روایت عاطفه قادری از مقرها و زندان‌های تروریست‌های پاک

تاریخ انتشار:

عاطفه قادری، پس از شش ماه همراه با دو نفر دیگر اقدام به فرار می‌کنند، اما متاسفانه توسط گروه دستگیر و زندانی می‌شوند

 

به گزارش دیدبان حقوق بشر کردستان ایران از کامیاران، یکی از دلایل عضویت جوانان کُرد ایرانی در گروه‌های تروریستی، تبلیغات فضای مجازی و ارائه تصویری جذاب اما دروغ از فضای داخلی این گروه‌ها است. گروه‌های مسلح و اعضای ارشد آنها با استفاده از فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌های موبایلی، اولا اقدام به عضوگیری می‌کنند؛ ثانیا یک تصویر جذاب و جوان‌پسند از ساختار درونی خود به مخاطب ارائه می‌کنند و ثالثا با این فضا، مطالب منتشر شده علیه خودشان را تکذیب می‌کنند. وعده‌هایی مانند آزادی، برابری زن و مرد، زندگی راحت و اعزام به اروپا و درآمد بالا، نقش مهمی در راهبرد این گروه‌های مسلح در فضای مجازی دارد و به همین واسطه نیز جوانان کُرد ایرانی بعضا فریب می‌خورند. اما به محض ورود به داخل این گروه‌ها متوجه دروغ بودن این ادعاها می‌شوند. نه خبری از اروپا و زندگی مرفه است و نه صحبتی از آزادی و برابری. آنچه که موجود است، صرفا سلاح، کلاس ایدئولوژیک، اقدام به خرابکاری و ترور، زندگی در کوهستان با حداقل‌ها و امکان بالای مرگ است! همه این دروغ‌های جذاب نیز از طریق فضای مجازی به جوان کُرد گفته شده و وی بدون هیچگونه شناختی از ماهیت گروه‌ها، خود را به مهلکه‌ای خطرناک انداخته است.

عاطفه قادری، متولد ۱۳۷۹ در کامیاران و عضو سابق گروه پاک است. خانم قادری، در تاریخ ۱۵/۰۸/۱۳۹۸ ضمن خروج غیر قانونی از کشور به گروه پاک پیوسته و در این گروه به مدت ۱۰ ماه فعالیت داشته است. او در تاریخ ۲۴/۰۶/۱۳۹۹ به کشور بازگشته است. خانم قادری به خبرنگار دیدبان تاکید کرده که هیچگونه مشکل و دلیلی برای عضویت نداشته و تنها به دلیل اینکه در اینستاگرام صفحات مربوط به گروه را از سر کنجکاوی مشاهده و لایک کرده بود، توسط شخصی به اسم آوات (اهل سنندج) مورد فریب واقع شد. آوات با دادن وعده‌هایی مانند آزادی و زندگی راحت و اعزام به اروپا عاطفه را فریب داد، اما زمانی که خانم قادری وارد گروه شده متوجه می‌شود که تمامی وعده‌ها دروغ بوده است و خبری از زندگی در اروپا نیست. عاطفه قادری، پس از شش ماه همراه با دو نفر دیگر اقدام به فرار می‌کنند، اما متاسفانه توسط گروه دستگیر و زندانی می‌شوند. بعد از حدود ده ماه حضور در گروه به دلیل بی‌قراری‌های مکرر عاطفه و همچنین مراجعه خانواده (قریب به ۲۰ بار) گروه مجبور می‌شود اجازه دهد از مقرهای پاک خارج شود و به ایران بازگردد.

 

 

سوال: چطور به گروه پاک پیوستید؟ آیا از ابتدا قصد عضویت داشتید؟ اصلا شما چقدر از ماهیت این گروه مطلع بودید؟ آیا از دوستان و اقوام کسی بود که قبل از شما وارد گروه‌های مسلح در مناطق مرزی شود؟

عاطفه قادری: نه، اصلاً قصد عضویت نداشتم. من یک دختر ۱۸ ساله بودم و در حال آماده شدن برای دانشگاه بودم. هیچ اطلاعی از ماهیت پاک و سایر گروه‌های مسلح هم نداشتم. در واقع، همه چیز از کنجکاوی ساده شروع شد. من در شهرستان کامیاران زندگی و مثل خیلی از جوان‌ها، شبکه‌های اجتماعی را دنبال می‌کردم. مطالب متنوعی را لایک می‌کردم و اصلا فکر نمی‌کردم روزی قرار است با اسلحه در مقر پاک زندگی کنم. یک روز، صفحاتی را دیدم که به نظر جذاب می‌رسیدند. تصاویر و پست‌هایشان حس ماجراجویی، آزادی و حتی زندگی لوکس را القا می‌کردند. من فقط از سر کنجکاوی لایک می‌کردم و کامنت می‌گذاشتم. اما یک روز، شخصی به اسم آوات که اهل سنندج بود، با من تماس گرفت. او خیلی دوستانه صحبت می‌کرد و به من وعده‌های زیادی داد: آزادی، زندگی راحت، فرصت سفر به کشورهای خارجی، حتی اعزام به اروپا! من که هیچ مشکل خاصی در زندگی نداشتم، ولی این وعده‌ها خیلی جذاب بودند و من به شدت تحت تأثیر قرار گرفتم. متاسفانه، وقتی وارد گروه شدم، متوجه شدم که همه این وعده‌ها دروغ بوده است. در مورد سابقه عضویت نیز باید بگویم ما خانواده معمولی بودیم و هیچ علاقه‌ای به کار سیاسی و مسلحانه نداشتیم. هیچکدام از دوستان من هم عضو پاک یا هر گروه مسلح دیگری نبودند. من صرفا فریب تبلیغات این گروه و پیام‌های آوات را خوردم و انگیزه سیاسی هم نداشتم.

سوال: وقتی وارد گروه شدید، اولین احساس شما چه بود؟

عاطفه قادری: من اول فکر کردم که قرار است وارد مقرهای لوکس و پر از امکانات شوم و حقوق دریافت کنم. در ابتدا، فکر می‌کردم که وارد محیطی شده‌ام که پر از انرژی و آزادی است. تصاویری که در شبکه‌های اجتماعی دیده بودم، ذهنم را به سمت این تصور سوق داده بود. اما به زودی متوجه شدم که واقعیت کاملاً متفاوت است. زندگی در آنجا بسیار سخت و محدود بود. ما بیشتر وقت خود را صرف تمرینات نظامی و فعالیت‌های تکراری می‌کردیم. از صبح که بیدار می‌شدیم صرفا درگیر کلاس‌های بی‌حاصل بودیم. تاریخ کردستان، آرا و افکار یزدان‌پناه و… که واقعا جذابیتی نداشت. تمرینات نظامی هم، ظاهری بود. قصد مقامات پاک، فقط کنترل ذهن و زمان ما بود. نمی‌خواستند ما فرصت آزاد برای تفکر و انتقاد از گروه داشته باشیم. همه زندگی ما تحت کنترل بود! احساس می‌کردم که در یک زندگی بدون آزادی قرار دارم. هیچ‌کدام از آن چیزهایی که به من قول داده بودند، وجود نداشت. غذاها ساده و شرایط زندگی بسیار سخت بود. ما حداقل امکانات در روستاهای کامیاران را هم نداشتیم! حتی ارتباط با خانواده‌ام هم محدود شده بود و این موضوع برایم بسیار سخت بود. به عنوان یک دختر جوان که زیر سن قانونی بودم، این تجربه برایم بسیار طاقت‌فرسا بود.

 

سوال: با مشاهده این زندان، آیا تلاشی برای فرار کردید؟

عاطفه قادری: بله، بعد از شش ماه، دیگر تحمل این وضعیت را نداشتم. این دوره برایم بسیار طاقت‌فرسا بود. من با دو نفر دیگر تصمیم گرفتیم فرار کنیم. قبل از این فکر، بارها از مقامات پاک خواهش کردم که اجازه بدهند من به ایران بازگردم. من واقعا خسته شده بودم و محیط پاک برایم جهنم شده بود. اما آنها اجازه نمی‌دادند و عملاً مرا گروگان گرفته بودند. مدام به دروغ می‌گفتند که در ایران من زندانی و شکنجه خواهم شد تا منصرف شوم. خانواده من بارها به مقر پاک مراجعه و خواهش کردند که من آزاد شوم. اما پاک مانند یک زندانی خطرناک با من رفتار می‌کرد. در نهایت، برنامه‌ریزی کردیم و سعی کردیم از مکانی که نگهداری می‌شدیم، خارج شویم. اما متاسفانه موفق نشدیم. گروه ما را دستگیر کرد و به زندان انداخت. این دوره بسیار سخت بود؛ احساس می‌کردم که تمام آزادی‌هایم را از دست داده‌ام و هیچ راه فراری وجود ندارد. دیگر همان آزادی نیم‌بند در پاک نیز برایم به رویا تبدیل شد. حالا من عملاً زندانی پاک بودم و نه عضو آن! زندان برایم تجربه‌ای تلخ بود؛ فشار روانی و جسمی بسیار زیادی را تحمل کردم و این موضوع باعث شد که اعتماد به نفس و امید به آینده‌ام کمتر شود. در مدت زندان، کمترین ارتباط با بیرون را داشتم.

چطور موفق شدید از گروه و زندان پاک خارج شوید؟

عاطفه قادری: بعد از حدود ده ماه، خانواده‌ام متوجه شدند که من در چه شرایطی هستم. آن‌ها بی‌وقفه تلاش می‌کردند که من را نجات دهند. حدود بیست بار به محلی که من بودم مراجعه کردند و با اعضای گروه صحبت کردند. من هم دائماً بی‌قرار بودم و اصرار داشتم که دیگر نمی‌توانم در اینجا بمانم. بالاخره، گروه موافقت کرد که من را رها کنند. آن هم بعد از ۱۰ ماه! این فرایند بسیار دشوار بود؛ باید مراحل مختلفی را طی می‌کردم و حتی بعد از آزادی، مدتی را در مرکزهای انتقال و بازپذیرش سپری کردم. اما بالاخره توانستم به ایران بازگردم و به خانواده‌ام برگردم.

حالا که به زندگی عادی بازگشته‌اید، چطور احساس می‌کنید؟

عاطفه قادری: احساس می‌کنم که یک فرصت دوم به من داده شده است. الان ازدواج کرده‌ام و در شهر کرمانشاه زندگی می‌کنم. همسرم و خانواده‌ام حمایت زیادی از من می‌کنند و این به من کمک کرده تا از تجربه‌های گذشته درس بگیرم. این دوره از زندگی من را قوی‌تر کرد و به من یاد داد که هرگز به وعده‌های شیرین و ساده‌لوحانه اعتماد نکنم. الان سعی می‌کنم زندگی عادی و آرامش‌بخشی داشته باشم و به خودم و خانواده‌ام اهمیت بدهم. البته، گاهی اوقات هنوز از خاطرات آن روزها آزار می‌بینم، اما می‌دانم که باید به جلو حرکت کنم و از این تجربه‌ها درس بگیرم.

چه پیامی برای کسانی دارید که شاید در شرایط مشابهی قرار دارند؟

عاطفه قادری: می‌خواهم به همه بگویم که کنجکاوی و وعده‌های شیرین می‌توانند گمراه‌کننده باشند. قبل از اینکه تصمیم بگیرید به چیزی بپیوندید یا کسی را اعتماد کنید، حتماً به دقت بررسی کنید. من از اشتباه خود درس گرفتم و امیدوارم دیگران این اشتباه را تکرار نکنند. اگر کسی به شما وعده‌های بزرگی می‌دهد، حتماً با خانواده یا دوستان نزدیک‌تان مشورت کنید. من از خوش‌شانسی برخوردار بودم که توانستم از آن محیط خارج شوم، اما همه این شانس را ندارند. بنابراین، بهتر است از ابتدا دقت کنید و از تصمیمات خود مطمئن باشید.

ترک پاسخ

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید

اشتراک گذاری مطلب:

آخرین مطالب

مطالب مشابه
Related

تقویت تجارت با اقلیم کردستان عراق؛ فرصتی خدادادی برای توسعه آذربایجان غربی  

استاندار آذربایجان غربی: ارتباط تجاری با اقلیم کردستان علاوه...

ناسکه ابراهیم‌زاده؛ دختری از سقز و روایتی از عضویت در سه گروه مسلح

ناسکه ابراهیم‌زاده یکی از دختران کُرد ایرانی است که...

استاندار کرمانشاه: ساماندهی بازارچه‌های مرزی و توسعه تجارت با عراق، اولویت اصلی است

استاندار کرمانشاه با اشاره به ظرفیت‌های اقتصادی این استان...

داستان فرار سونیا روحی از مقرهای پژاک

سونیا روحی فرزند محمد متولد ۲۴ اسفند ۱۳۸۲ در...