حاتم رفت و گریههای بی امان خانوادهاش به جا ماند…
پدر حاتم از ترس پژاک فرزندان دیگرش را به خارج از روستا فرستاد، تمام وجودش خشم و نفرت است و البته با دیدگانی مملو از اشک به دنبال پسر جوان مرگش…
پدر حاتم خوان جهان در مصاحبه با دیدبان حقوق بشر کردستان ایران سفره دل غمگینش را گشود و با گریه در رابطه با ربوده شدن پسرش توسط اعضای پژاک درد دل کرد.
حاتم اولین موردی نیست که توسط این گروه شبه نظامی ربوده شده است، چندین سال است که اعضای این گروه با یک اسلحه بر دوششان وارد روستاها می شوند و حتی گاهی اوقات از مردم این مناطق اخاذی می کنند. کودک و نوجوان هم برایشان فرقی نمی کند فقط میخواهند به خواسته خودشان برسند و این بچه ها را با وعده های پوچ و واهی با خودشان ببرند. حاتم را هم توسط همین دخترهایشان گول زدند، پدر حاتم چندین بار دیده بود که همیشه تعدادی از دختر هایشان را با موهای مرتب و شانه زده با خودشان به روستا میآوردند و استین هایشان را طوری بالا می زدند که بدنشان نمایان باشد.
متاسفانه حاتم بسیار چشم و گوش بسته و ساده بود و گول همین شرایط را خورد، چون دلیلی نداشت که بخواهد خانه را ترک کند.
درست است که خانواده او کارگر بودند اما همچنان سعی میکردند زندگی نرمالی برای فرزندانشان مهیا کنند، به همین خاطر آنها با استفاده از دخترهایی که با خودشان می آوردند اقدام به گمراه کردن پسران روستا می کردند. زمانی که حاتم ناپدید شد با تمام وجود مطمئن بودند که همین گروه پسر ساده دلشان را گول زدند، به همین خاطر چندین بار به دنبال حاتم رفتند اما به هیچ عنوان اجازه ندادن حتی او را ببینند.
پیگیری حقوق کسانی که امنیتشان تضییع شده نیز از دیگر وظایف دولت است. در این میان جدای از وظایف نهادهای دولتی، سازمانهای مردم نهاد، انجمنها و دیدبانهای حقوق بشری، رسانهها و نخبگان محلی نیز باید صدای مردم باشند و موارد نقض حقوق بشر را به گوش همه مقامات برسانند. متاسفانه بسیاری از رسانههای جریان اصلی، مردم و حتی مسئولان، از وقوع این جنایات بی خبر هستند و همین امر، وظایف نهادهای مردم نهاد حقوق بشری را سنگینتر میکند تا آنها صدای رسای مردم مناطق مرزی و کردنشین کشور باشند و برای احقاق حقوق آنها تلاش کنند.
از بین بردن هرگونه «احساس» تبعیض احتمالی میان شهروندان یک کشور در مورد اهمیت امنیت آنها برای دولت، از وظایف اصلی حاکمیت است. به عبارت دیگر، یک شهروند ایرانی که تابعیت ایران را دارد و در نقاط مرزی و دورافتاده زندگی میکند باید به طور کامل احساس کند که دولت و نهادهای انتظامی، نسبت به امنیت وی در تمامی سطوح، حساس و پیگیر هستند و میان او و یک شهروند دیگر ساکن پایتخت، تفاوتی قائل نمیشوند. این امر، از طریق ورود جدیتر نهادهای دولتی و غیردولتی به مساله امنیت فردی و جانی و حقوق شهروندی محقق میشود. موضوعی که متاسفانه با عدم توجه به آن، خانوادههای بسیاری اکنون از دیدن فرزندان خود و کسب اطلاع از سرنوشت آنها، محروم هستند.
خانواده حاتم بعد از تقریبا دو سال به صورت ناگهانی از طریق تلویزیون متوجه شدند که پسرشان در یکی از مناطق ترکیه کشته شده است، ولی هیچ کس با آنها نه تماس گرفت و نه خبری در اختیارشان گذاشت. باز هم به دنبالش رفتند ولی نه جسدی نشان دادند و نه مزاری.
از کجا معلوم که حاتم واقعا مرده باشد؟!
چرا هیچکس جوابگوی پدر فرتوت حاتم نبود که بگوید چه بر سر پسرش آمده؟!
ترکیه چه ربطی به این پیرمرد و پسرش دارد؟ چرا باید پسرش را در یک مملکت غریب به کشتن دهند؟
همین امر باعث شد که با بقیه فرزندانش را از روستا خارج کند، چون دیگر توان این را نداشت دوباره یکی دیگر از فرزندانش را از دست بدهد. الان تنها خودش همراه با همسرش در روستا زندگی میکنند و به گفته خودش هیچ وقت اجازه نخواهد داد دیگر فرزندانش به آن روستا بازگردند.
این پدر دیگر توان اشک ریختن ندارد…