به نام مهسا، به نام ایران

ضعف در اطلاع رسانی به هنگام و دقیق به مردم را می‌توان جدی ترین چالش پرونده مهسا امینی دانست.

دکتر علی فرهمند

سال گذشته یک دختر اهل سقز در تهران توسط گشت ارشاد برای کلاس توجیهی به مرکز پلیس منتقل می‌شود و بر اساس تصاویر منتشر شده وی درمحل پلیس امنیت اخلاقی به ناگاه از حال می رود و پس از انتقال به بیمارستان فوت می‌کند.
این رویداد دردناک را رسانه ها به سرعت پوشش خبری داده و تبدیل به یک موج بزرگ رسانه ای شد و به دنبال آن اعتراضاتی که به سرعت فراگیر شده نیز از سوی مردم صورت گرفت.
بی شک پلیس مسئولیت حفظ جان میهمان خود را باید بر عهده می گرفت هر چند به لحاظ حقوقی اینکه این رویداد تلخ عامدانه و یا همراه با قصور از سوی پلیس بوده باشد نیز اثبات نگردیده لذا ضعف در اطلاع رسانی به هنگام و دقیق به مردم را می‌توان جدی ترین چالش پرونده مهسا امینی دانست.
در سالگرد مهسا امینی علیرغم فراخوان های متعدد از سوی جریانات اپوزسیون خارج نشین هر چند نیروهای پلیس و امنیتی فضای شهرها را تحت کنترل شدید خود قرار داده بودند ولیکن به نظر می رسد مردم چندان رغبتی به حضور در این فراخوان ها نشان ندادند بهرحال در شرایط مشابه و در فضای رادیکالیزه سال گذشته رفتار مردم به گونه دیگری بود از این رو در باب چرایی بی‌میلی مردم به این فراخوان ها نکاتی وجود دارد که باید از سوی حاکمیت و نظام جمهوری اسلامی مورد توجه قرار گیرد
۱. غلبه گفتمان خشونت، میلیتاریزم و رفتارهای افراطی در اعتراضات سال گذشته سبب شد تا مردم را نسبت به برهم خوردن وضع و نظم جامعه نگران کند. بسیاری از احزاب و گروه های اپوزسیون که جزء جریانات شاخص در اعتراضات بودند دارای مشی مسلحانه و تجزیه طلبانه هستند و این مسئله به هیچ وجه طرفداران قابل توجهی در جامعه ندارد لذا می‌بینیم علیرغم اینکه اکثر این گروه‌ها و احزاب شبه نظامی که سال‌ها هم با هم اختلاف نظر داشتند ذیل یک بیانیه قرار می‌گیرند ولیکن مورد اقبال مردم قرار نمی‌گیرند در واقع می‌توان اینگونه نتیجه گیری کرد مردم ایران به برخی سیاست ها و رفتارهای حاکمیت اعتراض دارند ولیکن حاضر نیستند این مسئله به قیمت تجزیه ایران و به خشونت کشیده شدن جامعه باشد.
۲. یکی از چالش های مناطق قومی و کردی غلبه فضای امنیتی در این مناطق است علت این رفتار از سوی حاکمیت حضور و فعالیت گروه های شبه نظامی و تجزیه طلب است که اغلب در خاک کشورهای همجوار حضور دارند نظیر حضور گروه ها و احزاب کردی مقیم اقلیم کردستان عراق با این توصیف یک دور تسلسل سال‌هاست توسعه و نوسازی مناطق مرزی را به حاشیه رانده است. آن چه که بیش از پیش اهمیت دارد حل مسئله در کانون مسئله یعنی اقلیم کردستان عراق است که اگر محقق شود دیگر دولت باید با عزم جدی مسیر توسعه را تقویت و عقب ماندگی های سال‌های گذشته را جبران کند.اگر در این مسیر حرکت جدی اتفاق بیافتد طبعا جامعه نیز با شتاب بیشتری به سمت رفاه و آسایش مردم حرکت خواهد کرد. درک این مسئله موجب توجه بیشتر مردم به حل مسائل از طرق مسالمت آمیز است.
۳. مسئله دیگر موضوع حقوق بشر و حقوق شهروندی است . اگر نیک بنگرید می‌بینید که بسیاری از دختران و پسران، کودکان و جوانان کردستانی به انحاء مختلف و به بدترین شکل ممکن ناپدید شده یا کشته شده اند و یا اینکه علیرغم فرار از شرایط سخت و طاقت فرسایی که گرفتارش بودند دچار آسیب های روحی و جسمی شده اند ولیکن هیچ رسانه ای حاضر نیست حتی یک خط خبر از آن‌ها پخش کند بعد وقتی که می‌بینند خبر درگذشت تلخ مهسا امینی اینگونه وایرال می‌شود برایشان این سوال پیش می آید مگر رنگ خون فرزندانمان کمرنگ تر است؟!
چگونه است انبوهی گزارش که تازه قطره ای از دریاست پیرامون این فرزندان کشورمان که توسط دیدبان حقوق بشر کردستان ایران منتشر شده است مورد توجه قرار نمی‌گیرد؟ چرا سیستم قضایی نسبت به این حجم انبوه نقض حقوق بشر بی توجه است؟ چرا هنگامی که مطالبه این مردم مطرح می‌شود که مگر شما یعنی حاکمیت نمی‌گویید که با این احزاب مسلح و تجزیه طلب کرد مقیم اقلیم کردستان مخالف هستید خود چگونه است که قربانیان این احزاب و گروه ها را به حال خود رها کرده اید؟

پیشنهاد ما این است یک شعبه اختصاصی و ویژه با حضور یک بازپرس و قاضی آگاه به مسائل کردستانات پیش بینی کنید تا مردم جایی برای تظلم خواهی داشته باشند بسیاری از کسانی که حتی به عضویت این گروه ها در آمده اند نیز به دلایل غیر سیاسی عضو شده اند اغلب به خاطر فقر، مشکلات اجتماعی و امثال آن بوده است . این مردم نیازمند حمایت هستند و نمی‌خواهند به تعداد قربانیان افزوده شود.

ترک پاسخ

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید