سکان اداره پژاک در دست «پ ک ک» است/«حسن محمودی»که بود؟

متعاقب انتشار گفتگوی دیدبان حقوق بشر کردستان ایران با تعدادی از اعضای سابق گروه پ ک ک و بیان برخی موارد در خصوص فرماندهان آن گروه از جمله «لیلا عفرین»، «شورش بوکان» و «دلخواز بینگول»، برخی دیگر از اعضای جدا شده از پ ک ک/ پژاک با دیدبان حقوق بشر کردستان ایران تماس گرفته و خواهان بیان مطالب بیشتری در این راستا شدند.

گفتگوی پیش روی نیز در خصوص یکی از فرماندهان آن گروه به نام «حسن محمودی» است که در مورد آن، با یکی از اعضای جدا شده آن گروه به گفتگو پرداختیم.

متن کامل گفتگو به شرح زیر است:

در خصوص چگونگی نحوه جذب حسن محمودی به پ ک ک/پژاک توضیح دهید.

اسم من «شورش مریوان» است و اهل روستای تنگیسر هستم.

حسن محمودی در منطقه اورامان از توابع مریوان در سال ۲۰۰۶ میلادی جذب گروه می شود.

این فرد با کد«هورام» در ابتدا مانند تمامی کودکان کُرد آن منطقه در«ژآواروه» که در ابتدا پژاک از آن مناطق سعی کرد وارد کردستان ایران شود، بود.

حسن محمودی شاید از دور صدا وشاید رنگ آنها را دیده باشد و فریب وعده های پژاک را میخورد.

پژاک در آن سالها بعد از جدا شدن عثمان اوجالان نقش جذب کردن نیرو برای پ ک ک را داشت و نه برنامه ای دیگر در کردستان ایران و همچنان این روند ادامه دارد چرا که با جدا شدن عثمان اوجالان تعداد زیادی از نیروهای مخالف رهبران کنونی پ ک ک از این گروه جدا شده بودند.

حسن قبل از جذب شدن به پژاک در کلاس اول دبیرستان مشغول تحصیل بوده است.

برادرش هم با کد«هلگرد» قبل از او جذب آن گروه شده بود.

هلگرد قبلا در مناطق مرزی کردستان ایران با ماشین به کار قاچاق کالا مشغول بود و اولین شغلی که در «پ ک ک» هم داشت، رانندگی بود.

بیشتر ایرانی های جذب شده به پ ک ک وپژاک وقتی از آنها پرسیده می شود دلیل جذب ونحوه جذب آنها چگونه بوده، میخواهند وانمود کنند که پ ک ک وپژاک را خوب می شناسند وشناخت کاملی داشته اند در حالیکه این صرفا تفسیر پ ک ک است.

سال های بعد از دستگیری اوجالان جذب شدن کودکان کرد در کردستان ایران تا به امروز از روی احساسات و عاطفه بوده و نه عقلانیت.

حسن بعد از اتمام آموزش مدت دوسال را در «ه ر ک» (نیروی نظامی پژاک) می ماند وبعد از سال۲۰۱۱ به بعد از جمله آنهایی می شود که توسط پژاک برای محافظت از «مراد قره ییلان» فرستاده شد.

او در طول سه سال که با مراد بود همچنان تنها چیزی که از «پ ک ک» یاد گرفته بود تقلید از رهبران پ ک ک از جمله مراد بود.

در مصاحبه ای که با حسن با کد «هورام» شده دقیقا گفته های بالا در مورد تقلید از فرماندهان پ ک ک از سوی اعضا را نشان می دهد.

چفیه او را هم اگر ببینید متوجه عرایض اینجانب خواهید شد.

متاسفانه ایرانی های جذب شده در «پ ک ک» تحت تاثیر محیط واعضای ترکیه ای وسوریه ای نمی توانند مستقل باشند وهمیشه باید منتظردستورات خارج از پژاک باشند یعنی «ک ج ک» تمامی برنامه های پژاک را نظارت می کند.

 در مورد نگرش پ ک ک/پژاک در مورد اعضای ایرانی توضیح دهید. 

بی اعتمادی به اعضای ایرانی در«پ ک ک» وکوچک دیدن آنها و اینکه نمی گذارند پژاک مستقل باشد و برنامه ریزی کند گویای جمله بالا است و در یک جمله سکان اداره پژاک در دستان «پ ک ک» است وآنها از خود استقلالی ندارند.

از روند پیشرفت حسن محمودی در گروه برای ما توضیح دهید. آیا حسن دارای توانمندی های خاصی بود؟

خیر، حسن در «ه پ گ» شاید نتوانسته رشدی زود هنگام داشته باشد که این هم به دلیل همراهی با رهبران پ ک ک بود، او در نهایت در حد یک نیروی نظامی ساده و محافظ مراد بود.

او در ابتدای کار خود در «ه ر ک» نیز فقط رهبری یک تیم سه نفره را برعهده داشت و هیچ توانمندی شخصی یا نظامی در او دیده نمیشد.

حسن هیچ وقت اعتراف نمی کرد که یک کُرد ایرانی است، چرا که این خود کوچک دیدن در میان اعضای کُرد ایرانی در پ ک ک به وضوح دیده می شود و این تاثیرات محیطی پ ک ک بر اعضای ایرانی است.

آیا خاطره ای از حسن محمودی به یاد دارید؟

بله، در میان سال های ۲۰۰۹ نامه ای برای مراد به فارسی نوشته بودم چرا که من ایرانی بودم و ترکی نوشتن را بلد نبودم.

در آن نامه از رفتار ناشایست فرماندهی در «ه پ گ» انتقاد کرده بودم، مراد در آن سالها در قندیل بود ودر«ک ک ک» (جمع جمعیت کردستان) ونامه ها را هورام برایش میخواند، چرا که هورام تا اول دبیرستان درس خوانده بود و فارسی خواندن را می دانست.

روزی دیگر در جلسه ای از او در باره نامه سئوال و پیگیری کردم، همانجا مراد رو به حسن محمودی کرد و حسن شوکه شد.

حسن گفت چیزی خاص نبوده، برای همین من اطلاع رسانی نکردم.

در همان جلسه هرآنچه حقارت بود مراد بار حسن کرد و او خجالت زده شد.

من در آن نامه از مشکلات فرماندهی «ذاپ» بعد از زمستان ودرگیری با ترکیه و کوتاهی فرماندهان در برنامه ریزی نوشته بودم که در صدر آن فرماندهان، شخص «باهوز اردال» بود.

حسن محمودی سفارش شده «نورالدین صوفی» و «باهوز اردال» بود که نزد مراد فرستاده شده بود و به همین دلیل او نمی خواست که کسی در مورد اشتباهات آنها گزارشی به مراد بدهد.

از آن به بعد هرگاه ما همدیگر را میدیدیم انگار که دشمن جانی او هستم، به نحوی که حتی اگر میتوانست به من شلیک می کرد.

او بعد از آن جلسه که به مراد موضوع نامه را اطلاع نداده بود از جمع محافظان مراد بیرون رانده شد ودر«ه پ گ» ماند تا او را به جایی دیگر بفرستند.

آیا شما از سرنوشت او خبردار شدید؟

بله، او را به «ایالت گاپ در ماردین» فرستادند وهمانجا هم کشته شد.

حسن توان فرماندهی را نداشت، چرا که آن زمانی هم که مسئول ایالت گاپ بود، دلیل کشته شدن آن پنج نفری که همراه وی بودند بی کفایتی حسن در فرماندهی بود.

به نظر شما چرا او را به چنین جایی فرستادند؟

چرایی فرستادن او به ماردین، تشابه جغرافیایی اورامان کردستان ایران و مخصوصا گاپ در ماردین و دومین دلیل هم تبلیغات بی حد مراد در مورد منطقه بوتان که گاپ نیز شامل آن منطقه است می باشد. در دید مراد فرماندهان مناطق بوتان اشخاصی جدا هستند که توانایی فرماندهی را دارند.

آیا محیط پژاک با پ ک ک فرقی دارد؟

خیر، در«پ ک ک» که پژاک نقش جذب نیرو برای آن را دارد سعی شده تا همگی مثل هم فکر کنند ومثل هم رفتار کنند ومانند هم برخورد کنند وشباهت ها همیشه بیشتراز تفاوت ها است.

تفاوتها موجب شک، گمان وتردید می شود ومعنای دمکراسی در پ ک ک را باید در اینجا درک کرد.

متاسفانه اعضای ایرانی جذب شده بدون اطلاع قبلی ونداشتن شناخت قبلی از پ ک ک ومحیط آن بارها با قصد ونیت خوب کار کرده اند ولی بارها مجازات شده اند.

به نظر شما اعضای ایرانی چرا در محیط پ ک ک طعمه ای راحت هستند؟

در محیط پ ک ک باید منتظر بود ونگاه کرد تا رفتار و شرایط آنجا را بشناسید وآنانکه منتظر نمی مانند و با قصد و نیت خوب وارد این بازی می شوند، طعمه اعضای قدیمی پ ک ک برای سواستفاده می شوند.

به دلیل شناخت نداشتن از محیط و شرایط، اعضای جذب شده ایرانی به پ ک ک و شاخه های وابسته به آن زود تقلید گرا می شوند و در ظاهر سعی می کنند که خود را ملیتان خوب و آپو نشان دهند، اما در باطن کلیه اعضای پ ک ک مخالفت قصد فرار جدا شدن یا خودکشی به وجود می آید، یعنی تماما تحت تاثیر یک شرایط سخت روانی قرار می گیرند.

ترک پاسخ

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید