تراژدی کودک‌کشی کردها

تصویری از یکی از فرماندهان بعث در جریان پروسه قتل عام کردها موسوم به “انفال”.

این عکس پس از کشتار خانواده کودک گرفته شده است. قتل عام توسط همان فردی صورت گرفته که با کودک عکس “یادگاری” گرفته است.
کسی نمی‌داند آیا تاریخ مصرف این کودک تنها تا پایان ثبت تصویر دوام یافته و پس از آن مانند هزاران کودک دیگر زنده به گور شده، یا اینکه جلاد نقشی ابدی در “رهایی” این کودک برای خود قائل بوده است. جلاد و رهایی!!
کودک مبهوت است، انگار او فهمیده که گریه کردن نظم کادر را به هم می زند و از اعتبار تاریخی آن می کاهد، انگار می داند تنها شانس زنده ماندنش تا پس از گرفتن این عکس یادگاری، نگریستن است.
انگار او می داند این اولین و آخرین حضور او در مقابل دیدگان عموم است، این تنها امکان او برای زیستن است، زیستنی به اندازه ثبت تصویر سوژه، او در این وضعیت می باید به “چیزی” برای تکمیل کادر تبدیل شود؛ چیزی که بخش های دیگر آن دو سرباز مسلح و یک هلی کوپتر است.
پس از ۲۵ سال، اما انگار نگاه مبهوت و شکننده کودک هنوز بارزترین و عریان ترین روایت از قتل عام یک نسل را در خود دارد. قتل عامی که همچنان ادامه دارد، اگر آن زمان کودکان کرد را یک رژیم سفاک به سردستگی صدام و همراهی دار و دسته رجوی به قتل می رساند اما سالهاست برخی احزاب مدعی کرد و کردستان کودکان را به شیوه های مختلف از پناهگاه خانه هایشان جدا کرده و به ناکجاآباد به اصطلاح اقلیم کردستان یا بهتر بگوییم قتل گاه کردها می برند و این در حالی است که همگان می دانند ولی سکوت مرگ باری تمام وجودشان را فرا گرفته است.
کودکی که در این تصویر می بینید فرصت پیداکرده تا پس از کشتار خانوادەاش در کنار جلاد عکس یادگاری بگیرد اما دریغ و افسوس که برخی احزاب مدعی در کردستانات از این اندازه هم برای کودکان اجیر شده در حزب‌شان دریغ میکنند.
هیچ کس کاری به نگاه این کودک و کودک سربازان گرفتار در احزاب کرد ندارد از روشنفکران رانتی مقیم این سوی مرز تا آن سوی مرز در اقلیم کردستان.
عکس های بارزانی و طالبانی آنقدر جا گرفتەاند، آنقدر ماسیدەاند که دیگر جای برای تصویر این کودکان باقی نمانده است.
اتاق “روشنفکران رانتی” پر شده از تصاویر مام جلال و کاک مسعود و دیگران و دیگر جایی برای این نگاه و آویزان کردن این تصویر در مقابل دیدگانمان نمانده است.
گفتمان روشنفکری در کردستانات نیز چنان اسیر توهمات حزبی و پاردایم های خودساخته موهوم گردیده که اگر به یکی از این احزاب اعتراض کنی که چرا وسط جنگ و جدال تان از کودکان مایه میگذارید چنان مورد حمله و فحاشی قرار می دهند که صحنه را خالی کنی ولی غافل از اینکه تاریخ را نمیشود پاک کرد!
دوستی می پرسید اکنون که صحبت از نسل کشی کردها توسط صدام و بعثی ها با همراهی سازمان رجوی شد چگونه میشود حزب دمکرات کردستان ایران برود با دار و دسته رجوی سر یک میز بنشیند ؟! اما پاسخ آنقدر کوتاه و موجز بود که جای هر گونه بحث دیگری را می بست ؛
” وقتی قاسملو رهبر حزب دمکرات کردستان ایران وسط جنگ ایران با صدام حسین می رود سمت صدام و هم پیمان رجوی میشود چه جای تعجب که اکنون دوباره همان کار را تکرار نکنند؟! و البته مثل آن موقع سرشان بی کلاه باقی بماند ”
واقعیت های تلخی در جریان است ؛
سیستم دولت ایران بطور کلی نگاه پیرامونی به کردها دارد یعنی اگر برای یک کودک تهرانی آدم ربایی رخ دهد همه سیستم پلیس پای کار می آید و رسانه ها و نخبگان و سلبریتی ها شب و روز تلاش میکنند تا این کودک تهرانی پیدا شود و آدم رباها را به سزای عملشان برسند ولی در اتفاقی مشابه، یک کودک کرد که از قضا دختر است را یک عده شبه نظامی از داخل منزلش و مقابل چشمان پدر و مادرش می ربابند و گویی هیچ اتفاقی نیافتاده و برای کسی اصلا مهم نیست که چنین اتفاقی برای یک خانواده افتاده است و صدای این خانواده به جایی نمی رسد ، احزاب پر ادعای کرد نیز حتی حاضر نمی شوند پدر و مادر دختر یکبار او را ببینند و اما آقای مدعی رهبری به قول خودش ۵۰ میلیون کرد یعنی کاک مسعود بارزانی نه اینکه به این خانواده کمکی کند بلکه هر کاری میکند که این احزاب به اهداف خود برسند.

1 نظر

  1. از نظر من شماها همگی ،همه دست اندرکاران این سایت اشغال خور و شغال صفت کیرخوری بیش نیستید
    من شاشیدم رو چشاتون تو دهناتون رو سوراخ کوناتون تو گوشاتون همچنین تو مغزاتونم اختصاصی ریدم
    هر کلمه به کلمه ای که می نویسید اگه خواننده این نوشتار،کمی انسان باشه و یه مقدار هم شعور واقعی داشته باشه قشنگ به وضوح میفهمه که مغرضانه ترین، دشمنانه ترین و احمقانه ترین الفاظ رو در ترکیب بندی جملات نوشتارتون بکار بردین.

ترک پاسخ

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید