وضعیت سیاسی و اجتماعی کردستان ایران و تأثیر آن بر تصمیمات جوانان: «مطالعه موردی مهدی خاصی».
مقدمه:
در این گزارش، موضوع وضعیت سیاسی و اجتماعی کردستان ایران و عضویت مهدی خاصی در گروه مسلح آزادی کردستان مورد بررسی قرار میگیرد. این گزارش براساس مصاحبه با پدر مهدی، که به تازگی با ما صحبت کرده است، تهیه شده است.
پدر مهدی، به عنوان یکی از والدینی که فرزندش گرفتار این گروه مسلح شده، در مقابله با مسائلی که فرزندش را به گروه مسلح آزادی کردستان کشاند، تجربه و دیدگاه مهمی ارائه میدهد. فرزندش، مهدی، که در سن هفده سالگی به عضویت در این گروه پیوست، موضوع اصلی مورد بررسی در این گزارش است.
مصاحبه با پدر مهدی نشان میدهد که عضویت فرزندش در گروه مسلح آزادی کردستان، ناشی از مشکلات جوانی و فشارهای اجتماعی و سیاسی بوده است. وی بیان میکند که مهدی، برای فرار از مشکلات خود و تحقق آرزوهایش قصد داشت به اروپا مهاجرت کند، اما به طور ناخواسته توسط قاچاقچیان در ازای پول به گروه مسلح فروخته شد. پدر مهدی، تمام تلاش خود را برای بازگرداندن فرزندش انجام داده است، اما موفق نشده است. او از دولتیان ایران و نهادهای حقوق بشری نیز کمک خواسته است، اما بدون نتیجه مانده است.
مصاحبه خبرنگار دیدبان حقوق بشر کردستان ایران با پدر مهدی خاصی:
دیدبان- شما اخیرا به اقلیم کردستان سفر کردید و پیگیر وضعیت فرزندتان بودید درباره اینکه چه اتفاقی افتاد که فرزندتان به عضویت این گروه در آمد مقداری برایمان توضیح دهید:
پدر مهدی– من و پسرم یک سری مشکلات با یکدیگر داشتیم البته آن هم بیشتر به خاطر جوانی مهدی بود، همین باعث شد بخواهد به اروپا برود و تصمیم گرفته بود با چند نفر قاچاقچی از مرز خارج شود به ترکیه برود و از آنجا بتواند در اروپا پناهندگی بگیرد، البته آن کسانی که به عنوان قاچاقچی از او پول گرفته بودند و قرار بود او را به ترکیه ببرند او را به عراق برده و به ازای پول به گروه پاک تحویل داده بودند. یعنی پسر من اصلاً این گروه را نمیشناخت و آن نامردها پسرم را به آن گروه فروخته بودند.
دیدبان- شما برای بازگرداندن فرزندتان چه کردید؟
پدر مهدی- به محض اینکه متوجه شدم مهدی در کجا هست سریعاً به عراق رفتم تا او را بازگردانم اما حتی اجازه ملاقات با پسرم را هم ندادند چه برسد به بازگرداندنش. تصمیم گرفتم به نهادهای حقوق بشری مراجعه و در آنجا شکایت خود را مطرح کنم اما متاسفانه نتیجهای نگرفتم.
دیدبان- سن فرزندتان هنگام عضویت چقدر بوده و چرا مراقبت نکردید که این اتفاق تلخ نیفتد؟
پدر مهدی- تقریبا ۱۷ سال سن داشت، همانطور که گفتم مهدی خیلی جوان بود، غرور بسیار زیادی داست و همین مسائل باعث شد با هم مشکلاتی داشته باشیم، اما هیچوقت فکر نمیکردم به چنین جایی برسیم.
دیدبان- برای بازگرداند فرزندتان آیا از مراکز دولتی و قانونی در ایران کمک گرفتهاید و اینکه چه کمکی کرده اند؟
پدر مهدی- راستش من به هر جایی که در ایران میشد مراجعه کردم اما کمک زیادی به من نشد فقط میتوانستند به من مشاوره بدهند که از چه راههایی میتوانم به پسرم برسم اما آن هم تا به الان به جایی نرسیده است.
دیدبان- آیا تا به حال خودتان حضوری به دفتر گروه پاک و مسئولین حکومت اقلیم کردستان مراجعه کردهاید؟ چه نتیجهای گرفتید؟
پدر مهدی- من از همان اول سعی کردم رویه قانونی را پیش بگیرم، به خاطر همین ابتدا به کنسولگری ایران در اربیل رفتم و سپس در آنجا دادخواست خودم را ارائه کردم. پس از آن در اداره پلیس و آسایش شکایت کردم حتی به یکی از مراکز حقوق بشری عراق رفتم. بعد از این کارها به مقر پاک مراجعه کردم و قرار شد آنها با پسرم در میان بگذارند و او را بازگردانند، به من گفتند مدتی طول میکشد تا خبرش را اعلام کنیم، که بعداً خبر دادند پسرت خودش گفته قصد بازگشت ندارم. ولی من که میدانستم دروغ میگویند. چند ماه بعد دوباره به عراق رفتم و با مشقت فراوان توانستم با پسرم ملاقاتی داشته باشم، اما در آنجا متوجه شدم که آنها اصلاً هیچ چیزی از مهدی نپرسیده بودند و زمانی که به من گفته بودند او به خواست خودش اینجاست فقط یک دروغ بود.
دیدبان- به نظر شما چرا باید در عصر حاضر جایی در دنیا باشد که کودکان و نوجوانان را اینگونه زندانی و تحت فشار قرار دهد؟
پدر مهدی- متاسفانه در مناطق کردنشین ایران به دلیل اینکه بسیاری از مسائل جوانان و مردم این منطقه حل نشده و مردم این مناطق از خیلی منابع محرومند این گروهها با استفاده از تبلیغات کاذب خود باعث میشوند که نوجوانان و جوانان ما فریب وعدههای پوچ آنها را بخورند و در این راه گرفتار شوند.
دیدبان- برخی ویدئوها از یکسری از این کودکان منتشر شده که میگویند از جایی که هستند رضایت دارند، به نظر میرسد آنها از یک متن ثابت روخوانی میکنند، آیا این میتواند مصداق اعتراف اجباری باشد؟ نظر شما چیست؟ واقعا فرزندانتان دوست دارند در این گروهها حضور داشته باشند؟
پدر مهدی- اصلا شک نداشته باشید که تمامی این تصاویر و ویدیوها همگی ساختگی است، نه تنها من بلکه هر خانوادهای که من دیدم و آنها هم با فرزندانشان صحبت کردهاند همه آنها قصد بازگشت دارند. این را مطمئن هستم و بدون شک میگویم تمام آن بچههایی که حرفهایی را پشت دوربین زدند به آنها دیکته شده بود و از ترس زندانی و شکنجه شدن این حرفها را میزنند.
دیدبان- در مورد سفر دسته جمعیتان به اقلیم کردستان توضیح میدهید که چه کار کردید و چه نتایجی داشت؟ آیا پیگیریهای دیدبان حقوق بشر کردستان ایران مثمر ثمر بود و امیدی به حصول نتیجه دارید؟
پدر مهدی– واقعا دیدبان حقوق بشر کردستان ایران کمک بسیار فراوانی به ما کرد، از کمک به تجمع گرفته تا همراهی برای مراجعه به دستگاههای قضایی و طرح شکایت. همراهی دیدبان باعث شد که بتوانیم به دستگاه قضایی اقلیم کردستان شکایت خودمان را مطرح کنیم، در آنجا بود که قاضی همان لحظه دستور داد که تمامی این کودکان توسط این گروه در دادگاه حاضر شوند اما متاسفانه بعد از یک روز این دستور لغو شد، البته بعید هم نبود جایی که خاندان بارزانی باشند این افراد خیلی راحت میتوانند حکم قاضی را لغو کنند.
دیدبان- ما مطلع شدیم در سفری که داشتید هم فرزندانتان و هم شما را تهدید کردهاند، در این مورد توضیح میدهید چه رخ داد؟
پدر مهدی- بعد از تجمع ما مقابل دفتر سازمان ملل چند نفر از سربازان آن گروه به ما هجوم آوردند و شروع به فیلمبرداری کردند و مدام ما را تهدید میکردند، هم خودمان و هم بچههایمان را، تقریبا با هم درگیر شدیم اما با کمک آسایش که در آنجا بود زیاد طول نکشید. البته آنها همان مدت کوتاهی که در آنجا بودند به اندازه کافی ما را تهدید کردند و به خاطر همین تا روز آخر یک عده از افراد آسایش اقلیم از محل اسکان ما مراقبت میکردند.
دیدبان- واکنش مسئولین اقلیم کردستان عراق چگونه بود؟ آیا کمکی کردند تا شما بتوانید به فرزندانتان برسید؟
پدر مهدی- همانطور که گفتم بعد از دستور قاضی قرار شد که بچههایمان را در دادگاه حاضر شوند اما یک روز بعد که هیچ کدام از ما نمیدانیم چه اتفاقی افتاد یکباره دستور قاضی لغو شد و خبری از فرزندانمان نشد.
دیدبان – مسئولین کنسولگری ایران در اربیل آیا در راستای حمایت از شما و فرزندانتان کمکی کردند؟
پدر مهدی- راستش کمک آنچنانی از طرف کنسولگری ایران دریافت نکردیم البته هر کاری که به ما گفته بودند انجام دادیم، از شکایت گرفته تا پیگیری بیشتر اما متاسفانه فعلاً خبری نیست.
دیدبان- اگر بخواهید به سران پاک خصوصا حسین یزدانپناه پیامی دهید به آنها چه میگویید؟
پدر مهدی- میخواهم بگویم پسر من زیر سن قانونی بود، هنوز زیر ۱۸ سال سن داشت، تو چطور میتوانی این بچه را فریب بدهی؟ من به عنوان پدر این پسر دوست داشتم که فرزندم بتواند به مدارج علمی خوبی برسد، درس بخواند و زندگی راحتی داشته باشد اما شما نذاشتید، شما تفنگی به بچههای ما میدهید که از قد و قواره خودشان هم بزرگتر است. من خودم نه فقط از گروه پاک بلکه از تک تک سران این گروه شکایت دارم و البته شکایت خودم را هم ثبت کردم.
تحلیل:
کردستان ایران یکی از مناطقی است که برخی از مسائل اجتماعی و سیاسی خود را هنوز به طور کامل حل نکرده است. این مسائل، جوانان را به گروههای مسلح و فعالیتهای غیرقانونی میکشاند. همچنین مشکلات اقتصادی، فشارهای اجتماعی، و ناامنی در مناطقی که کردستان ایران در آن واقع شده، برخی از عواملی هستند که جوانان را به عضویت در گروههای مسلح میکشاند. عدم توانایی دولت و نهادهای حقوقی در پیگیری و حل مسائل افراد مانند مهدی، باعث میشود که خانوادهها به دنبال راهکارهای دیگر برای حل مسائل خود باشند. وضعیت سیاسی و اجتماعی کردستان ایران همچنان با چالشهای بزرگی روبرو است که باید به طور جدی مورد بررسی قرار گیرد. عضویت جوانان در گروههای مسلح ناشی از این چالشهاست و نیاز به راهکارهایی دارد که این موضوع را بهبود بخشد.