مصلح فیضی: از سنین نوجوانی، در محیطی بزرگ شدم که مشکلات اقتصادی و اجتماعی به شدت حس میشد.
دیدبان حقوق بشر کردستان ایران به عنوان یک نهاد حقوق بشری و غیرسیاسی که حمایت از حقوق شهروندان کُرد ایرانی را وظیفه و کارویژه اصلی خود تعریف کرده است، بارها در گزارشهای مستند و مصاحبههای خود اعلام کرده است فقر، عدم توسعه، بیکاری، نرخ پایین سرمایهگذاری در مناطق کردنشین، کولبری، آسیبهای اجتماعی و… همه و همه علت اصلی فعالیت برخی گروههای مسلح در مناطق مرزی ایران و اقلیم کردستان عراق است و همین گروهها با استفاده از ناآگاهی جوانان و عدم رضایت آنها از شرایط اجتماعی و اقتصادی، اقدام به فریب آنها میکنند. یکی از شگردهای فریب دادن جوانان توسط گروههایی مانند دموکرات، امکان پناهندگی در اروپا است. در واقع، جوان کُرد به دلیل بیکاری و فقر، فریب زندگی در اروپا را میخورد و با خروج از کشور، خود را وارد باتلاقی از فرقهگرایی، ناامنی و امکان مرگ در کوهستان میکند. جوان کُرد به محض ورود به ساختار بسته گروههای مسلح کُرد، دیگر به راحتی امکان خروج ندارد و حتی ممکن است جان خود را در این مسیر از دست بدهد. در واقع، رویای سفر و زندگی در اروپا، هرگز به واقعیت نپیوسته است! همه این پروسه نیز به دلیل فقر و بیکاری و عدم توسعه رقم خورده است! اگر دولت ایران به وظیفه خود در قبال مناطق مرزنشین و شهروندان کُرد خود به موقع عمل کند و توسعه متوازن در کشور رقم بخورد و فرقی میان تهران و روستاهای مرزی در کردستان نباشد، جوان نیز برای زندگی بهتر هرگز به گروههای مسلح نخواهد پیوست.
مصلح فیضی، متولد ۱۳۷۱ و عضو سابق گروه مسلح دموکرات است که ابتدا از طریق کانال ماهوارهای تیشک تیوی با گروه مسلح دموکرات در سال ۱۳۸۶ آشنا و در نهایت به دلیل اختلاف با خانواده در اسفند ماه ۱۳۹۲ از کشور خارج و با هدف پناهندگی به کشورهای اروپایی در اقلیم کردستان به گروه دموکرات پیوسته است. آقای فیضی شش ماه در این گروه عضویت داشته و سپس به دلیل وضعیت نامناسب گروه از لحاظ اعتقادی، تبعیض و تعصبات بین نیروها در مورد مسائل مختلف تاریخی، اجتماعی، رفاهی و… در خرداد ماه سال ۱۳۹۳ به ایران بازگشته است. آقای فیضی از معدود جوانانی است که توانسته از فضای گروه دموکرات، زنده به ایران بازگردد!
سوال: لطفا کمی درباره خودت و شرایطی که به گروه مسلح دموکرات پیوستید، توضیح دهید. اصلا چرا وارد این گروه شدید؟ آیا از ماهیت دموکرات و اقدامات مسلحانه آن آگاهی داشتید؟ سابقه عضویت در این گروهها و یا فعالیت سیاسی و مسلحانه در خانواده شما بود؟
مصلح فیضی: من در یک خانواده کارگر به دنیا آمدم. زندگی ما همیشه با چالشهای زیادی همراه بود. از سنین نوجوانی، در محیطی بزرگ شدم که مشکلات اقتصادی و اجتماعی به شدت حس میشد. با وجود اینکه پدرم همیشه تلاش میکرد، اما شرایط به گونهای بود که نمیتوانستیم به زندگی راحتی دست پیدا کنیم. این احساس ناامیدی باعث شد که از همان نوجوانی به دنبال تغییر باشم. برایم اصل تغییر، اولویت داشت و نتایج و مسیر این تغییر در زندگی، اهمیتی نداشت. به دلیل شرایط خانوادگی و فقر هم اصلا مسائل سیاسی در خانواده وجود نداشت! خانواده فقیر ما درگیر اولیههای زندگی بود و مسائلی مانند سلاح به دست گرفتن در خانواده من مطرح نشده بود.
سوال: چه اتفاقاتی در خانوادهات باعث شد که تو احساس کنی نیاز به تغییر داری؟
مصلح فیضی: اختلافات خانوادگی یکی از بزرگترین مشکلاتی بود که با آن مواجه بودم. خانوادهام به خاطر شرایط اقتصادی تحت فشار بودند و این فشار همیشگی به درگیریهای دائم خانوادگی تبدیل میشد. من در این محیط احساس تنهایی میکردم و به دنبال راهی برای فرار از این وضعیت بودم. این احساسات من را به سمت رسانهها و گروههای سیاسی کشاند و در سال ۱۳۸۶، از طریق کانال ماهوارهای تیشک تیوی با گروه دموکرات آشنا شدم. در آن زمان، وعدههای آنها درباره آزادی و تغییر خیلی جذاب به نظر میرسید. من هم یک نوجوان ۱۵ ساله بودم و اصلا نمیتوانستم مسائل سیاسی را تحلیل کنم. توانایی درک واقعیت گروهی مانند دموکرات را هم نداشتم. تاریخچه آن را نیز نمیدانستم و همین مسائل به ویژه فقدان علاقه به محیط خانواده، باعث شد در نهایت وارد دموکرات شوم.
سوال: وقتی تصمیم به خروج از کشور گرفتی، چه اهدافی داشتی؟ فکر میکردی در دموکرات قرار است چه آیندهای برای شما رقم بخورد؟
مصلح فیضی: در اسفند ۱۳۹۲، به دلیل درگیریهای شدید خانوادگی و عدم وجود آیندهای روشن، تصمیم به خروج از کشور گرفتم. احساس میکردم که دیگر نمیتوانم در آن شرایط ادامه دهم و به دنبال راهی برای بهبود وضعیت خودم بودم. هدفم از رفتن به اقلیم کردستان این بود که شاید بتوانم از آنجا به کشورهای اروپایی پناهنده شوم و زندگی جدیدی آغاز کنم. در واقع، به دنبال یک زندگی بهتر و دور از مشکلات قبلی بودم. من اصلا اهل اقدامات مسلحانه، زندگی در کوهستان و کمپ، حرفهای سیاسی و… نبودم. به اقلیم رفتم تا از طریق عضویت در دموکرات، وارد اروپا شوم و زندگی جدید و آرامی را آغاز کنم.
سوال: تجربهات از عضویت در گروه دموکرات چه بود؟ شرایط زندگی خوبی داشتی؟
مصلح فیضی: اصلا تجربهی خوبی نبود. عضویت در یک گروه مسلح، قطعا تجربه خوبی نیست! من هم ابتدا تصور میکردم که با پیوستن به این گروه میتوانم به یک تغییر مثبت دست پیدا کنم. اما پس از شش ماه، به شدت ناامید شدم. به تدریج متوجه شدم که این گروه دچار مشکلاتی از جمله تبعیضهای مذهبی و تعصبات بین اعضا است. برخی از اعضا نسبت به دیگران تعصبات خاصی داشتند و این وضعیت برای من قابل تحمل نبود. حس میکردم که در یک محیط بسته و بدون آزادی واقعی قرار دارم. من از درگیری خانوادگی فرار کرده بودم تا محیطی آرام را تجربه کنم. اما در دموکرات با چالشهای بیشتر و بزرگتری مواجه شدم. درگیری مذهبی، تبعیض بین اعضا به دلیل اصالتشان و روابطشان با سران گروه و… در دموکرات خیلی وجود داشت و مرا به شدت آزار میداد.
سوال: چه نوع چالشهایی با دیگر اعضای گروه داشتی؟ اصولا درگیری میان اعضا بر چه مواردی رخ میداد؟
مصلح فیضی: یکی از چالشهای بزرگ من، عدم تطابق با اعتقادات و رفتارهای دیگر اعضا بود. در جلسات، بارها شاهد بودم که برخی اعضا به خاطر تفاوتهای مذهبی یا محلی، به دیگران توهین میکردند. یعنی یک کُرد از یک منطقه، خود را بر کُرد دیگری از یک منطقه دیگر، برتری میداد و توهین میکرد. عملاً شاهد چنددستگی و رقابتهای محلی و مذهبی بودم! این رفتارها برای من خیلی ناراحتکننده بود. احساس میکردم که این گروه، نه تنها به هدفی که ادعا میکند نمیرسد، بلکه به نوعی به جدایی و اختلاف بین خود اعضا دامن میزند. این وضعیت فشار روانی زیادی بر من وارد کرد و گاهی اوقات احساس میکردم که در یک زندان هستم.
سوال: چه چیزی در نهایت باعث شد که تصمیم به جدایی از گروه بگیری؟ چه اتفاق خاصی افتاد که دیگر مصمم شدی از دموکرات خارج شوی؟
مصلح فیضی: در خرداد ۱۳۹۳، به این نتیجه رسیدم که این گروه نمیتواند به من و اهدافم کمکی کند. دیگر نمیتوانستم تحمل کنم و با خودم گفتم که هیچ آیندهای در اینجا ندارم. وقتی فهمیدم که این گروه هیچ کمکی به تحقق خواستههایم نمیکند و در واقع بیشتر از آنچه فکر میکردم در حال عقبنشینی بودم، تصمیم گرفتم تسلیم شوم! تسلیم بازگشت به ایران! دیگر به یقین رسیده بودم که خبری از اروپا نیست و حتی امکانات زندگی در مقرهای دموکرات، در حد روستاهای ایران هم نبود! لذا تصمیم به خروج گرفتم. این تصمیم به نوعی احساس رهایی و آزادی برای من بود، چون میدانستم که به زندگیام برمیگردم.
سوال: حالا که به گذشته نگاه میکنی، چه احساسی داری؟ پشیمان هستی؟
مصلح فیضی: به نوعی از این تجربه درس گرفتم. هرچند، چند ماه هزینه این تجربه بود! حالا در کنار خانوادهام هستم و میتوانم به زندگیام ادامه دهم. احساس میکنم که با این تصمیم، دوباره به مسیر درست برگشتم. این تجربه به من آموخت که هیچ چیز ارزشمندتر از خانواده و زندگی عادی نیست. اکنون در تلاش هستم که به جوانان دیگر کمک کنم تا از تجربیات من درس بگیرند و از مسیرهای خطرناک دور بمانند. بارها در شهر و روستاهای اطراف محل زندگی در بحثهای مختلف به همه جوانان گفتم هر مشکلی دارند در ایران حل کنند! از مقر این گروه مسلح و پایگاه گروه دیگر، نه رفاه و نه زندگی و مقام، نصیب هیچ کس نخواهد شد!
سوال: آیا پیامی برای کسانی که ممکن است در موقعیت مشابهی قرار بگیرند، داری؟
مصلح فیضی: بله، حتماً! من به همه توصیه میکنم که هیچگاه به وعدههای فریبنده و دروغ گروههای سیاسی اعتماد نکنند. این گروهها معمولاً فقط به فکر منافع خود هستند و به زندگی افراد اهمیتی نمیدهند. باید با واقعیتهای زندگی روبرو شوند و به دنبال راههای سالم برای بهبود شرایط خود باشند. تجربه من نشان میدهد که پیوستن به گروههای خطرناک هیچ آیندهای ندارد و تنها میتواند به نابودی فردی و اجتماعی منجر شود. من خوششانس بودم که زنده برگشتم!
سوال: در حال حاضر، چه برنامهای برای آیندهات داری؟
مصلح فیضی: برنامهام این است که به زندگیام ادامه دهم و از تجربیاتم برای کمک به دیگران استفاده کنم. تلاش میکنم مشکلات مالی و خانوادگیام را کم و مدیریت کنم. همین که به آینده امید دارم و کسی به من به دلیل اصالت و محل تولدم، توهین نمیکند، بسیار باارزش است!