهیم. متوجه مسیر غلط خودمان شده بودیم. آوارگی در اقلیم کردستان و از این مقر به آن کمپ رفتن، زندگی مشترک ما را تحت‌الشعاع قرار داده بود. از طرفی واقعا قصد فعالیت سیاسی و مسلحانه و زندگی در کوهستان را نداشتیم. من برای فرار از ازدواج اجباری از ایران فرار کرده بودم. اکنون که خودم همسرم را انتخاب کرده بودم، دیگر دلیلی برای زندگی خارج از ایران وجود نداشت. انتظارات خاص، فشارهای روانی و محدودیت‌های زیادی که در دموکرات، خبات و کومله وجود داشت، به ما نشان داد که این محیط‌ها نمی‌تواند به اهداف اصلی ما که شامل آزادی و آرامش بود، منجر شود. تصمیم گرفتیم که بازگردیم و دوباره زندگی خود را در ایران شکل دهیم. در نهایت، در سال ۱۴۰۱، با زانیار به ایران بازگشتیم. من ۵ سال خارج از ایران بودم. این تصمیم برای ما یک گام بزرگ بود، اما همراه با آن احساسی از آرامش و اطمینان داشتیم که این بار، زندگی خود را به نحوی که می‌خواهیم، ساخته‌ایم.

پس از بازگشت به ایران، چه واکنش‌هایی از محیط اطراف دریافت کردید؟ آیا مشکل خاصی برایتان پیش آمد؟

ناسکه ابراهیم‌زاده: واکنش‌ها به نوعی مثبت بود. وقتی به ایران بازگشتیم، نگرانی داشتیم که ممکن است با برخورد منفی روبرو شویم، اما در شگفتی کامل، این اتفاق پیش نیامد. به ما اجازه داده شد که زندگی خود را به صورت عادی ادامه دهیم. چون واقعا اقدام مسلحانه نکرده بودیم، کسی به ما کاری نداشت. اما در ابتدای بازگشت، بعضی از دوستان و آشنایان ما سوالات زیادی مطرح کردند. این سوالات گاهی اوقات باعث ایجاد تنش می‌شد، اما ما تلاش کردیم که به آنها با صراحت و آرامش پاسخ دهیم. اکنون، من و زانیار تلاش می‌کنیم تا زندگی شخصی و خانوادگی خود را بهبود بخشیم و از تجربیات گذشته بهره‌برداری کنیم. نوشتن خاطرات عضویت در این گروه‌ها، برنامه اصلی ما است.

ترک پاسخ

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید

اشتراک گذاری مطلب:

آخرین مطالب

مطالب مشابه
Related

استاندار کرمانشاه: ساماندهی بازارچه‌های مرزی و توسعه تجارت با عراق، اولویت اصلی است

استاندار کرمانشاه با اشاره به ظرفیت‌های اقتصادی این استان...

داستان فرار سونیا روحی از مقرهای پژاک

سونیا روحی فرزند محمد متولد ۲۴ اسفند ۱۳۸۲ در...

فرماندار بانه: بازگشایی بازارچه‌های مرزی از مطالبات جدی مردم و کولبران است

فرماندار بانه در گفت‌وگوی اختصاصی با دیدبان حقوق بشر...

فرماندار روانسر: تفکرات سنتی در پذیرش مدیریت زنان تا حد قابل توجهی رنگ باخته است

فرماندار روانسر در گفت‌وگوی اختصاصی با دیدبان حقوق بشر...