برادر محمد امینی: برادرم را ربودند و گفتند جنازه ای هم در کار نیست

دیدبان حقوق بشر کردستان ایران در ادامه گفتگوهای مستمر خود با خانواده قربانیان جنایات گروه پ ک ک/ پژاک با «برادر محمد امینی» یکی دیگر از قربانیان گفتگویی را ترتیب داده است.

یکی از رویکردهای ثابت گروه هایی شبه نظامی چون پ ک ک/ پژاک این است که بعد از یک یا چندسال از کشته شدن کودکان، به خانواده ها اطلاع می دهند که فرزندانشان کشته شده و در اغلب موارد هم از محل دفن آنها خبری نمی دهند.

بنا به گفته اکثر خانواده ها، پژاک معمولا به آنها فشار آورده که چرا با رسانه ها در خصوص فرزندانشان گفتگو کرده اند، تا بلکه آنها بتوانند در سایه سکوت رسانه ای، کماکان به «نقض حقوق شهروندان کردی» ادامه دهند.

یکی دیگر از نکات قابل تامل این است که رویکرد گروه های شبه نظامی چون پژاک در استفاده از کودکان در جنگ، بر خلاف تعهدی است که آنها در «کنوانسیون ژنو» مبنی بر عدم استفاده از کودکان کمتر از ۱۸ سال داشتند.

شاید بتوان فریب و ربایش نوجوانان، جوانان و البته کودکان کُرد و سپس مسلح کردن و استفاده از آنها برای اغراض و منافع رهبران گروه های شبه نظامی چون پژاک و پ ک ک را تنها دستاورد و هدیه مدعیان دفاع از حقوق مردم کُرد دانست.

در واقع این اقدامی ناقض حقوق بشری است که این گروه ها به طور مستمر به انجام آن اصرار می ورزند.

مدت ها است که بحث کودک سربازی از سوی پ.ک.ک/پژاک مطرح است، اما مهمتر از این که این گروه ها کودکان و نوجوانانی که زیر سن قانونی هستند فریب داده و آنها را مسلح می کنند.

اما سوال اینجاست که علت اعلام ناگهانی کشته شدن این کودکان اآن هم پس از چندسال از مرگ آنها چه علتی دارد؟

طبق آماری که طی چند سال اخیر اعلام شده است بیشتر از ۵۰ درصد از افراد کشته شده همین کودک سرباز ها بوده اند.

چه چیزی باعث میشود که این کودکان به سرعت بعد از چندین ماه عضویت، رسانه های پ.ک.ک اسامی آنها را به عنوان کشته شده در جنگ اعلام می کند؟

در پشت پرده این اخبار چه وقایعی پنهان است؟ آیا پ.ک.ک سعی می‌کند که با اعلام این اخبار هویت کودکان را نابود کند تا بتواند در عملیات های مخفی خود از آنها استفاده کند؟

یکی از این کودک سرباز ها «محمد امینی» بود که در سن چهارده سالگی توسط عناصر پژاک ربوده شد.

متن کامل گفتگو با برادر محمد امینی به شرح زیر است:

برادرم محمد فقط یک کودک بود و همیشه برای بازی با دوستانش راهی کوهستان می‌شد.

از آن جایی که خانواده ما هیچگونه رویکرد و علاقه‌ای به هیچ گروهی نداشت قطعاً این عناصر که در کوهستان های منطقه جولان می‌دهند برادر کوچکم راه فریب داده بودند.

از آنجایی که محمد فرزند کوچک خانواده بود هیچکدام از ما از هیچ چیزی برای او کم نگذاشته بودیم و تا جایی که می توانستیم همه چیز را برای او هم فراهم می‌کردیم، پس نمی توان گفت که محمد به خاطر کمبود محبت و یا کمبود مالی عضو آنها شده باشد.

هنوز هم برایم سوال است که با چه حربه و وعده ای او را فریب دادند؟

البته این را هم باید در نظر گرفت که محمد در آن زمان تنها ۱۴ سال سن داشت و حتما می توان گفت درک درستی از آن گروه ها نداشت.

پس از ناپدید شدن محمد همه جا را به دنبالش گشتیم ولی نتوانستیم او را پیدا کنیم.

در نهایت پس از پرس و جو های فراوان متوجه شدیم که عناصر پژاک او را ربوده اند و به همین دلیل چندین مرتبه به مقر های آنها مراجعه کردیم، اما متاسفانه اجازه ملاقات را به ما ندادند.

مدتی از این قضیه گذاشته بود که فردی از طرف آن گروه با مراجعه به خانه ما اعلام کرد که در قبال پرداخت ۶۰ میلیون تومان میتواند محمد را بازگرداند.

محمد تمام زندگی ما بود و حاضر بودیم برای او هر کاری انجام دهیم به همین خاطر به هر دری که می‌شد زدیم و پول را جور کردیم اما متاسفانه آن فرد پس از دریافت پول کاملا ناپدید شد و دیگر خبری از محمد نشد تا اینکه تقریباً نزدیک به ۱۵ ماه از ربوده شدنش گذشته بود ناگهان با ما تماس گرفتند و گفتند که برادرم محمد کشته شده است و به دنبال جنازه اش نگردید چون جنازه ای وجود ندارد و سعی نکنید که به مقرهای ما بیایید.

برادرمان را از ما گرفتند، از ما اخاذی کردند، و در نهایت با بی شرمی تمام به ما گفتند که محمد مرده است! نهایت پست فطرتی آنها این بود که گفتند نه جنازه ای وجود دارد و نه اجازه دارید به دنبال او بگردید.

ترک پاسخ

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید