بیکاری و فقر؛ دلیل عضویت سینا مفاخری در گروه مسلح دموکرات

سینا مفاخری: تمامی مشکلات شخصی و خانوادگی اصلی‌ترین دلیل من برای فرار از واقعیت و عضویت در یک گروه مسلح بود.

به گزارش دیدبان حقوق بشر کردستان ایران از دهگلان، همچنان مشکلات خانوادگی و بیکاری، یک عامل آسیب‌زا در مدیریت مناطق کردنشین ایران است. به دلیل فقر و بیکاری، نیروهای گروه‌های مسلح مانند دموکرات جوانان کُرد را فریب می‌دهند و با وعده‌های زندگی در اروپا و رفاه بیشتر، آنها را وارد ساختار فرقه‌ای گروه‌های مسلح می‌کنند. سینا مفاخری، متولد ۱۳۸۰، با فریب یکی از اعضای دموکرات با نام ادیب به صورت قانونی از مرز مریوان وارد اقلیم کردستان عراق شده و به عضویت گروه مسلح دموکرات کردستان ایران درآمد و در تاریخ ۲۴ مهر ۱۴۰۲ از این گروه خارج شد و به ایران بازگشته است. سینا در مصاحبه با خبرنگار دیدبان به صراحت تاکید کرده که به دلیل فقر و نداشتن شغل مناسب و برای فرار از انتقادات خانواده، مجبور به عضویت در دموکرات شده تا بتواند درآمدی داشته باشد.

 

سوال: آقای مفاخری! دلیل عضویت شما در دموکرات چه بود؟ آیا واقعا به این گروه علاقه داشتید؟ شناخت شما از این گروه در چه سطحی بود؟ آیا اقوام شما عضو گروه‌های مسلح بودند؟

سینا مفاخری: قبل از اینکه در دموکرات عضو شوم مشکلات زیادی داشتم، کم‌کم سنم بالا می‌رفت و جدای از تمام مشکلاتی که خودم داشتم، حرف‌های خانواده تأثیرات منفی زیادی بر روی من داشت؛ به طور مثال از طرف خانواده به من انتقاد می‌شد چون شغل مناسبی نداشتم. واقعا شرایط روحی مناسبی نداشتم.

البته من سعی می‌کردم که برای خودم شغلی دست و پا کنم؛ اما واقعاً به جایی نمی‌رسیدم، ماه‌ها و سال‌ها کارگری می‌کردم اما باز هم حتی نمی‌توانستم حداقل‌های زندگی را برای خودم یا خانواده‌ام تامین کنم. از طرف دیگر چون مدرک تحصیلی بالایی هم نداشتم و دیپلم ردی محسوب می‌شدم در شغل دولتی مناسبی هم نمی‌توانستم استخدام شوم.

البته اگر بخواهم بیشتر در مورد عضویتم در دموکرات توضیح بدهم، در واقع تمامی این مشکلات شخصی و خانوادگی اصلی‌ترین دلیل من برای فرار از این واقعیت و عضویت در یک گروه مسلح بود. از اینکه نمی‌توانستم یک شغل مناسب داشته باشم و از اینکه نمی‌توانم سرم را جلوی خانواده‌ام بالا نگه دارم، عصبانی بودم. من تا قبل از عضویتم فقط در حد یک شناخت سطحی دموکرات را می‌شناختم، البته طبیعی هم است. چون ما مردم کردستان سال‌ها است این اسم‌ها را می‌شنویم و شاید این احساس را داشته باشیم که شاید آنها بتوانند به ما کمک کنند. البته همه این احساس، دیگر در من وجود ندارد! من ذات دموکرات و سایر گروه‌های کُرد را از نزدیک دیدم و زندگی کردم! من هم به خیال خودم فکر می‌کردم مانند گذشته که خیلی‌ها از طریق این گروه توانسته بودند به اروپا مهاجرت کنند و پناهنده بشوند، تصمیم گرفتم به آنجا بروم تا بتوانم بعد از مدتی پناهندگی بگیرم. در واقع من اهل جنگ و مبارزه نبودم؛ صرفا در پی رفاه و زندگی در اروپا بودم و مجبور شدم وارد دموکرات شوم!

سوال: چگونه وارد دموکرات شدید؟ روند ارتباط گرفتن شما با اعضای این گروه چطور بود؟

سینا مفاخری: من تصمیم گرفته بودم که از ایران خارج شوم؛ همین دلیل سعی کردم یک کانال ارتباطی در اینستاگرام پیدا کنم و پیدا هم کردم (به نام ادیب)، نزدیک به دو هفته بعد از گفتگوی من با آن شخص توانستم با پاسپورت و به صورت قانونی از کشور خارج شوم و به عضویت دموکرات در بیایم. همه چیز خیلی سریع انجام شد. من هم مشکل خروج از کشور نداشتم و روند عضویت من خیلی سریع پیش رفت.

سوال: از مشاهدات خودتان بگویید. وقتی وارد دموکرات شدید، وعده‌های اولیه آنها حقیقت داشت؟ اعضا در رفاه زندگی می‌کردند؟

سینا مفاخری: اصلا؛ همه وعده‌ها دروغ بود! زمانی که به مقر دموکرات رسیدم شرایط نابسامان آنجا را به چشم خود دیدم. از پادگان یک گروه مسلح، نمی‌توان و نباید انتظار رفاه داشت! من ساده بودم که فریب خورده بودم. همان روزهای اول از آنها خواستم اجازه بدهند به ایران برگردم؛ اما گفتند اول باید اینجا آموزش ببینی بعداً ما تصمیم می‌گیریم که کجا بروی! متوجه شدم خبری از بازگشت به ایران نیست. چون برای من و محل خدمت من هم برنامه داشتند. نزدیک به ۳ ماه در آنجا گیر افتاده بودم و تنها کاری که در آنجا انجام می‌دادم نگهبانی‌های شبانه بود؛ گاهی اوقات هم مجموعه‌ای از کلاس‌های بی‌حاصل  ایدئولوژیک و سیاسی را تشکیل می‌دادند و فقط در مورد آزادی کردستان و اینکه کردستان باید یک دولت بشود و… صحبت می‌کردند که نه علاقه‌ای به آن داشتم و نه چیزی از آنها می‌فهمیدم. همه اعضا از این کلاس‌ها به شدت خسته بودند. اصلا من برای کلاس سیاسی و نظامی به دموکرات نرفته بودم؛ من فقط می‌خواستم از طریق آنجا به اروپا پناهنده شوم؛ اما تمام مدتی که در آنجا بودم مشخص شد که همچین اتفاقی نخواهد افتاد. به همین دلیل دیگر از آن شرایط به تنگ آمده بودم و تصمیم گرفتم هر طور که شده به ایران برگردم.

از زمانی هم که برگشتم تمام سعی‌ام را برای موفقیت در زندگی به کار گرفته‌ام، درست است درآمد و شغل خیلی مناسبی ندارم؛ اما حداقل در کشور خودم و در کنار خانواده خودم زندگی می‌کنم. حتی اگر باز هم خانواده‌ام از من انتقاد کنند خیلی بهتر از تحقیر توسط افراد غریبه و زندگی در آن شرایط اسفناک است.

بدون نظر

ترک پاسخ

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید

خروج از نسخه موبایل