ادریس رستمی متولد ۱۳۷۳ در مریوان، یکی از جوانانی است که برای دریافت کارت اقامت در اقلیم فریب پاک را خورده و ۴ سال در این گروه حضور داشته است.
به گزارش دیدبان حقوق بشر کردستان ایران از مریوان، یکی از روشهای گروههای شبهنظامی از جمله پاک در مناطق کردنشین عراق، برای جذب نیرو و فریب جوانان کُرد ایرانی، وعده دریافت کارت اقامت در قبال عضویت در پاک است. در این روش، گروه وعده اقامت و کار در اربیل و سلیمانیه را به جوانان میدهد و در ازای آن، آنها را برای آموزش نظامی، سیاسی و نگهبانی به کار میگیرد. به دلیل وضعیت بد اقتصادی و بیکاری در مناطق کردنشین ایران جوانان کُرد نیز عملا باید برای کار به عراق بروند و همین مساله باعث میشود تا راه برای فعالیت نیروهای پاک هموار شود. ادریس رستمی متولد ۱۳۷۳ در مریوان، یکی از جوانانی است که از این طریق فریب پاک را خورده و ۴ سال در این گروه حضور داشته است. لذا میتوان گفت تا زمانی که وضعیت اقتصادی در مناطق مرزی و کردنشین ایران بهبود پیدا نکند، این روش برای گروههای مسلح کارایی خواهد داشت. در نتیجه وظیفه دولت ایران بهبود وضعیت بازار کار در مناطق مرزی و توسعه استانهای کردنشین است.
آقای رستمی از طریق یکی از دوستانش با گروه مسلح پاک آشنا شده و همزمان با یکی از اعضای گروه نیز در اینستاگرام مرتبط بوده است. وی مدعی است یکی از روزهایی که با دوست خود مواد مخدر مصرف کرده بودهاند تصمیم میگیرند برای کار به اقلیم عراق بروند. لذا بعد از تماس با یکی از اعضای پاک، از طریق اینستاگرام، و شرح ماجرا برای عضو پاک، وی به آنها قول میدهد پس از دو تا سه ماه عضویت در گروه، کارت اقامت دریافت کرده و میتوانند به راحتی در اقلیم مشغول به کار شوند. آقای رستمی در اردیبهشت ۱۳۹۷ به همراه دو نفر دیگر از کشور خارج شده و به گروه پاک ملحق میشود که این عضویت ۴ سال به طول میانجامد وی در خرداد ۱۴۰۱ از گروه فرار نموده پس از ورود به کشور خود را تسلیم پلیس ایران کرده است.
سوال: چه عاملی باعث شد تصمیم بگیرید عضو پاک شوید؟ آیا پیشینه این گروه را مطالعه کرده بودید؟ آیا از خانواده و اقوام شما در این گروه عضو بودند؟
پاسخ: در حقیقت من هیچگونه پیشینه و اندیشه سیاسی نداشتم. پاک و گروههای کردی را هم نمیشناختم. چون سواد کافی هم ندارم. دلیل اصلی عضویت من در پاک، مسائل اقتصادی و درآمد کم در ایران بود. البته هدف دیگر من ترک مواد مخدر بود. چون رابط من تاکید کرد در مقرهای پاک به مواد مخدر دسترسی وجود ندارد و من برای ترک مواد، عضویت در پاک را قبول کردم. من به پاک ملحق شدم تا با دریافت کارت اقامت در اربیل کار پیدا کنم و بتوانم پول زیادی پسانداز کنم. نه از مسائل سیاسی و نه از اهداف پاک نیز آگاهی نداشتم.
مدتی در شهر خودمان مشغول به کارگری بودم، اما بازار کار خوب نبود، همراه با یکی از دوستانم تصمیم گرفتیم به اقلیم کردستان بروم و آنجا کار کنم. در آنجا با شخصی در اینستاگرام آشنا شدیم که او عضو پاک بود. مدتی با هم صحبت میکردیم. آن زمان من به مواد مخدر (شیشه) اعتیاد داشتم، چندین بار هم به کمپ رفته بودم که ترک کنم، اما دوباره سراغ مواد میرفتم. در آنجا آن شخص به من پیشنهاد کرد که عضو پاک بشوم، چون در آنجا دسترسی به مواد مخدر نبود میتوانستم ترک کنم. من هم که واقعاً از مصرف مواد خسته شده بودم با تصمیمش موافقت کردم و تصمیم گرفتم عضو شوم.
سوال: آن شخص چه وعدهای به شما داده بود که اگر عضو بشوید به آنها دست پیدا میکنید؟ آیا از زندگی راحت یا اعزام به اروپا به شما گفته بود؟
پاسخ؛ وعده زیاد داده بود. یک سری حرفهایی زده بود، اما هیچ کدام از آنها برای من اهمیتی نداشت. چون دنبال چنین چیزهایی نبودم، اما چون به من گفته بود شرایط در آنجا طوری است که دیگر میتوانم از شر مواد مخدر خلاص شوم، همین یک دلیل کافی بود که بخواهم عضو پاک بشوم. با اندیشه و عمل پاک هم کاری نداشتم.
سوال: زمانی که عضو شدید در آنجا چه شرایطی داشتید و چگونه زندگی میکردید؟
پاسخ: شرایط که مشخص بود؛ مانند یک پادگان نظامی. کار ما هم فقط رفتن به کلاسهای آموزش نظامی و سیاسی بود، بعد از آن هم خیلی معمولی وقتمان را میگذراندیم که البته بیشترش مشغول به نگهبانی در پایگاه بودیم. یعنی یک روزمرگی و زندگی تکراری در جریان بود. البته من تقریباً یک ماه اول در آنجا عذاب میکشیدم، چون تازه داشتم مواد را ترک میکردم و حالم بسیار بد بود؛ امکانات آنچنانی برای شخصی مثل من وجود نداشت. فقط افرادی بودند که قبلاً خودشان سابقه اعتیاد داشتند و بر اساس تجربه، گاهی اوقات با آوردن یک پتوی اضافه یا آوردن مواد غذایی و آب به من کمک میکردند. در واقع، پاک به نوعی محل تجمع افراد معتاد بود!
بعد از اینکه کاملاً مواد را ترک کردم، آنها من را بیشتر وارد کلاسهای سیاسی میکردند که یاد بگیرم. اما واقعاً تا همین الان هم کلماتی را که در آن زمان به کار میبردند، هنوز نمیتوانم به درستی تلفظ کنم! چون نه علاقه و نه سواد سیاسی داشتم. زمانی که در مورد سیاست و این قبیل مسائل صحبت میکردند مغز من سوت میکشید. واقعاً چیزی نمیفهمیدم و هر چقدر که آنها تلاش کردند چیزی به من یاد بدهند به جایی نرسیدند. هدف من هم محقق شده بود و دیگر معتاد نبودم.
سوال: از آنجایی که شما فقط به دلیل اینکه در آنجا مواد را ترک کنید، عضو شدید چگونه با شما رفتار میشد؟
پاسخ: رفتارشان اوایل جدی بود. اما چون به هدف اصلی من پی برده بودند، دیگر مرا رها کردند. در واقع، بعد از اینکه چند واقعه مختلف رخ داد، و من هم در عصبانیت حرفهایی میزدم؛ هر روز بیشتر به این نتیجه میرسیدند که من بدون هیچ گونه پیشینه سیاسی و علاقهای به آنجا رفتهام. لذا کار به جایی رسیده بود که اصلاً من را رها کرده بودند و همینطور برای خودم داخل پایگاه میچرخیدم و کاری به کارم نداشتند. چون متوجه شده بودند که من برای آنها پیشمرگه نمیشوم و نیروی خوبی برای پاک نیستم.
اما بالاخره اختلافات زیادی هم پیدا کرده بودیم. مثلاً یک مسئلهای در آنجا بود، اینکه میگفتند در اینجا زن و مرد یکی هستند و هر زن و مردی هر طور که بخواهند با هم زندگی میکنند. یا مثلاً یک زن میآمد و به من دستور میداد. البته بیشتر از اینها هم بود. ولی خوب به خاطر تعصبهایی که من داشتم نمیتوانستم این قضایا را تحمل کنم و همیشه باعث درگیری من با اعضای گروه و فرماندهان میشد. چون نمیتوانستم دستورات زنان را تحمل کنم.
سوال: در آنجا به چه کاری مشغول بودید؟ کمی بیشتر از شرایطتان توضیح دهید.
پاسخ: همانطور که گفتم بعد از اینکه متوجه شدند واقعاً بدون هیچ دیدگاه سیاسی و علاقهای به آنجا وارد شدهام، عملاً کاری به کار من نداشتند. غیر از اینکه همان مسائلی که گفتم، باعث تنش و درگیری میشد. بیشترین کاری که من انجام میدادم فقط همان حضور فیزیکی در کلاسهای سیاسی بود که چیزی نمیفهمیدم و بعد از آن هم نگهبانی میدادم. در واقع من صرفا در آنجا حضور داشتم.
سوال: بعد از خروج در پاک چه کار کردید و چگونه به ایران آمدید و چه رفتاری با شما شد؟
پاسخ: زمانی که در آنجا تسویه کردم و از مقرهای پاک خارج شدم، پول زیادی نداشتم و نمیتوانستم در اقلیم کردستان بمانم. دنبال کار هم بودم، اما کاری در آنجا نبود. وقتی که ناامید شده بودم و تمام پولهایم را بابت خوراک و جای خواب تمام شد، تصمیم گرفتم به ایران برگردم. به همین دلیل خودم را تحویل آسایش اقلیم دادم و توسط آنها به ایران تحویل داده شدم. وقتی هم که به ایران رسیدم اتفاق آنچنانی نیفتاد. تنها چند بار از من دعوت کردند و چند سوال پرسیدند. اما خوب من کاری نکرده بودم و آنها خودشان هم میدانستند که من به فقط به دلیل بیکاری و بدبختی ترک اعتیاد به آنجا رفتم، الان هم دوباره مشغول به کارگری هستم.