حقوق مناسب؛ وعده دروغ کومله برای جذب پیشرو محمدی

تاریخ انتشار:

پیشرو محمدی: بعد از گذشت حدود ۴۵ روز، به این نتیجه رسیدم که این گروه هیچ چیزی برای من ندارد

به گزارش دیدبان حقوق بشر کردستان ایران از مریوان، برخی افراد ممکن است به دلایل اقتصادی به گروه‌هایی مانند کومله بپیوندند. در برخی مناطق کردنشین، بیکاری و فقر می‌تواند افراد را به سمت گروه‌های مسلح سوق دهد. این گروه‌ها ممکن است وعده‌هایی از جمله تأمین مالی یا فرصت‌های شغلی برای اعضای خود داشته باشند. همچنین ممکن است برخی گروه‌ها به اعضای خود حقوق یا مزایای مالی ارائه دهند که برای افرادی که به دنبال تأمین معیشت هستند، جذاب باشد.

پیشرو محمدی، عضو سابق گروه مسلح کومله، فرزند اقبال و متولد ۱۶ مهر ۱۳۷۴، تا مقطع نهم متوسطه تحصیل نموده است. او از طریق فضای مجازی در اینستاگرام با گروه آشنا شده و در آذرماه سال ۱۴۰۲ متواری شده و به گروه کومله پیوست و در نهایت در بهمن ماه ۱۴۰۲ پس از ۴۵ روز با مراجعه پدرش به مقر گروه تصمیم به بازگشت گرفت. همچنین هیچکدام از اعضای خانواده وی تا به حال عضویتی در گروه‌های مسلح نداشته‌اند.

 

سؤال: لطفا خودتان را معرفی و دلیل پیوستن به گروه کومله را بیان کنید. آیا از ماهیت و پیشینه این گروه اطلاع داشتید؟

پیشرو محمدی: من در روز شانزدهم مرداد سال ۱۳۷۴ در شهر مریوان به دنیا آمدم. دوران کودکی و نوجوانی‌ام را در همان شهر گذراندم و تا پایان مقطع نهم متوسطه نیز تحصیلاتم را ادامه دادم. پس از آن، به دلیل شرایط خاصی که در زندگی پیش آمد، دیگر نتوانستم به مدرسه بروم و مجبور شدم به کارهای مختلفی روی آورم. زندگی برای من سخت بود؛ مشکلات اقتصادی و فشارهای روحی ناشی از محیط خانوادگی، آرامش را از من گرفته بود. در آن زمان، اتفاقی که تمامی تصمیماتم را تغییر داد، یک مشاجره شدید با پدرم بود. آن روز، حالت قهر و ناامیدی بر من غلبه کرد و تصمیم گرفتم از خانه دور شوم. در همین حال، از طریق فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، با گروه کومله آشنا شدم. آن‌ها در ابتدا به من قول‌های زیادی دادند؛ گفتند که می‌توانم در این گروه حقوق بالایی دریافت می‌کنم و این وعده‌ها و وضعیت روحی من در آن زمان، باعث شد که بدون تفکر زیاد، تصمیم به پیوستن به آن‌ها بگیرم.

اطلاعات زیادی از این گروه نداشتم و آگاهی‌ام از این گروه بسیار سطحی بود. تنها چیزی که از آن‌ها می‌دانستم، این بود که نامشان در فضای مجازی و اطراف من ذکر شده بود. البته، در آن زمان، اطلاعات دقیقی درباره‌ی اهداف واقعی و روش‌های عملیاتی آن‌ها در دسترس من نبود. من تحت تأثیر حالت عاطفی و ناامیدی‌ام قرار داشتم و به دنبال یک راه فرار از مشکلات بودم. این گروه، با ارائه‌ی وعده‌هایی که به ظاهر جذاب و دل‌نشین بودند، توانستند من را به سمت خود جذب کنند. ولی اکنون متوجه شده‌ام که این وعده‌ها صرفاً یک تله بود و من بدون آگاهی کامل، به دام آن‌ها افتادم. مشاجره با پدرم و مسائل مالی، اگر رخ نمی‌دادند، من هرگز وارد کومله نمی‌شدم. در آن لحظه خاص، از روی عصبانیت تصمیم گرفتم.

سؤال: پس از پیوستن به کومله، چه انتظاراتی داشتید و آیا این انتظارات برآورده شدند؟

پیشرو محمدی: وقتی برای اولین بار وارد این گروه شدم، انتظار داشتم که در یک محیطی پر از انگیزه و امید قرار بگیرم. فکر می‌کردم که می‌توانم نقشی مؤثر در تغییر شرایطم ایفا کنم و به درآمد بالایی برسم. اما متاسفانه، واقعیت کاملاً متفاوت بود. به جای آنکه درگیر فعالیت‌های سازنده و معنادار باشم، تنها به کارهای سنگین و خسته‌کننده‌ای نظیر کارگری و بنایی مشغول شدم. این کارها نه تنها با توانایی‌های جسمی‌ام سازگار نبود، بلکه احساس بی‌ارزشی و ناامیدی را در من تقویت کرد. در این مدت، متوجه شدم که تمام وعده‌هایی که به من داده بودند، صرفاً دروغ بود و من تنها به دلیل یک مشاجره خانوادگی، از یک مشکل به مشکل بزرگ‌تری افتاده بودم. مقرهای کومله معمولاً در مناطق کوهستانی و دورافتاده قرار دارند که دسترسی به خدمات عمومی مانند بهداشت و آموزش را محدود می‌کرد.

سؤال: شرایط زندگی شما در کومله چگونه بود؟

پیشرو محمدی: شرایط زندگی در آنجا بسیار سخت و طاقت‌فرسا بود. امکانات بهداشتی، آموزشی و رفاهی در این مقرها محدود بود. به دلیل شرایط نظامی و امنیتی گروه نیز، تأمین نیازهای اولیه مانند آب، غذا و بهداشت دشوار بود. روزها با کارهای فیزیکی سنگین آغاز می‌شد و هیچ فرصتی برای استراحت یا تفکر وجود نداشت. از طرفی، فشارهای روحی و روانی نیز بسیار زیاد بود؛ همواره احساس می‌کردم که در یک محیط بسته و کنترل‌شده قرار دارم و هیچ آزادی عملی ندارم. این موضوع باعث شد که ناامیدی‌ام از زندگی دوچندان شود. در ابتدا فکر می‌کردم که می‌توانم با تلاش بیشتر، شرایط را تغییر دهم، اما به مرور زمان متوجه شدم که این گروه هیچ آینده‌ای برای من ندارد و تنها در حال بهره‌کشی از من هستند. یعنی نه‌تنها از حقوق خبری نبود، بلکه من به یک کارگر ساختمانی با حقوق بسیار ناچیز تبدیل شده بودم، آن هم در یک گروه مسلح!

سؤال: چه چیزی باعث شد که تصمیم به جدایی از گروه بگیرید؟

پیشرو محمدی: بعد از گذشت حدود ۴۵ روز، به این نتیجه رسیدم که این گروه هیچ چیزی برای من ندارد. من فقط یک ابزار برای آن‌ها بودم و هیچ ارزشی به من نمی‌دادند. نارضایتی از شیوه‌های نظامی، تصمیم‌گیری‌های سیاسی یا رویکردهای اجتماعی کومله، بسیاری از افراد و اعضا را ناراضی کرده بود. مزایای مالی یا حمایتی گروه، اصلا شامل حال من نشد. تجربیات منفی مانند آسیب‌های جسمی یا روانی، یا مشاهده‌ی عواقب منفی درگیری‌ها نیز مرا ترغیب کرد که از کومله فرار کنم! در این مدت، پدرم که متوجه شده بود من کجا هستم، به مقر گروه آمد و با آن‌ها صحبت کرد. او به من گفت که اگر به ایران بازگردم، زندگی می‌تواند دوباره معنایی پیدا کند. این موضوع باعث شد که دوباره به خودم برگردم و تصمیم بگیرم از این گروه جدا شوم. البته، این تصمیم‌گیری برای من بسیار سخت بود، زیرا همواره می‌ترسیدم که اگر از آن‌ها جدا شوم، مشکلات بزرگ‌تری پیش آید. ولی در نهایت، با حمایت پدرم، توانستم این قدم را بردارم.

سؤال: پس از جدایی از کومله، چه اتفاقی برای شما رخ داد؟

پیشرو محمدی: پس از جدایی، به همراه پدرم به زندگی عادی بازگشتم. در ابتدا، کمی سخت بود که دوباره خودم را در محیطی که قبلاً از آن فرار کرده بودم، ببینم. اما به مرور زمان، متوجه شدم که این تصمیم، بهترین کاری بود که می‌توانستم انجام دهم. حالا دوباره مشغول کارهای ساده‌ای هستم که به زندگی معنایی می‌دهند و امیدوارم بتوانم از این تجربه درس بگیرم و دیگر هرگز به اشتباهات گذشته بازگردم.

سؤال: در نهایت، آیا پیامی برای کسانی که در شرایط مشابه شما هستند دارید؟

پیشرو محمدی: بله، حتماً. به همه‌ی کسانی که فکر می‌کنند پیوستن به چنین گروه‌هایی می‌تواند راه‌حل مشکلاتشان باشد، می‌گویم که این گروه‌ها هیچ چیزی به جز ناامیدی و بی‌ارزشی به شما نمی‌دهند. من خودم از این تجربه درس گرفتم که باید با مشکلات زندگی به صورت مستقیم مقابله کرد و نه اینکه از آنها فرار کرد. امیدوارم که دیگران بتوانند از اشتباهات من درس بگیرند و راه درست را انتخاب کنند.

ترک پاسخ

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید

اشتراک گذاری مطلب:

آخرین مطالب

مطالب مشابه
Related

افسردگی به دلیل فوت خواهر و برادر؛ دلیل عضویت اشکان زارع در پ.ک.ک

اشکان زارع: پس از فوت ناگهانی خواهر و برادرم،...

روایت آریا صالحی از عضویت و ضرب‌وشتم در گروه مسلح دموکرات

آریا صالحی: من در زمان پیوستن به این گروه...

روایت معین صمدی از ۷ ماه عضویت در گروه مسلح دموکرات

معین صمدی: اعضای این گروه بیشتر به دنبال منافع...

روایت شادی قاسمی از زندان و شکنجه‌های وحشتناک در گروه مسلح دموکرات

شادی قاسمی به مدت هفت ماه زندانی و مورد...