برگی از تاریخ: دعوت مسعود بارزانی از نیروهای صدام برای ورود به اربیل

۳۱ آگوست، روزی است که مسعود بارزانی در بحبوحه جنگ داخلی و جنگ قدرت با اتحادیه میهنی کردستان، نیروهای صدام حسین را به اربیل دعوت کرد.

ورود نمادین نیروها به پارلمان کردستان نقطه عطفی در تاریخ منطقه بود و اولین باری محسوب می‌شد که نیروهای صدام حسین پس از اخراج توسط ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده از منطقه، وارد اربیل شدند. این ائتلاف به رهبری آمریکا قبلاً منطقه پرواز ممنوع را علیه رژیم صدام وضع کرده بود. جالب است در حالی که بارزانی صدام را به اربیل دعوت کرده بود، ایالات متحده به دلیل نقض قطعنامه سازمان ملل که «سرکوب اقلیت‌های قومی عراق» را ممنوع می‌کرد، علیه مقرهای ارتش صدام، عملیات انجام می‌داد!

در واقع، بارزانی ارتش عراق را به منطقه‌ای دعوت کرده بود که همان ارتش مرتکب بدترین جنایات در طول تاریخ کردها شده بود! برخی اعتقاد دارند که دلیل این اقدامات، صرفا نگرانی بارزانی در مورد قدرت خود و خاندانش بوده است! او واکنش‌های منفی را پیش‌بینی می‌کرد و می‌دانست که اینکه این اقدام به عنوان آخرین باری که صدام وارد اربیل شد در تاریخ ثبت خواهد شد. با این حال، او همچنین می‌دانست که اگر بتواند منطقه و منابع آن را کنترل کند، می‌تواند برای چندین دهه حکومت کند و در نهایت بر بسیاری از کسانی که ممکن است در ابتدا او را «خائن» خطاب می‌کنند، پیروز شود. از منظر واقع‌گرایی، استدلال او درست بود و امروز می‌بینیم که او از مزایای این تصمیم بهره می‌برد.

در حالی که حزب دموکرات کردستان استدلال می‌کند که صدام را به اربیل دعوت کرده‌اند، زیرا اتحادیه میهنی کردستان به دنبال کمک ایران بوده است، این استدلال به چند دلیل ضعیف است: حمایت ایران از اتحادیه میهنی کردستان کمتر مستقیم بود و نیروهای واقعی کمتری را شامل می‌شد و ایران بیشتر نقش مستشاری داشت. ضمنا نباید فراموش کرد که حزب دموکرات کردستان از دهه ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۵ کم و بیش نماینده ایران بود. در واقع، کل خانواده بارزانی در ایران زندگی می‌کردند! جالب اینجاست که این استدلال بارزانی‌ها، منعکس کننده همان استدلال صدام بود. در واقع، تیتری از یکی از روزنامه‌های تبلیغاتی وابسته به صدام (همانطور که در تصویر مشخص است) اعلام کرده که آنها «اربیل را از وجود عوامل ایران پاکسازی کرده‌اند». یعنی آنکه بارزانی خود نیز با ایران همکاری داشته است و صرفا برای حفظ قدرت، یک استدلال غلط را مطرح کرده و در نتیجه به سمت دشمن کردها یعنی صدام حرکت کرده است! در واقع، بارزانی و صدام، علی‌رغم واقعیت‌های پیچیده روی زمین، اقدامات خود را به عنوان مقابله با نفوذ ایران توصیف کردند. حقیقت این است که در طول جنگ داخلی، اتحادیه میهنی کردستان نیروی قدرتمندتری بود، از محبوبیت بیشتری در اربیل برخوردار بود و مبارزان با انگیزه ایدئولوژیکی بیشتری داشت. در نتیجه بارزانی باید راه‌حلی می‌یافت که قدرت را حفظ کند و در نتیجه،دعوت از ارتش صدام رخ داد!

به خوبی در تاریخ ثابت شده بود که بارزانی حتی قبل از سال ۱۹۹۶ نیز با صدام همکاری می‌کرد، بنابراین این اقدام خاندان وی، افراد آگاه به تاریخ منطقه را شگفت‌زده نکرد. به عنوان مثال، رابرت بائر، که رهبری تیمی از ماموران سیا مستقر در اربیل را بر عهده داشت، در کتاب خود با عنوان «See No Evil» اشاره کرد که بارزانی به طور پیوسته زمانی ناپدید می‌شد که آنها عملیاتی را علیه ارتش صدام در کرکوک یا مناطق دیگر، برنامه‌ریزی می‌کردند. علاوه بر این، بارزانی قبلاً با عراق برای قاچاق نفت در طول دهه ۱۹۹۰ همکاری و مستقیماً به بقا و افزایش ثروت رژیم صدام کمک می‌کرد.

مقاله نیویورک‌تایمز در مورد همکاری بارزانی با عراق برای قاچاق نفت در طول دهه ۱۹۹۰

 

این حادثه بینشی راهبردی را در مورد شیوه عمل بارزانی ارائه می‌دهد: «او معتقد است که هر چیزی برای بقای خانواده و قدرت خاندان بارزانی مجاز است». در واقع اصل راهبردی در خاندان بارزانی این است «یا خاندان بارزانی، یا ما منطقه را به آتش می‌کِشیم». بارزانی و خاندانش همواره بر اساس این اصل عمل می‌کنند. در حالی که سایر جناح‌های کردی، مانند اتحادیه میهنی کردستان نیز دست به اقدامات مشکوک مشابهی زده‌اند. در واقع، اگر این رفتار از سوی اتحادیه مینهی سر نزده است، به دلیل ساده است که از نظر منطقه‌ای ارتباط کمتری و گزینه‌های کمتری در اختیار داشت. همچنین رهبری کثرت‌گرایانه‌تر آن، اتخاذ چنین تصمیم‌های غیرمحبوب‌تری را برای اتحادیه میهنی کردستان سخت‌تر کرد. به عنوان مثال، طالبانی به دلیل جناح‌بندی در اتحادیه میهنی کردستان و این واقعیت که بخش بزرگی از پیشمرگه‌های اتحادیه میهنی کردستان تحت کنترل مستقیم رهبران دیگری مانند کسرت رسول و نوشیروان مصطفی بودند، نمی‌توانست مانند بارزانی به طور یکجانبه با صدام معامله کند.

بارزانی و خاندان وی سابقه همکاری مستقیم با سایر کشورها علیه گروه‌های کردی را در کارنامه خود دارند! مانند همکاری با ایران (در زمان پهلوی) علیه گروه‌های کرد ایرانی در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ و همکاری با ترکیه علیه PKK در دهه ۱۹۹۰! دیگر گروه‌های کرد نیز با کشورهای منطقه علیه گروه‌های کرد رقیب همکاری کرده‌اند، اما اقدامات حزب دموکرات کردستان اغلب صریح‌تر و مستقیم‌تر بوده است. به عنوان مثال، حزب دموکرات کردستان در سال ۱۹۹۷ آشکارا در کنار نیروهای ترکیه علیه پ.ک.ک جنگید و در همان سال از ترکیه برای ساخت پایگاه هوایی بامارنه در استان دهوک دعوت کرد (اکنون نیز چنین رخدادی در سطح وسیع در شمال عراق رخ داده و ترکیه به بهانه مقابله با پ.ک.ک، عملا خاک عراق را اشغال کرده و در خاک عراق، پادگان نظامی تاسیس کرده است).

این که آیا این اقدامات قابل توجیه هستند یا نه قابل بحث است، اما بارزانی اینگونه عمل می‌کند. جالب اینجاست که این رویکرد با آنچه بارزانی برای مخاطبان محلی ادعا می‌کند در تضاد است. شاید او واقعاً معتقد است که این کار را تحت اصل «ارتکاب یک شر کوچک برای خیر بزرگتر» انجام می‌دهد. اما مشکل این طرز تفکر این است که او خود را با کردستان یکی می‌داند و معتقد است که هیچ کردستانی بدون خانواده‌اش و قدرت برای خاندان بارزانی نباید وجود داشته باشد.

یک درس مهم در رابطه با نقش ایالات متحده در منطقه کردستان در سال ۱۹۹۶، که ممکن است امروز هم صادق باشد، این است «در حالی که ایالات متحده متعهد به حفاظت از کردستان به عنوان یک موجودیت است، به طور مداوم از مداخله مستقیم داخلی در حمایت از یک طرف چه به سود حزب دموکرات کردستان و چه به نفع اتحادیه میهنی کردستان اجتناب کرده است. حتی در طول جنگ داخلی، زمانی که حزب دموکرات کردستان با دعوت از نیروهای صدام به اربیل از خط قرمز اصلی ایالات متحده عبور کرد، پاسخ ایالات متحده به جای حمله به حزب دموکرات کردستان، ضربه زدن به صدام بود. این رویکرد نشان‌دهنده عدم تمایل آمریکا به جانبداری از یک جناح کرد در مقابل جناح دیگر در جریان درگیری داخلی بود».

بدون نظر

ترک پاسخ

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید

خروج از نسخه موبایل