خانواده های بسیاری در میان کُردهای ایرانی وجود دارند که متاسفانه قربانی سیاست غیرانسانی استفاده از کودکان در منازعات مسلحانه هستند.
دیدبان حقوق بشر کردستان ایران بارها گزارشات و گفتگوهایی را از خانواده های قربانی و مشکلاتی که با آن دست به گریبان هستند منتشر کرده و از دولت ایران نیز تقاضا کرده که نسبت به حقوق شهروندان کرد ایرانی توجه لازم را داشته باشد.
پیگیری های ما نشان می دهد هر روز بر تعداد این کودکان قربانی افزوده میشود ولیکن اقدام موثری از سوی مراجع رسمی و حاکمیتی در ایران و اقلیم کردستان برای پیگیری و احقاق حق این قربانیان صورت نمیگیرد.
بر اساس گزارشاتی که به دیدبان حقوق بشر کردستان ایران رسیده است خانواده های این کودکان در سردرگمی و بلاتکلیفی عجیبی به سر میبرند از طرفی علیرغم درخواست کتبی این خانواده ها و مکاتبات سرگشاده ما دولت ایران در رایزنی های خود با حکومت اقلیمکردستان هیچ اقدام موثری را در راستای پیگیری و رهایی اینکودکان از احزاب شبه نظامی و ستیزه جو مستقر در اقلیم کردستان انجام نمیدهند و حکومت اقلیم کردستان نیز کوچکترین تلاشی برای رهایی اینکودکان صورت نمیدهد. برخی تلاش میکنند این مسئله فاحش نقض حقوق بشر را تحت تاثیر چالشهای سیاسی دیرینه این احزاب با دولت ایران به حاشیه ببرند ولی آنچه که دیدبان حقوق بشر کردستان ایران بر آن تاکید دارد توقف فوری سربازگیری از کودکان است و در منازعه فی ما بین این احزاب با دولت ایران اعلام بی طرفی نموده است.
یکی از آن چندین خانواده کُرد ایرانی که قربانی سیاست غیرانسانی استفاده از کودکان در میادین جنگی شده است ، خانواده ایمان وکیلی اهل شهر سقز در استان کردستان است که در سن ۱۳ سالگی وارد اردوگاه شبهنظامیان پاک موسوم به (حزب آزادی کردستان) در شهر اربیل می شود ولی تاکنون نتوانسته به جمع خانواده خود بازگردد.
ایمان در یک خانواده متوسط زندگی میکرد و مشغول تحصیل بود. پدرش می گوید ایمان از او می میخواست که برایش موتور سیکلت خریداری کند ولیکن به دلیل سن کم او پدرش از این کار امتناع میکرد. همین کشمکش ها در میان آنها وجود داشت تا اینکه یک روز ایمان میگوید که می خواهد نزد دایی اش ادریس برود. اینکه پیش دایاش برود جای نگرانی ندارد ولی قسمتی که موجب ناراحتی خانواده میشد این بود که ادریس دایی ایمان چندین سال پیش عضو حزب پاک (پارتی ئازادی کوردستان یا حزب آزادی کردستان) شده بود، پدر ایمان میگوید برای ما مشخص نیست این فکر ها چطور به فکر ایمان رسیده ! اما چیزی که مشخص است از جانب ادریس نبود چون او به شدت خواهرزاده اش را دوست داشت و مطمئنا افرادی که ماموریت جذب کودکان را دارند ایمان را فریب داده بودند. پدرش هم حرفهای ایمان را به پای کودکی اش گذاشت و به ذهنش خطور نمیکرد پسر ۱۳ سالهاش تصمیم بگیرد از راه خطرناک قاچاق از کشور خارج و عضو یک حزب شبه نظامی شود. پدر ایمان ادامه داد؛ ایمان پس از مدتی که برای بازی بیرون رفته بود به خانه بازنگشت، خانواده همه جا را به دنبال او گشتند اما خبری از او نشد. بلافاصله یکی از همسایه ها اظهار داشت یک ماشین پژو سفید که ۴ نفر دیگر سرنشین داشت ایمان را سوار ماشین کردن و با خود بردند، پس بلافاصله پدر و مادرش و چند نفر دیگر راهی مرز شدند و خوشبختانه آنها توانستند به ایمان برسند. در آنجا بود که با خواهش های مادرش ایمان پشیمان شد و قبول کرد که به خانه برگردد. چند ماهی گذشت و تقریباً سال ۹۸ بود، خانواده هم تصور میکردند این قضیه را فراموش کرده است تا اینکه یک روز که قرار بود به مدرسه برود دیگر به خانه برنگشت. خانواده هم فقط به آن افراد مشکوک بودند و میدانستند کار آنها است، پس با هر جایی که میشد تماس گرفتند و سعی کردند که فرزندشان را بازگردانند، اما این بار کار از کار گذشته بود چرا که زمان زیادی از رفتن ایمان گذشته بود و دیگر نمی توانستند به دنبالش بروند.
نزدیک به یک سال از این قضیه گذشت و خانواده ایمان هم در طی آن یک سال دو بار دیگر به عراق رفتیند و نهایتاً توانستند با اودر مقر حزب پاک در شهر اربیل ملاقاتی داشته باشند. البته نمی توانستند خیلی راحت صحبت کنند چون که چند نفر مسلح به عنوان نگهبان در کنارشان بودند. اما هر طور که میشد ایمان منظور خودش را رساند که او را تهدید کرده بودند. همان بار اول که او را به خانه بازگرداندند پس از چند ماه با او تماس گرفته بودند، ایمان را تهدید کردند که چون قول داده بود به آنجا برود ولی به قولش عمل نکرده بود خانوادهاش را می کشند. آن کودک سیزده ساله هم از ترس اینکه اتفاقی برای ما نیفتد به خواسته آنها تن می دهد.
پیشتر هم بارها بر این موضوع تاکید کرده بودیم که مشکلات خانوادگی در میان خانواده های کُرد ایرانی یکی از عوامل و منشاهای عضو گیری گروه های شبه نظامی از میان فرزندان آنهاست.
اعضای این حزب شبه نظامی جهت تامین نیروی انسانی مدنظر خود اغلب به سراغ کودکان، نوجوانان و جوانان کُرد ایرانی، از دختر و پسر میرود آنها عموما از طریق فضای مجازی اول به این کودکان نزدیک شده و پس از پی بردن به مشکلات اقتصادی، اجتماعی و … آنها، به قربانیان خود وعده هایی نظیر زندگی بهتر، آرامش، آزادی، درآمد بیشتر و تحصیلات و زندگی در اروپا می دهند و آنها را به پادگان های نظامی و محصور خود مستقر در اقلیم کردستان عراق هدایت میکنند .
طبعا سازمانهای مردم نهاد امکانی بیش از اطلاع رسانی و مشاوره حقوقی در اختیار ندارند لذا امیدواریم نخبگان و فعالان حقوق بشر به این مسئله توجه جدی داشته باشند چرا که این کودکان در هیاهوی سیاسی بازی ها فراموش شده اند.
*عکس تزئینی میباشد.