افسردگی به دلیل فوت خواهر و برادر؛ دلیل عضویت اشکان زارع در پ.ک.ک

تاریخ انتشار:

اشکان زارع: پس از فوت ناگهانی خواهر و برادرم، زندگی برای من معنای خود را از دست داد

 

به گزارش دیدبان حقوق بشر کردستان ایران از سنندج، یکی از روش‌های جذب عضو در گروه مسلح پ.ک.ک و شاخه ایرانی یعنی پژاک، سواستفاده از شرایط روحی و افسردگی جوانان کُرد ایرانی است. تحقیقات متعدد و اسناد و مصاحبه‌های دیدبان نشان می‌دهد که برخی از افراد با مشکلات روانی، اجتماعی و خانوادگی ممکن است به گروه‌های مسلح مانند پ.ک.ک و دیگر گروه‌ها جذب شوند. این جذب شدن می‌تواند به دلایل زیر باشد:

  1. احساس تعلق: افرادی که در زندگی خود احساس تنهایی یا بی‌هویتی می‌کنند، ممکن است به دنبال یک گروه یا جمعی باشند که به آن‌ها احساس تعلق بدهد. گروه‌های مسلح معمولاً به اعضای خود حس هویت و هدف می‌دهند.
  2. فرار از مشکلات: برخی افراد ممکن است به دلیل مشکلات خانوادگی یا اجتماعی، به دنبال فرار از واقعیت‌های زندگی خود باشند. پیوستن به یک گروه مسلح می‌تواند به عنوان یک راه فرار از این مشکلات دیده شود.
  3. ایجاد حس قدرت: برای افرادی که احساس ضعف یا ناکامی می‌کنند، عضویت در یک گروه مسلح می‌تواند به آن‌ها حس قدرت و کنترل بدهد.
  4. پیشینه اجتماعی: افرادی که در خانواده‌هایی با تاریخچه‌ای از فعالیت‌های سیاسی یا نظامی بزرگ شده‌اند، ممکن است به طور طبیعی به این نوع گروه‌ها جذب شوند.
  5. دسترسی به حمایت: برای برخی، گروه‌های مسلح ممکن است به عنوان یک منبع حمایت عاطفی و اجتماعی عمل کنند، به ویژه اگر آن‌ها در زندگی خود با مشکلاتی مواجه هستند.

اشکان زارع متولد ۲۰ مهر ۱۳۶۷ در سنندج است که در تاریخ ۷ مرداد ۱۳۹۷ و پس از فوت یک خواهر و برادرش به‌شدت دچار افسردگی شده و به گفته خودش دیگر دلیلی برای زنده ماندن نداشت و از طرفی هم توان خودکشی نداشت. در همین اوضاع روحی، اشکان با شخصی به‌نام رامین زندنیا (که در حال حاضر به آلمان پناهنده شده) آشنا شد و این فرد با سوءاستفاده از شرایط روحی آقای زارع مدعی شده بود که محیط زندگی در گروه تروریستی پ.ک.ک، به شکلی است که می‌تواند از لحاظ روحی به افراد کمک کند و اگر خشمی داشته باشند می‌توانند خود را تخلیه کند. آقای زارع نیز برای فرار از مشکلات و افسردگی و سوگ ناشی از فوت برادر و خواهرش، فریب خورده و به پ.ک.ک پیوسته بود. اشکان زارع تا تاریخ ۱۵ شهریور ۱۴۰۳، در گروه پ.ک.ک حضور داشت و در این مدت (حدود ۶ سال) کلا در منطقه قندیل مشغول به کار حفر تونل بوده است. وی اذعان کرده که شرایط و امکانات زندگی در مقرهای پ.ک.ک با آنچه رامین زندنیا گفته بود، کاملا متفاوت بود. تبعیض بین کردهای ایرانی و کردهای ترکیه، اجبار اعضای جدیدالورود توسط فرماندهان به انجام کارهای شخصی، رابطه جنسی نامتعارف (زیرا رابطه جنسی در گروه جرم محسوب می‌شود) و… از جمله ناهنجاری‌های عمیق پ.ک.ک بوده که اشکان را به این نتیجه رسانده که باید از پ.ک.ک خارج شود. آقای زارع پس از مشاهده این اتفاقات تصمیم به فرار می‌گیرد و به ایران باز می‌گردد.

سوال: آقای زارع! چه عواملی باعث شد که تصمیم به ترک کشور و پیوستن به گروه‌های مسلح بگیرید؟ آیا پیش از رفتن، از ماهیت واقعی این گروه‌ها اطلاع داشتید؟

اشکان زارع: پس از فوت ناگهانی خواهر و برادرم، زندگی برای من معنای خود را از دست داد. احساس می‌کردم هیچ دلیلی برای ادامه زندگی ندارم و حتی به خودکشی فکر می‌کردم، اما توان انجام آن را نداشتم. در همین دوران بحرانی بود که با فردی به نام رامین زندنیا آشنا شدم. او با حرف‌هایی که به من می‌زد، این تصور را ایجاد کرد که رفتن به اقلیم کردستان عراق می‌تواند به من کمک کند تا از لحاظ روحی به آرامش برسم و خشمی که در درونم داشتم را تخلیه کنم. او مدام از فرصت‌های بی‌نظیری که در آنجا وجود دارد صحبت می‌کرد و به من وعده می‌داد که زندگی آرام‌تری خواهم داشت. در مورد شناخت قبلی از ماهیت پ.ک.ک و سایر گروه‌های مسلح نیز باید بگویم که من اصلاً اطلاعی نداشتم که آن‌ها چه کسانی هستند و چه اهدافی دارند. تنها چیزی که می‌خواستم، فرار از شرایط فعلی‌ام بود. حضورم در خانواده، به سوگواری من کمک نکرد. لذا به اقلیم رفتم. رامین به من گفته بود که آنجا می‌توانم به دور از فشارهای زندگی، کمی آرامش پیدا کنم. اما وقتی به منطقه قندیل رسیدم، واقعیت کاملاً متفاوت بود. به محض ورود، تمام وسایلم را گرفتند و من را به نقطه‌ای دورافتاده بردند که هیچ راه ارتباطی با بیرون نداشت. آنجا دیگر خبری از وعده‌های آرامش و بهبود روحی نبود و همه چیز به سختی و کار طاقت‌فرسا ختم می‌شد.

سوال: شرایط زندگی شما در منطقه قندیل چگونه بود؟

اشکان زارع: برخلاف وعده‌های رامین، زندگی در آنجا بسیار سخت و طاقت‌فرسا بود. از همان ابتدا به من گفتند که باید در حفر تونل‌ها کار کنم. این کارها بسیار سنگین بود و هیچ‌گونه حمایتی هم وجود نداشت. به وضوح تبعیض‌هایی بین اعضای کرد ایرانی و کردهای ترکیه‌ای وجود داشت. فرماندهان، کردهای ایرانی را مجبور به انجام کارهای شخصی خود می‌کردند و هرگونه اعتراضی با واکنش شدید مواجه می‌شد. گاهی اوقات حتی غذا و لباس مناسب هم به ما نمی‌دادند و مجبور بودیم در شرایط بسیار سخت کوهستانی زندگی کنیم. زمستان‌ها بسیار سرد بود و بسیاری از بچه‌ها به خاطر سرما و کمبود امکانات بیمار می‌شدند. یعنی ما حداقل امکانات رفاهی را هم نداشتیم. ما در مناطق کوهستانی و دورافتاده زندگی می‌کردیم که شرایط زندگی سختی داشتند. دسترسی به امکانات اولیه مانند آب، برق و خدمات بهداشتی محدود بود. تبعیض، سرکوب و فشارهای اجتماعی در پ.ک.ک فراوان بود. زندگی در این گروه‌ به شدت نظامی بود و اعضا باید آموزش‌های نظامی می‌دیدند. این وضعیت فشار روحی و جسمی زیادی به افراد وارد می‌کرد.

سوال: آیا اتفاقات دیگری هم رخ داد که شما را به تصمیم فرار رساند؟

اشکان زارع: بله، چیزهایی دیدم که باورش برایم سخت بود. در آنجا روابطی وجود داشت که با قوانین خود گروه هم در تضاد بود. مثلاً رابطه جنسی در آنجا به‌ظاهر جرم محسوب می‌شد، اما در عمل فرماندهان از قدرت خود سوءاستفاده می‌کردند. بسیاری از افراد جدیدالورود که از شرایط روحی مناسبی برخوردار نبودند، مورد سوءاستفاده قرار می‌گرفتند. این تناقض‌ها و فشارها باعث شد که به فکر فرار بیفتم. من دیگر نمی‌توانستم این همه ناعدالتی و فشار روحی را تحمل کنم. نه خبری از عدالت بود، نه امکانات کافی داشتیم، نه به شعارهای خودشان عمل می‌کردند و نه خبری از آرامش و راحتی بود. من سال‌ها کار سنگین فیزیکی برای حفر تونل انجام دادم!

سوال: چطور موفق به فرار شدید؟

اشکان زارع: تصمیم گرفتم در فرصتی مناسب، از آنجا فرار کنم. یک شب که نوبت نگهبانی من بود، از تاریکی شب استفاده کردم و به‌صورت مخفیانه از پایگاه خارج شدم. پس از چند روز پیاده‌روی در کوه‌ها، خودم را به مرز ایران رساندم و به نیروهای مرزبانی تحویل دادم. این مسیر بسیار خطرناک بود و هر لحظه ممکن بود به دست نیروهای گروه یا حتی قاچاقچیان انسان بیفتم. اما خوشبختانه با سختی زیاد توانستم خودم را نجات دهم. من هم در مسیر و هم در زمان عضویت شانس آوردم که زنده ماندم. بسیاری از اعضای پ.ک.ک بر اثر بمباران ترکیه کشته شدند.

سوال: پس از بازگشت به ایران، با شما چگونه برخورد شد؟

اشکان زارع: برخلاف تصوراتم، رفتار نیروهای انتظامی و قضایی با من کاملاً قانونی و انسانی بود. دادگاه انقلاب سنندج مرا به شش ماه زندان محکوم کرد، اما پس از گذراندن ۳۵ روز و با موافقت قاضی، با پابند الکترونیکی و آزادی مشروط به خانه برگشتم. در مدت بازداشت، شرایط خوبی داشتم و هیچ‌گونه بدرفتاری با من صورت نگرفت. حتی برخی از مسئولین زندان سعی می‌کردند به من کمک کنند تا دوباره به زندگی عادی برگردم. اینها در حالی بود که در پ.ک.ک به دروغ به ما میگفتند در صورت بازگشت به ایران، شکنجه و اعدام در انتظار ما است.

سوال: امروز که به گذشته نگاه می‌کنید، چه احساسی دارید؟

اشکان زارع: این تجربه برای من بسیار سخت بود، اما در عین حال درس بزرگی هم گرفتم. امروز می‌دانم که باید در مواجهه با بحران‌های زندگی بیشتر دقت کنم و تحت تأثیر حرف‌های دیگران قرار نگیرم. حتی اگر ماهی صد میلیون هم به من بدهند حاضر به رفتن به آنجا نخواهم بود، اگر بتوانم به آن زمان برگردم، قطعاً تصمیمات متفاوتی خواهم گرفت. فقط می‌خواهم زندگی ساده و آرامی داشته باشم و دوباره روی پای خودم بایستم. در حال حاضر، تلاش می‌کنم با کار و زحمت روزانه، آینده بهتری برای خودم بسازم و گذشته را پشت سر بگذارم. خوشحالم موفق شدم که از مقرهای جهنمی پ.ک.ک، زنده به ایران بازگردم.

ترک پاسخ

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید

اشتراک گذاری مطلب:

آخرین مطالب

مطالب مشابه
Related

حقوق مناسب؛ وعده دروغ کومله برای جذب پیشرو محمدی

پیشرو محمدی: بعد از گذشت حدود ۴۵ روز، به...

روایت آریا صالحی از عضویت و ضرب‌وشتم در گروه مسلح دموکرات

آریا صالحی: من در زمان پیوستن به این گروه...

روایت معین صمدی از ۷ ماه عضویت در گروه مسلح دموکرات

معین صمدی: اعضای این گروه بیشتر به دنبال منافع...

روایت شادی قاسمی از زندان و شکنجه‌های وحشتناک در گروه مسلح دموکرات

شادی قاسمی به مدت هفت ماه زندانی و مورد...