روانشناسی تروریسم/ چگونه افرادی تروریست می‌شوند؟

همه ما پس از حمله‌ای تروریستی با این سوال مواجه می‌شویم که چگونه یک فرد می‌تواند به یک تروریست تبدیل شود؟ چگونه می‌توان چنین اقدامی را  علیه افراد دیگر انجام داد؟ در حالی که نمی‌توان این اقدامات را به هیچ عنوان توجیه نمود، شاید روانشناسی بتواند در درک ذهنیت یک تروریست به ما کمک کند. جولیان هوگت در گفتگو با شبکه دی. نیوز در این زمینه می‌گوید: تروریست‌ها به عنوان گروه‌های غیردولتی تعریف می‌شوند که علیه افراد غیرنظامی دست به خشونت می‌زنند. این امر گاهی با اهداف سیاسی صورت می‌گیرد. هدف آنها القای ترس است و با هدف قرار دادن غیرنظامیان قصد رسیدن به آن را دارند. آنها در جاهایی دست به خشونت می‌زنند که احساس امنیت می‌کنند.

این کارشناس در ادامه می‌گوید: درک این خشونت و وحشیگری برای ما سخت است اما یک تروریست به نحوی دلایلی برای آن در ذهن خود دارد.

همچنین به گفته جان هورگان، روانشناس، که چندین کتاب در زمینه روانشناسی تروریسم نوشته است، روانشناسان در طی چهل سال گذشته تلاش کرده‌اند تا اختلال شخصیتی را بشناسند که یک تروریست را تعریف می‌کند. آیا اینان افرادی روانی‌ و ضداجتماعی هستند؟ آیا یک ویژگی واحد در مورد همه آنان وجود دارد؟ باید گفت هیچ نمونه مشخصی وجود ندارد که تروریست‌ها طبق آن الگو باشند. آقای هوگت در ادامه می‌گوید: افراد به عضویت گروه‌های تروریستی در می‌آیند چون احساس از خودبیگانگی یا تصور می‌کنند قربانی عدالت اجتماعی شده‌اند. شاید از روش‌های تغییر سیاسی خسته شده هستند و قصد دارند اقدامات فوری انجام دهند و لذا از اعمال خشونت علیه دولت ابایی ندارند.

استیو تیلور، روانشناس از دانشگاه لیدز، می‌گوید اغلب نوجوانان توسط گروه‌های تروریستی جذب می‌شوند چون در مقطع سنی بسیارحساسی قرار دارند. آنها وقتی وارد یک گروه می‌شوند مفهوم «ما» در برابر «آنان» در این افراد تقویت و جبهه‌گیری ایجاد می‌شود. این امر سبب می‌شود آنها نسبت به قربانیان حملات خود احساس گناه نکنند. از نظر این افراد مرگ دیگران چیزی شبیه خراب کردن یک چیز است و نه مرگ یک انسان. عجیب‌تر این که گاهی خود را در مسند قضاوت نیز قرار می‌دهند.

این کارشناس خاطر نشان می‌سازد: گاهی افرادی نیز صرفا برای ماجراجویی دست به ترور می‌زنند یا نگران هستند مبادا اثری از خود بر جای نگذارند. این افراد تلاش می‌کنند برای خود پشتیبان نیز پیدا کنند. این ارتباطات می‌تواند به رادیکال شدن بیشتر منجر شود. تلاش برای پشتیبانی و مراقبت از همدیگر برای کشتن بیشتر نیز به آنان انگیزه می‌دهد. دکتر کلارک مک کالی از موسسه تحقیقات درگیری‌های سیاسی در کالج براینمار نیز می‌گوید حتی ارتش‌های کنونی نیز از این تکنیک استفاده می‌کنند و سربازان را از فردیت خارج کرده و در خدمت اهداف گروهی قرار می‌دهند.

هوگت می‌گوید: تروریست‌هایی که با گروه خود مخالفت می‌کنند تحت فشار قرار می‌گیرند تا ساکت بمانند چون از ابراز مخالفت و عواقب آن می‌ترسند. در عین حال گزینه‌ای هم ندارند تا گروه را ترک نمایند چون دولت‌ها نیز از این افراد استقبال نمی‌کنند. به عنوان مثال، داعش یک گروه تروریستی است که هدفش را تشکیل خلافت عنوان می‌کند و نباید نتیجه بگیریم موضوع فقط در این نکته خلاصه می‌شود. دکتر ماکس آبرامز در این زمینه معتقد است اینان افرادی جاهل هستند و تصور می‌کنند برای دین احترام قائلند و هورگان نیز با این ارزیابی موافق است و می‌گوید افراد جدید بیشتر در معرض این انحراف قرار دارند چون از دانش دینی عمیق برخوردار نیستند تا ادعاهای افراطیون را رد کنند.

حتی اگر بتوان یک نمونه کامل فرد تروریست را به تصویر کشید این نمی‌تواند خیلی مفید باشد. چون نمی‌توان کسی را دستگیر کرد چون صرفا از پتانسیل عضویت در یک گروه افراطی برخوردار می‌باشد. لذا باید بر مسیرهایی تمرکز کنیم که راه را برای رسیدن به این نوع تفکر باز می‌کند و از این رو راه حل خروج از این مسیر را نشان دهیم. بسیاری از افرادی که عضو گروه‌های افراطی می‌شوند سرانجام ناراضی می‌شوند و تشخیص می‌دهند این گروه در راستای آرمان‌های آنان نیست و یا جامعه‌ای آرمانی برای آنان نمی‌باشد. البته کار تحقیقی در این زمینه سخت و زمان‌بر است. هوگت می‌گوید: گروه‌های تروریستی به تاکتیک ترس متکی می‌شوند چون در اقلیت قرار دارند و افرادی که این گروه‌ها را ترک می‌کنند و حاضرند با محققان حرف بزنند کم هستند. باز هم باید بگویم نیازمند تحقیقات بیشتری هستیم.[1]

فتح‌علی مقدم، روانشناس، در مورد روانشناسی تروریسم به بحث رادیکال‌سازی و تروریسم توجه دارد. وی در این زمینه اعتقاد دارد: «تروریسم در اصل یک پدیده روانشناختی است. بدین معنا که فرد تروریست تلاش می‌کند احساس خود را به افراد یا مجموعه یک جامعه تحمیل کند. گاهی می‌گویند تروریست‌ها افرادی نیستند که از لحاظ روانی ناهنجار باشند. اما اگر به روانشناسی این افراد دقت کنیم، متوجه می‌شویم که بین افراد عادی و تروریست‌ها از لحاظ روانی تفاوت زیادی دیده نمی‌شود. یعنی از لحاظ ویژگی و شخصیت». این روانشناس در ادامه می‌گوید: «نکته دوم در مورد باور غلط درباره تعهد اخلاقی می‌باشد. یکی از تصورات این است تروریست‌ها افرادی فاقد تعهد اخلاقی‌اند. البته که این درست نیست. شاید این افراد از دید اخلاق مورد پذیرش اکثریت جامعه فاقد تعهد باشند اما به آن اخلاقی که آنان را به اقدامات تروریستی تشویق می‌کند خیلی متعهد هستند».

وی تاکید کرد: تروریسم یکی از موضوعات مورد علاقه روانشناسان است. چون نه تنها یک کار متداول در دنیای روزمره است بلکه از اهمیت تحقیقی نیز برخوردار است. تروریسم به حوزه‌ای از روانشناسی باز می‌گردد که به روح و روان فرد در موقعیت‌های مختلف می‌پردازد و این امر در تعیین رفتار فرد موثر است. قصد من از مطرح کردن این بحث این است محیطی که فرد در آن قرار می‌گیرد بسیار مهم است. باید بگویم محیط است که زمینه خلق تروریسم را فراهم می‌کند. لذا اگر فقط به خلاص شدن از شر افراد تروریست اکتفا کنیم این نه تنها مشکل را حل نمی‌کند بلکه فقط به این معنا خواهد بود که با حذف یک تروریست یک فرد تروریست دیگر جایگزین او خواهد شد».[2]

[1].https://www.youtube.com/watch?v=oYuZLHkUD04

[2].https://www.youtube.com/watch?v=_r20OBZt1Ng

ترک پاسخ

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید