بهزاد درگیری ها و مشکلاتی با مادرش داشت و با هم به نوعی کنار نمی آمدند، به گفته پدرش بعضی از دوستان بهزاد او را فریب دادند و با خودشان به سمت پژاک بردند.
بهزاد محمودی آن زمان فقط ۱۵ سال و سه ماهش بود و میتوان گفت بچه سال بود. البته این موضوع را هم اضافه کنیم که بعد از رفتن بهزاد، پدر و مادرش از هم جدا شدند.
بهزاد با دوستانش در مرز کار می کردند و آنطور که پدرش شنیده بود با همان دوستانش عضو پژاک شده بود. البته یکی از آنها به اسم «آرمان» بعد از سه روز به روستا و خانه خودش برگشت.
یکی از رویکردهای ثابت گروه هایی شبه نظامی چون پ ک ک/ پژاک است که بعد از یک یا چندسال از کشته شدن اعضای ایرانی خود، به خانواده ها اطلاع می دهند که فرزندانشان کشته شده و در اغلب موارد هم از محل دفن آنها خبری نمی دهند.
بنا به گفته اکثر خانواده ها، پژاک معمولا به آنها فشار آورده که چرا با رسانه ها در خصوص فرزندانشان گفتگو کرده اند، تا بلکه آنها بتوانند در سایه سکوت رسانه ای، کماکان به «نقض حقوق شهروندان کرد» ادامه دهند.
با اینکه پدرش تا به امروز دو مرتبه تا عراق و سمت منطقه قندیل برای پیگیری وضعیت بهزاد رفته است، اما الان نزدیک به هفت سال است که از پسرش خبری ندارد.
به نظر پدر بهزاد آن دو مرتبه هم بی فایده و بیهوده هزینه کرد و به آنجا رفت، چرا که اصلا اجازه ندادند که پسرش را ببیند که این اصلا به هیچ وجه انسانی نیست.
علاوه بر بهزاد، سه پسر دیگر هم دارد و البته یک خانه داخل روستا که اگر خبری از بهزاد پیدا شود و بداند که الان کجا هست، مطمئنا خانه و هرچه دارد را می فروشد و به دنبالش خواهد رفت.
ولی الان هیچ خبری از پسرش ندارد و با این گرانی ها و وضعیت اقتصادی و این پدر که یک کارگر است نمی داند و نمی تواند که کجا و چگونه پیگیر وضعیت پسرش باشد.
وقتى یک سایت مزدور و محور مقاومتى صیغه اى’براى جمهورى اسلامى ماله میکشد و تمام مشکلات کوردستان رو به احزاب کورد حواله میکند
تف بر شرف نداشته یتان