آسیب های اجتماعی و مصادیق بسیار آن همواره مشکلاتی را برای خانواده ها و البته جامعه بوجود آورده و این مهم مرتفع نمی گردد تا علت ها و دلایل اصلی بروز این آسیب ها را شناسایی و از میان برداریم که این همت و عزم و اراده جدی مسئولین دولت ایران را می طلبد.
طبیعی است که «مناطق مرزی و کمتر توسعه یافته ایران» باتوجه به وجود مشکلات عدیده و عمیق اقتصادی و معیشتی حاکم بر زندگی افراد آن مناطق، بیش از دیگر شهرها و مناطق کشور نیازمند این توجه از سوی مئسولین دولت ایران هستند.
مناطق مرزی غرب کشور و شهرها و روستاهای کُردنشین ایران نیز از جمله این مناطقی هستند که حتما باید در ذره بین توجه و رصد مسئولین، اصحاب رسانه و فعالین فضای مجازی قرار بگیرد تا بلکه به شکلی اساسی مشکلات اقتصادی و اجتماعی آنها کاسته شود و البته «هزینه های جانبی» آن نیز برای کشور کاهش یابد.
بار سنگین مشکلات متعددی که متعاقب از دست دادن فرزندانشان متحمل این خانواده ها میشود بعضا به فروپاشی و نابودی کامل برخی از آن خانواده ها منجر می شود.
بارها در خصوص خانواده های کرد ایرانی که قربانی سیاست های غیر انسانی و ناقض حقوق بشری چون ناپدیدسازی اجباری و به کارگیری کودک سرباز در گروه های شبه نظامی چون پ ک ک/پژاک شده اند گفته ایم.
خواسته ها و مطالبات آنها را هم از زبان خودشان در قالب گفتگوهای متعدد و گزارشاتی مطرح کردیم.
روی سخن این خانواده های با مخاطبان خاص خود اعم از دولت ایران، نهادهای حقوق بشری داخلی و خارجی، رسانه ها و فعالین مجازی و در نهایت رهبران پ ک ک/پژاک است.
سرگردانی تنها یکی از آسیب هایی است که خانواده های قربانی سیاست ناپدیدسازی اجباری و به کارگیری کودک سرباز در گروه های شبه نظامی چون پژاک با آن مواجه هستند.
اما، گویا گوش شنوایی نیست و دیده ای برای تماشای غم و اندوه بسیار آنها، آماده نیست!
این افراد و خانواده های قربانی، به اختیار این سرنوشت را پیدا نکردند، آنها به خواست خودشان گرفتار این حجم از مشکلات عدیده اقتصادی، اجتماعی و … نشدند و هیچ کدامشان از اینکه فرزند یا فرزندانشان توسط شبه نظامیان کُرد دزدیده یا فریب داده شده خوشحال نیستند.
آنطور که «فیروز اداک» در گفتگویی با دیدبان حقوق بشر کردستان ایران مطرح کرده، «در آن سالها مشکلات خیلی زیادی داشتم جدای از مشکلات مالی مشکلات من بیشتر با خانوادهام بود. متاسفانه برادرهای من چندین بار سرم را کلاه گذاشتند، حتی خانه پدری مان را فروختند و تمام پولم را بالا کشیدند، اما باز هم خانواده من را مقصر میدانستند در حالیکه تقصیری نداشتم و کاره ای نبودم.»
وی در ادامه شرح وضعیتی که منجر به عضویتش در پژاک شده اینطور گفته که: «همیشه میان من و برادرهایم تفاوت قائل می شدند تمامی این شرایط دست به دست هم داده بودند که دیگر توان زندگی کردن نداشتم، با اینکه متاهل بودم اما متاسفانه به قدری فشار روحی و روانی داشتم که تصمیم گرفتم به جای خودکشی سر به بیابان بزنم به همین خاطر هر چیزی که در زندگی داشتم پشت سر گذاشتم و راهی عراق شدم.»
داستان زندگی «فیروز اداک» نیز به مانند بسیاری دیگر از جوانان کُرد ایرانی است که بنا به مشکلات خانوادگی و اقتصادی امید و اننگیزه لازم برای زندگی در کنار خانواده های خود را از دست می دهند و به راحتی مستعد پذیرش وعده های پوشالی گروه های شبه نظامی کُرد از جمله پ ک ک/پژاک می شوند.
این گروه ها «آسیب های اجتماعی» را همچون فرصتی ارزشمند برای جذب نیروی انسانی مدنظرشان می دانند و تمرکز خود را بر روی کسانی که به نحوی درگیر مشکلات اقتصادی و اجتماعی هستند، گذاشته اند.
در حالت عادی زندگی که افراد از روی عقلانیت و منطق تصمیم گیری می کنند، هرگز حاضر به عضویت در گروه های شبه نظامی مسلحی چون پ ک ک/ پژاک و امثال آنها نمی شوند، بنابراین بهترین وضعیت بهره برداری آن گروه ها دقیقا بدترین وضعیت روحی، روانی و فکری کُردها هست!
آنها به اسم مبارزه برای خلق کُرد با «رویکردی غیرانسانی» و اقداماتی که صریحا ناقض حقوق کُردها هست، بدترین آسیب ها و ضررها را متوجه خانواده های کُرد ایرانی کرده اند و این سیاست را مستمرا ادامه میدهند.
شاید امثال «فیروز اداک» هایی که موفق به نجات زندگی خود از گرداب گروه های شبه نظامی فرقه مسلک کُردی شده اند، بیش از دیگران این واقعیات را درک می کنند که با خانواده خود زندگی کردن ولو با کمترین درآمد و حداقل امکانات بسیار شیرین تر، گرم تر و لذت بخش تر است تا آنکه در غار، کوه و بیابان و با سختی های کار سنگین روزانه (بیگاری) در گروه های فوق الذکر زندگی کردن.