مردم کردستان ایران سالهاست که از بودن افراد توسط گروهایی که خود را مدافع حقوق مردم معرفی می کنند به تنگ آمده اند.
بنابراین، دولت در این زمینه ومناطق لازم است فعالیتهای خود را بر ضد این گروه ها افزایش دهد.
این گروه ها تلاش می کنند در راستای جذب نیرو، کودکان را از این مناطق ربوده و به عضویت خود در آورند.
کودکانی که اکثر آنها از خانواده های فقیر و روستایی هستند که هیچ شناختی از گروه های شبه نظامی نداشته و در کمال ناباوری و سادگی فریب وعدههای دروغین پژاک را می خورند.
این کودکان نمی دانند چه سرنوشتی در انتظار آنها است، احساسی و بدون شناخت از این گروه ها فریب آنها را خورده و جذب می شوند.
وظیفه «دولت ایران» در قبال افزایش آگاهی مردم نسبت به گروه ها
لازم است در این راستا «دولت جمهوری اسلامی ایران» در زمینه آموزش و پرورش در خصوص واقعیت این گروه ها در مناطق مرزی بیشتر کار کند، چرا که دلیل اصلی این کودک ربایی ها توسط پ ک ک و پژاک نداشتن آگاهی و شناخت از آنها است.
کودکان در این مناطق تقریبا در خانوادههای خود از بعضی امتیازات از جمله تحصیل بی بهره هستند، آنها به اجبار در خانه و خانواده به اموری از جمله قالی بافی، چوپانی و کولبری در مرزها مشغول می شوند.
آنها برای فرار از این نحوه زندگی به دامن این گروه ها پناه می برند و در گرداب دروغ، قتل وکشتار قرار می گیرند.
نبود «امکانات اقتصادی» و کار در این مناطق نیز دلیلی دیگر بر این امر و ربوده شدن آنها است.
تقریباً امیدی به آینده ای روشن در این کودکان وخانواده های آنها دیده نمیشود وبرای زندگی بهتر و فرار از این اوضاع فریب دروغ های پ ک ک و پژاک و دیگر گروه ها را خورده بدون آنکه از نتیجه آن اطلاع داشته باشند.
عمدتا خانواده های قربانیان «سطح آگاهی» پایینی دارند
کودکان در آن گروه ها به جای کلاس درس ودست گرفتن قلم، اسلحه به دست گرفته و درس کشتن و قتل افراد را می آموزند غافل از اینکه کشته شدن نیز در انتظار خود آنها هم هست.
«خانواده های قربانیان» این گروه ها نیز، معمولا درسطح آگاهی پایینی قرار دارند و به دلیل فقری که دارند نمی توانند پیگیر سرنوشت نامعلوم کودکان خود در گرو ههای شبه نظامی مستقر در اقلیم کردستان عراق بروند.
آنهایی هم که توانایی آن را دارند با دروغ ها، تهمت ها و بی احترامی های زیادی به هنگام پرس و جو از کودک خود از سوی اعضای گروه قرار می گیرند ونا امیدانه بر میگردند و در انتظار خبری از کودکشان در تلویزیون می مانند.
نهایتا آن خانواده ها یکسال پس از کشته شدن فرزندشان از سرنوشت وی مطلع می شوند در حالی که از سوی آن گروه ها به عنوان قهرمان از آنها یاد می کنند که برای وطن کشته شده است.
اما واقعیت این است که کودکان آنها پس از ربوده شدن، در سوریه و عراق کشته می شوند.
کودکان و نوجوانان ایرانی توسط پژاک به سمت کشته شدن سوق داده می شوند
حال این سوال پیش می آید که پژاکی که ادعا می کند دشمن ایران است چرا برای پ ک ک نیروهای خود را به ترکیه و سوریه اعزام می کند؟!
بنابراین مشخص می شود که پژاک به عنوان مهره پ ک ک برای جبران خلا کمبود نیروی این گروه به دلیل نداشتن اعتباری در ترکیه و اینکه دیگر کودکان ترکیه فریب وعده های دروغین آنها را نمی خورند، اقدام به فریب و ربایش کودکان کرد ایرانی می کند.
در این میان، «زهرا شوکرو» هم یکی از آن افرادی است که از روستاهای مرزی سلماس در سال ۲۰۰۸ میلادی جذب گروه میشود و با وعده ازدواج و زندگی بهتر و کنار گذاشتن زندگی قبلی او که پشت دار قالی بافی بوده است، فریب گروه ها را خورده و ربوده میشود.
زهرا فقط ۱۴ سال داشت و فرزند چهارم خانواده اش بود و البته کمک حال پدر پیر ومادری که راه رفتن برایش مشکل وتنگی نفس داشت.
گروه او را به منطقه «خاکورک» پشت مرز با ایران برد به این امید و وعده واهی که پس از آموزش به ایران باز می گردد، اما او نیز همچون کودکان و نوجوانان ربوده شده سرنوشت دیگری دارد.
از زهرا شوکرو تا زهرا «بیریوان احمد»
زهرا متوجه شد که نه از وعده ازدواج خبری هست و نه از زندگی بهتر، در عوض زندگی درغار، خوابیدن بر روی زمین خشک و خشن و البته تحمل شرایط جنگی و بمباران ترکیه ارمغان زندگی جدیدش خواهد بود.
نکته دیگر آنکه فردی به نام «احمد دیریک» که امروز در سوریه و بر صندلی خود تکیه زده و خود را سیاست مدار معرفی می کند قاتل صدها کودک و نوجوان ربوده شده ایرانی است. این فرد پسوند وشهرت کد زهرا را به «بیریوان احمد» تغییرمیدهد.
زهرا که دیگر به بیریوان احمد بدل شده بود، فردی گوشه گیر وعصبی بود چرا که هورمون های سنی او را تند خو کرده بود.
زهرا گاها گریه میکرد و گوشه گیرشده بود به این دلیل که امیدی به بازگشت نداشت و به این نتیجه رسیده بود که «مردن هر چه سریعتر» شاید بتواند راهکاری برای فرار از زندگی سخت و غیرقابل تحملش باشد.
زهرا تحت تاثیر سخنان سوزدار(مسئول «ی پ ژ» در کردستان سوریه که در زمان دکتر علی در ایالت بوتان منطقه جودی در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ زمانیکه ایالت بوتان مشکلات جدی در روابط نامشروع بین زن و مرد مخصوصا در جودی بود. سوزدار از آن وقایع برای زهرا نمی گفت، هدف آنها این است که کودکان کرد مانند خود آنها هیچ آینده ای نداشته باشد) مسیر رفتن به ترکیه و منطقه جودی را بر می گزیند.
سرنوشت تلخ زهرا و لازمه «ورود جدی دولت ایران» برای جلوگیری از تکرار آن
در نهایت زهرا پس از چندماه از ورودش به منطقه جودی و ده سال از زمان سکونتش در غارهای منطقه «هفتانین» اقلیم کردستان عراق، در جودی ترکیه کشته می شود.
گروه یکبار اعلام می کند که زهرا بر اثر حمله هوایی کشته شده و یکبار دیگر اعلام می کند که در حال فرار کشته شده است، اما آنچه مشخص است آنکه چندسال پیش از اعلام گروه زهرا کشته شده بود.
خانواده زهرا هنوز دلیل کشته شدن فرزند خود را نمی دانند، چرا که در ترکیه آنها حتی اسم منطقه جودی را هم نشنیده اند.
مادر زهرا که بیماری آسم داشت فوت میکند و پدر پیرش هم نمیداند که جنازه فرزندش کجا دفن شده و آیا اصلا کشته شدنش حقیقت دارد یا خیر.
این «سرنوشت تلخ» زهرا وصدها کودک کرد ایرانی است که در اسارت پ ک ک و پژاک قرار گرفته اند و از مرگ آنها وچگونگی مرگ آنها هم اطلاع دقیقی در دست نیست.
امیدوار هستیم که دولت جمهوری اسلامی ایران به وظیفه خود در قبال مرزنشینان به عنوان شهروندان ایرانی به شکلی درست و بهتر از گذشته عمل کند.
لازم است که سطح آموزش و آگاهی مردم مناطق مرزی ایران نسبت به گروه های شبه نظامی چون پ ک ک /پژاک نیز افزایش پیدا کند تا به این اندازه راحت خانواده های کُرد ایرانی داغدار از دست دادن فرزندان خود نشوند.
به درستی که باید گفت این قبیل گروه ها دزد و قاتلان کودکان و نوجوانان ایرانی هستند.