محسن عارف‌زاده؛ جدیدترین قربانی سیاست ناپدیدسازی اجباری گروه تروریستی پژاک

تاریخ انتشار:

گروه تروریستی پژاک که در اقلیم کردستان مستقر است، جنایت دیگری مرتکب شده که اسناد آن به تازگی در اختیار دیدبان حقوق بشر کردستان ایران قرار گرفته است؛ «ناپدیدسازی و کشته شدن محسن عارف‌زاده». پژاک این نوجوان متولد ۱۳۷۲ و از اهالی بانه را در سن ۱۷ سالگی و در سال ۱۳۸۹ ربوده و به اقلیم کردستان منتقل کرده است. این مساله، مصداق بارز کودک‌سربازی و به‌کارگیری کودکان به عنوان سرباز است، زیرا محسن عارف‌زاده زیر سن قانونی (۱۸ سال) بوده است.

گفتنی است ناپدیدسازی اجباری به عملی اطلاق می‌شود که در آن یک فرد به طور غیرقانونی و بدون محاکمه یا اطلاع به خانواده‌اش، توسط دولت یا گروه‌های مسلح ناپدید می‌شود. این عمل معمولاً با هدف سرکوب مخالفان سیاسی، ترساندن مردم یا جلوگیری از اعتراضات صورت می‌گیرد. ناپدیدسازی اجباری یکی از نقض‌های جدی حقوق بشر محسوب می‌شود و معمولاً با شکنجه و بدرفتاری همراه است. این پدیده در تاریخ معاصر در بسیاری از کشورها، به ویژه در دوران دیکتاتوری‌ها و رژیم‌های سرکوبگر، مشاهده شده است. ناپدیدسازی اجباری نه تنها بر روی خود فرد تأثیر می‌گذارد، بلکه خانواده و جامعه او را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد و باعث ایجاد احساس ناامنی و ترس در جامعه می‌شود. سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشر، مانند عفو بین‌الملل و سازمان ملل، به شدت با این عمل مخالفت کرده و خواستار پایان دادن به آن هستند. یکی از مهمترین مصادیق این اقدام، گروه‌های مسلح کُرد مانند پژاک، پاک و پ.ک.ک هستند.

ناپدیدسازی اجباری یکی از جدی‌ترین نقض‌های حقوق بشر است و به دلایل زیر به عنوان یک عمل غیرقانونی و غیرانسانی شناخته می‌شود:

  1. نقض حق حیات: ناپدیدسازی اجباری ممکن است به معنای قتل یا آسیب جدی به فرد ناپدید شده باشد. این عمل حق حیات را نقض می‌کند.
  2. نقض حق آزادی و امنیت شخصی: افراد ناپدید شده بدون هیچگونه محاکمه یا دلیل قانونی دستگیر می‌شوند، که این خود نقض حقوق فردی و آزادی‌های اساسی است.
  3. عدم شفافیت و پاسخگویی: ناپدیدسازی اجباری معمولاً با عدم شفافیت در فرآیندهای قانونی همراه است و دولت‌ها یا نهادهای مسئول از ارائه اطلاعات به خانواده‌های قربانیان خودداری می‌کنند.
  4. آسیب روانی به خانواده‌ها: خانواده‌های افرادی که ناپدید شده‌اند، تحت فشار روانی و عاطفی شدیدی قرار می‌گیرند. عدم دانستن سرنوشت عزیزانشان می‌تواند عواقب جدی بر سلامت روانی آن‌ها داشته باشد.
  5. تأثیر بر جامعه: ناپدیدسازی اجباری می‌تواند به ایجاد ترس و بی‌اعتمادی در جامعه منجر شود و آزادی بیان و فعالیت‌های اجتماعی را محدود کند.
  6. نقض حقوق بین‌المللی: بسیاری از کنوانسیون‌ها و معاهدات بین‌المللی، مانند کنوانسیون ضد شکنجه و کنوانسیون بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی، ناپدیدسازی اجباری را ممنوع کرده‌اند.

به طور کلی، ناپدیدسازی اجباری نه تنها یک عمل غیرانسانی است، بلکه به شدت با اصول بنیادین حقوق بشر مغایرت دارد و باید به شدت محکوم شود.

 

محمود عارف‌زاده پدر محسن عارف‌زاده ۹ سال است که از فرزند خود بی‌خبر است و یقین دارد که توسط گروه تروریستی پژاک ربایش شده و در سن ۱۷ سالگی از محل کار- که در مرز باربری با قاطر انجام می‌داد- متواری شده و به خانه برنگشته است. محمود عارف‌زاده اطمینان دارد که پسرش توسط پژاک ربوده شده است. او در سال ۱۳۹۶ به سلیمانیه رفت و هیچ نشان و خبری از او پیدا نکرد. نهایتا طبق بررسی‌های انجام شده متوجه شد که گروه پژاک فرزندش را به اجبار به عراق منتقل کرده است و در تابستان ۹۹ به او گفتند که در ترکیه کشته شده است و نگفتند دقیقا کجا و چگونه کشته شده است. همچنین محل دفن او نیز نامشخص است.

سؤال: لطفاً خودتان را معرفی کنید و درباره وضعیت خانوادگی‌تان توضیح دهید. از نظر مالی، شغلی و تحصیلات در چه سطحی هستید؟

من محمود عارف‌زاده هستم، پدر محسن عارف‌زاده. ما در یک خانواده ساده و زحمتکش زندگی می‌کنیم. شغل اصلی من کشاورزی و کارگری فصلی است، و از نظر مالی در حد تأمین نیازهای اولیه خانواده‌ام تلاش می‌کنم. از نظر تحصیلات، من سواد چندانی ندارم و تنها تا کلاس پنجم ابتدایی درس خوانده‌ام. محسن، پسرم، نیز در کنار تحصیل، گاهی برای کمک به خانواده، کار کولبری انجام می‌داد. همین کولبری نیز در نهایت باعث مرگ وی شد.

سؤال: درباره ناپدید شدن فرزندتان توضیح دهید. این اتفاق چگونه رخ داد؟ جزئیات این موضوع را با ما در میان بگذارید.

محسن ۱۶ ساله بود و مثل همیشه برای کار به مرز رفت. او باربری با قاطر انجام می‌داد تا بتواند هزینه‌های تحصیل و زندگی‌اش را تأمین کند. اما یک روز که قرار بود به خانه بازگردد، دیگر خبری از او نشد. ابتدا تصور کردیم که مشغول کار است و به زودی برمی‌گردد. اما پس از گذشت چند روز، که او به خانه بازنگشت، نگرانی ما بیشتر شد. همان موقع یکی از اقواممان که در کردستان عراق زندگی می‌کرد، با ما تماس گرفت و گفت که محسن همراه با پسر او ناپدید شده است. بعدها متوجه شدیم که هر دوی آن‌ها به عضویت گروه پژاک درآمده‌اند، البته به اجبار. یعنی پاک آنها را عملا ربوده و به اجبار به اقلیم کردستان و قندیل منتقل کرده است. پسر من، نوجوان بود و چیزی از سیاست و اسلحه نمی‌دانست. جو خانه ما هم طوری نبود که به این گروه‌ها علاقه داشته باشیم. من یقین دارم محسن را مجبور کردند که وارد پاک شود.

 

 

سؤال: پس از ناپدید شدن فرزندتان چه اقداماتی انجام دادید؟ هر اقدامی که انجام دادید، لطفاً با ذکر تاریخ توضیح دهید.

وقتی متوجه شدیم که محسن برنگشته، ابتدا به مرز رفتیم و از افرادی که با او کار می‌کردند پرس‌وجو کردیم. اما هیچکس اطلاعاتی نداشت. چند هفته بعد، خبر ناپدید شدن محسن و همراهش از کردستان عراق به ما رسید. در سال ۱۳۹۶، من به سلیمانیه رفتم تا شاید ردی از پسرم پیدا کنم. به مقرهای مختلف گروه پژاک مراجعه کردم، اما آن‌ها در ابتدا منکر حضور محسن شدند. بعد از چندین ماه پیگیری، نهایتاً پذیرفتند که محسن در میان آن‌هاست اما اجازه دیدار با او را ندادند و گفتند بازگشت او غیرممکن است. یعنی پسرم را زندانی کرده بودند! اجازه ملاقات و حتی گفت‌وگوی تلفنی هم به ما ندادند.

حتی با تعدادی از افراد محلی صحبت کردم که شاید اطلاعاتی داشته باشند، اما هیچکس همکاری نکرد. تلاش‌های من بی‌نتیجه بود. من حتی به مقرهای دیگر گروه‌های مسلح مراجعه کردم. اما در همه موارد، یا اجازه ملاقات ندادند یا منکر حضور محسن شدند.

سؤال: فرزندتان در زمان ناپدید شدن چند سال سن داشت و مشغول به چه کاری بود؟

محسن در زمان ناپدید شدن فقط ۱۷ سال سن داشت. او دانش‌آموز دبیرستانی بود و در کنار درس خواندن، به کولبری در مرز مشغول بود. آرزوهای بزرگی داشت؛ می‌خواست در آینده به دانشگاه برود و زندگی بهتری برای خودش بسازد. اما همه این‌ها با آن اتفاق نابود شد. پژاک خانواده ما را نابود کرد. یک نوجوان را بدون رضایت خانواده و خودش به زور وارد ساختار پژاک کردند و تا امروز ما از سرنوشت فرزندم بی‌خبر هستیم. این چه مدل دفاع از حقوق کردها است؟ چرا پژاک با کشتن امثال محسن، میخواهد از کردها دفاع کند؟

سؤال: آیا به مراجع دولتی و قضایی در ایران برای پیگیری وضعیت فرزندتان مراجعه کردید؟ اقدامات آن‌ها چه بود؟

بله، ما به نیروی انتظامی منطقه مراجعه کردیم و گم‌شدن محسن را گزارش دادیم. همچنین با چندین نهاد دولتی ارتباط گرفتیم. آن‌ها قول دادند که موضوع را پیگیری کنند. اما متأسفانه، هیچ نتیجه مشخصی به ما ندادند. انگار وقتی پای این گروه‌ها وسط می‌آید، هیچ نهادی نمی‌تواند کاری انجام دهد. هیچ نهادی برای بازگشت محسن یا حداقل بازگشت جسد وی، به ما کمک نکرد.

 

 

سؤال: چه زمانی متوجه شدید که فرزندتان به پژاک یا پ.ک.ک وارد شده است؟ چگونه از این موضوع باخبر شدید و چه اقدامی کردید؟

چند هفته بعد از ناپدید شدن محسن، یکی از اقواممان از کردستان عراق تماس گرفت و گفت که پسرش و محسن هر دو به عضویت پ.ک.ک درآمده‌اند. ابتدا باور نمی‌کردیم. من به هر کجا که ممکن بود سر زدم، حتی چند بار به سلیمانیه رفتم تا او را پیدا کنم. اما هر بار با دروغ‌های مختلف روبه‌رو شدم و نتوانستم یکبار هم با محسن ملاقات کنم.

سؤال: آخرین خبری که از فرزندتان گرفتید، چه بود؟ آیا جزئیات بیشتری درباره آن دارید؟
آخرین خبری که از محسن گرفتیم، از طریق رسانه‌های وابسته به پژاک بود. در تابستان ۱۳۹۹، عکسی از محسن به‌عنوان کشته‌شده در شهر وان ترکیه منتشر شد. اما جزئیات بیشتری ارائه ندادند. هیچکس با ما تماس نگرفت و درباره چگونگی یا زمان کشته شدن او چیزی نگفتند. ما حتی جنازه‌اش را هم ندیدیم و نمی‌دانیم که آیا واقعاً کشته شده یا خیر. اگر کشته شده، مزارش کجاست؟ چرا در ترکیه کشته شده است؟ این‌ها سوالاتی هستند که هنوز بدون پاسخ مانده‌اند. یک نفر از پژاک، حتی با ما تماس نگرفت و تسلیت نگفت. آیا من باید خبر مرگ پسرم را از رسانه بشنوم؟ آیا پژاک نباید مسئولیت مرگ فرزند مرا بپذیرد؟ آیا نباید محل دفن فرزند من مشخص باشد؟ پژاک، چرا فرزندان ما را به ترکیه اعزام کرده است؟ درگیری پ.ک.ک با ترکیه، چه ارتباطی به ما کردهای ایران دارد؟ این سوالات ما از پژاک بعد از سال‌ها هنوز بدون پاسخ مانده است.

 

ترک پاسخ

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید

اشتراک گذاری مطلب:

آخرین مطالب

مطالب مشابه
Related

روایت محمد اسکندری از عضویت در گروه تروریستی پژاک

یکی از عمده دلایل عضویت جوانان و نوجوانان کُرد...

تجربه خواهران باباخانی از عضویت در گروه تروریستی پاک به روایت سوما باباخانی

عضویت خانوادگی سه خواهر در گروه تروریستی پاک؛ روایتی...

روایت خواندنی پریا سروری از عضویت در کومله به همراه همسرش

به گزارش دیدبان حقوق بشر کردستان ایران از سنندج،...

ناگفته‌های خرامان امجدی از گروه تروریستی پاک

دیدبان حقوق بشر کردستان ایران در چند سال اخیر...