احمد بیغم شخصی بود که به دلیل مشکلاتی که با پ.ک.ک مواجه شده بود تصمیم به جدا شدن گرفته بود و مدتی در شهر اربیل به زندگی خودش ادامه میداد، اما ناگهان در سکوت به قتل رسید.
داستان احمد بیغم از آنجا شروع شد که تقریباً سال ۶۸ احمد عضو کومله شده، اما پس از مدتی که به ماهیت آن گروه پی برده بود از آنها جدا شد و طی سالها به زندگی عادی خودش ادامه میداد، ولی متاسفانه در آن اواخر احمد دچار مشکلات مالی شده بود و از پس آن بر نمی آمد، به همین خاطر قرار بود که برای کار به عراق برود. خانواده هم فکر می کرد که در آنجا مشغول به کار است تا اینکه ناگهان به آنها خبر داد که در آنجا کاری پیدا نکرده است و به ناچار می خواهد عضو پ.ک.ک شود. اما تمام تلاش ها و اصرار های آنها بیفایده بود. پس از اینکه احمد عضو پ.ک.ک شده بود مستقیماً او را به سوریه فرستاده بودند، مدتی از این قضیه گذشته بود که ناگهان احمد با خانوادهاش تماس گرفت و اظهار داشت که به شدت با اعضای پ.ک.ک به مشکل برخورده و به همین خاطر از آنها جدا شده و در شهر اربیل مشغول به کارگری است، با اینکه احمد در غربت مشغول به کارگری بود و این مسئله خانواده را ناراحت میکرد ولی از یک طرف خوشحال بودند که دیگر جانش در آن گروه در خطر نیست.
زبان سرخ سرسبز میدهد بر باد…
فرقی نمیکند فرمانده باشد و یا یک کادر عادی، زمانی که از ایدئولوژی پ.ک.ک و اوجالان انتقاد کنید بدون هیچ شکی حکمش اعدام است.
فرقی هم نمی کند این اعدام داخل گروه انجام شود و یا داخل یک شهر، یک خانه و یا در میان مردم.
متاسفانه نزدیک به چند ماه پیش به خانوادهاش خبر رسید که احمد در خانهاش به طرز عجیبی جانش را از دست داده است! پس دامادشان همراه با پدر احمد خودشان را به اربیل رساندند، اما دلیل فوت احمد را اعلام نکردند و تنها اجازه دادند که فقط هویت او را تایید کنند، هویت درست بود و خود احمد بود اما چطور این اتفاق افتاده است! او که سالم بود و هیچ گونه بیماری نداشت امکان ندارد که مرگ طبیعی باشد، به گفته خانواده همه آنها به پ.ک.ک مشکوک هستند، چون احمد قبل از اینکه این اتفاق برایش بیفتد اعلام کرده بود با اعضای آن گروه به شدت به مشکل برخورده است و به همین خاطر از آنجا فرار کرده بود.
البته فعلا این خانواده داغدار مجبور هستند که منتظر جواب پزشکی قانونی اربیل باشند تا مشخص شود که واقعیت این قضیه و اتفاق چیست؟!