دیدبان حقوق بشر کردستان ایران در چند سال اخیر به دلیل نوع فعالیت خود در مورد آسیبهای اجتماعی و اقتصادی و نقض حقوق بشر در مناطق کردنشین ایران، اکنون توانسته دادهها و بانک اطلاعاتی بسیار مناسبی از گروههای مسلح و اقدامات آنها فراهم کند. همچنین کارشناسان دیدبان با مصاحبههای تخصصی با اعضای سابق گروههای مسلح کُردی، دید بسیار جامعی از دلایل عضویت اتباع ایران در این گروهها دارند. یکی از دلایل اصلی عضویت شهروندان کُرد ایرانی در گروههایی مانند پاک، مشکلات خانوادگی و عدم حمایت خانواده از افراد است. فرد فراری از کانون خانواده، برای فرار از مشکلات مختلف اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و به دلیل عدم حمایت خانواده از وی، ناچار به خروج غیرقانونی از کشور میشود و با وعدههای دروغ مانند درآمد بیشتر و امکان کار و زندگی در اروپا، در نهایت فریب خورده و وارد ساختار گروههای مسلحی مانند پاک و پژاک میشود.
خرامان امجدی فرزند محمود و متولد ۱۳۷۱ در سنندج، در مصاحبه با خبرنگار دیدبان حقوق بشر کردستان ایران، تصریح میکند که به دلایل مشکلات خانوادگی و اختلاف با همسرش و عدم حمایت والدین در رابطه جدایی از همسر و فرار از مشکلات موجود بعد از پیوستن برادرش به گروه پاک، تصمیم میگیرد که به گروه مذکور ملحق شود. برای این هدف، او از طریق فضای مجازی (اینستاگرام) با یکی از کادرهای گروه پاک (امیر صحرایی) ارتباط گرفته و درخواست عضویت در گروه را اعلام میکند. اما امیر صحرایی، عضویت وی را به دلیل شیوع بیماری کرونا به چند ماه دیگر موکول میکند. خرامان امجدی اما منصرف نشده و این بار با «شاخوان سردشتی» عضو گروه مسلح خبات جهت عضویت در گروه تماس میگیرد و با هدایت و راهنمایی شاخوان و کمک قاچاقچیان انسان، سرانجام در مرداد ۱۳۹۹ از طریق معابر غیررسمی سردشت از کشور خارج و به گروه خبات ملحق میشود و بعد گذارندن دوره آموزش نظامی و سیاسی مختصر ۲۰ روزه، در امور نگهبانی گروه سازماندهی میشود. اما بعد از دو ماه عضویت در گروه خبات، وی باز هم درخواست عضویت در پاک را تکرار کرده و با سران خبات به اختلافات جدی برمیخورد. در نتیجه از عضویت در خبات پشیمان شده و درخواست تسویه میدهد. اما با مخالفت سران گروه مواجهه میشود. وی سرانجام با با سماجت و اصرار، موفق به ورود به پاک میشود و در نهایت بعد از بیش از ۳ سال سرگردانی و عضویت در پاک و خبات، در ۱۴ دی ۱۴۰۲ وارد ایران شده و خود را تسلیم نیروهای مرزبانی کرد.
مشکلات خانوادگی؛ دلیل عضویت مهتاب بستی در پاک
سوال خبرنگار دیدبان: چه عاملی باعث شد که تصمیم بگیرید به گروه پاک بپیوندید؟ آیا شما از سوابق این گروه اطلاع داشتید؟ آیا از ماهیت آن مطلع بودید؟ از اعضای خانواده شما کسی عضو پاک شده بود؟
پاسخ: زندگی من در آن زمان تحت تأثیر مشکلات خانوادگی و اختلافات عمیق با همسرم قرار داشت. من به شدت احساس تنهایی و ناامیدی میکردم و این شرایط، به ویژه عدم حمایت والدینم، فشار زیادی به من وارد کرده بود. از همه ناامید شده بودم و هیچگونه حمایتی از من نمیشد. بعد از اینکه برادرم به گروه پاک پیوست، فکر کردم شاید این گروه بتواند راهی برای فرار از مشکلات من باشد. من از طریق اینستاگرام با یکی از اعضای پاک به نام امیر ارتباط برقرار کردم و درخواست عضویت دادم. او به من گفت که به دلیل شیوع بیماری کرونا، فعلاً نمیتواند عضویت من را تأیید کند و این موضوع چند ماه به تعویق خواهد افتاد. این تأخیر من را ناامید کرد، اما به دلیل شرایط سختی که داشتم، همچنان به فکر پیوستن به این گروه بودم. برادرم آنجا بود و از سوی دیگر شرایط ایران و مسائل خانوادگی، باعث شده بود که اصلا نتوانم صبر کنم و فقط میخواستم از ایران خارج شوم و نزد برادرم در پاک بروم. من اصلا از ماهیت پاک اطلاعی نداشتم. میدانستم یک گروه مسلح است. اما من کاری به فعالیت مسلحانه آن نداشتم. هدف من فقط خروج از ایران بود.
سوال خبرنگار دیدبان: چگونه با گروه خبات آشنا شدید و چه چیزهایی در این گروه شما را جذب کرد؟
پس از اینکه متوجه شدم که نمیتوانم به گروه پاک بپیوندم، با شاخوان سردشتی، یکی از اعضای گروه خبات، تماس گرفتم. او به من گفت که گروه خبات با گروه پاک هیچ تفاوتی ندارد و میتوانم به راحتی به آنجا بپیوندم. این وعدهها به شدت برای من جذاب بودند، زیرا شاخوان به من اطمینان داد که این گروه نیز میتواند به من کمک کند تا به برادرم نزدیک شوم و زندگی جدیدی را شروع کنم. من تحت تأثیر این وعدهها قرار گرفتم و تصمیم گرفتم به گروه خبات بپیوندم. تنها نکته مثبت خبات، وعده آنها برای رساندن من به برادرم بود. خبات هم گروه مسلح است. اگر من پذیرفتم که وارد خبات شوم، به دلیل پاسخ منفی پاک بود و نه ارزش اصلی خبات!
سوال خبرنگار دیدبان: چه وعدههایی به شما داده شد که شما را ترغیب به پیوستن خبات کرد؟
شاخوان بارها به من گفت که پیوستن به گروه خبات به معنای داشتن یک فرصت جدید و دیدن برادرم است. او به من اطمینان داد که این گروه از من حمایت خواهد کرد و میتوانم در کنار برادرم زندگی جدیدی را آغاز کنم. این وعدهها برای من بسیار وسوسهانگیز بود، زیرا در آن زمان به شدت به دنبال یک تغییر در زندگیام بودم و احساس میکردم که در یک دایره بسته گرفتار شدهام. در مجموع فضایی که شاخوان برای من ترسیم کرده بود، فضای بسیار مثبتی بود که مرا فریب داد تا وارد خبات شوم. اما من اطلاعی نداشتم که قرار است ۳ سال آواره کوهستان میان خبات و پاک باشم.
سوال خبرنگار دیدبان: پس از پیوستن به گروه خبات، چه تجربههایی داشتید؟
پاسخ: پس از اینکه به گروه خبات ملحق شدم و دورههای آموزشی نظامی و سیاسی را گذراندم، به شدت تحت فشار قرار گرفتم. این دورهها سخت و طاقتفرسا بودند و بعد از حدود ۲۰ روز، صرفاً به عنوان نیروی نگهبان سازماندهی شدم. اما بعد از گذشت دو ماه از عضویتم، به تدریج متوجه شدم که من واقعاً به دنبال پیوستن به برادرم هستم. این احساس پشیمانی و ناامیدی در من شکل گرفت که این زندگی برایم مناسب نیست و به دنبال فرصتی برای خروج از این وضعیت بودم. در واقع بعد از ۲ ماه متوجه شدم قرار نیست وعدههای خبات و شاخوان، رنگ واقعیت به خود بگیرد و من برادرم را ببینم. از نظر خبات، من باید دائماً نگهبانی میدادم و حق اعتراض هم نداشتم. من از ایران فرار کرده بودم که کنار برادرم باشم نه اینکه عضو گروه خبات شوم. اما خبات به این موارد اصلا توجهی نداشت. بعد از حدود دو ماه از عضویتم در گروه خبات، تصمیم گرفتم که دیگر نباید در این شرایط بمانم. من با ریباز شریفی، که یکی از کادرهای گروه پاک بود، تماس گرفتم و شرایط خود را با او در میان گذاشتم. او به من اطمینان داد که میتواند به من کمک کند تا از گروه خارج شوم و به گروه پاک بپیوندم. در نهایت بعد از درگیری فراوان با سران گروه، از خبات جدا و وارد پاک شدم.
سوال خبرنگار دیدبان: تجربه عضویت در گروه پاک چگونه بود؟
پاسخ: پس از اینکه به گروه پاک پیوستم، در ابتدا امیدوار بودم که شرایط بهتری برایم فراهم شود. اما خیلی زود متوجه شدم که وعدههایی که به من داده شده، به سادگی تحقق نمییابند. تحت فشار شدید کادر گروه قرار داشتم و در یک فضای کنترلشده زندگی میکردم. روزها به سختی به کارهای مختلف مشغول بودیم، اما هرگز فرصتی برای استراحت و تفریح نداشتیم. روحیهام به شدت تضعیف شده بود و احساس میکردم که هیچ کنترلی بر روی زندگیام ندارم. در واقع به عنوان یک ربات در اختیار پاک بودیم. از صلح درگیر کلاسهای مختلف و بدون فایده بودیم و زندگی ما فاقد امکانات اولیه هم بود. یعنی کلاسهای تکراری به اضافه فقدان امکانات برای یک زندگی راحت، پاک را هم برای من به جهنمی تبدیل کرده بود.
سوال خبرنگار دیدبان: شرایط زندگیتان در آنجا چگونه بود؟ پاک بهتر بود یا خبات؟
پاسخ: هیچ فرقی با هم نداشتند! هر دو فقط عمر من و امثال من را تلف کردند. البته شرایط زندگی در گروه خبات بسیار دشوار و محدود بود. ما در فضایی بسته و تحت کنترل زندگی میکردیم و هر روز با فشارهای روحی و جسمی روبرو بودیم. غذاهایی که به ما داده میشد، ساده و ابتدایی بودند و هیچگونه تنوعی نداشتند. تمرینات نظامی و نظارتهای سختگیرانه از طرف اعضای ارشد گروه، به شدت بر روحیهام تأثیر منفی گذاشت. به عنوان یک جوان، احساس میکردم که هیچ کنترلی بر روی زندگیام ندارم و این حس ناتوانی به شدت آزاردهنده بود. اینها در حالی بود که پیش از عضویت، وعدههای جذابی دادند، اما هیچکدام واقعیت نداشت! صرفا در حال سواستفاده از من و سایر اعضا بودند.
سوال خبرنگار دیدبان: چگونه موفق به ترک گروه پاک شدید؟
پاسخ: بعد از سه سال و نیم آوارگی در کوهستان، سرانجام در دی ۱۴۰۲ وارد ایران شدم و خودم را تحویل نیروهای مرزبانی دادم. زندگی پاک و خبات، فقط عمر مرا هدر داد و هیچ دستاوردی برای من نداشت.
سوال خبرنگار دیدبان: زندگیتان پس از بازگشت به ایران چگونه است؟
پاسخ: اکنون در یک فروشگاه زنجیرهای مشغول به کار هستم و سعی میکنم زندگیام را به حالت عادی برگردانم. این تجربه به من کمک کرده تا از گذشتهام درس بگیرم و به جلو حرکت کنم. در حال حاضر، به دنبال ایجاد یک زندگی جدید و بهتر برای خود هستم. چند بار هم برای یک سری امور اداری و جریمه خروج غیرقانونی از کشور به دادگاه رفتم و مشکل خاصی نداشتم. چون واقعا در پاک و خبات، اسلحه به دست نگرفتم و اقدام مسلحانه انجام ندادم.