متعاقب انتشار گفتگوی دیدبان حقوق بشر کردستان ایران با دو نفر از اعضای سابق گروه پ ک ک و بیان برخی موارد در خصوص فرماندهان آن گروه از جمله «لیلا عفرین» و «دلخواز بینگول»، برخی دیگر از اعضای جدا شده از گروه های پ ک ک/ پژاک با دیدبان حقوق بشر کردستان ایران تماس گرفته و خواهان بیان مطالب بیشتری در این راستا شدند.
گفتگوی پیش روی نیز در خصوص یکی از فرماندهان آن گروه به نام «شورش بوکان» است که در مورد آن، با یکی از اعضای جدا شده آن گروه به گفتگو نشستیم.
متن کامل گفتگو به شرح زیر است:
در ابتدا معرفی اجمالی از «شورش بوکان» داشته باشید.
شورش بوکان با کد آشورش الان، اهل روستاهای بین بوکان ومیاندواب است، شورش در خانواده ای پر جمعیت به دنیا آمده وفرزند سوم خانواده به حساب می آید.
بوکان ومنطقه موکریان، جایی است که غربی ها در سال های دور همواره سعی داشتند برای دست یابی به اهدافشان مهره های خود را از این مناطق انتخاب کنند. از همین روی افرادی از این مناطق در گروه هایی چون کومله، دموکرات و پژاک جذب شدند.
نحوه جذب شورش بوکان به پ ک ک چگونه بود؟
به خاطر داریم که در سال ۹۹ میلادی در کردستان ایران تجمعاتی در زمان دستگیری اوجالان در ایران به وجود آمد، هرچند در ابتدا این تجمعات بدون مشکل بود اما در خاتمه با مداخلات خارجی به آشوب، جنگ ودرگیری کشیده شد.
شاید تا آن زمان هیچکس نام اوجالان وپ ک ک را در کردستان ایران نشنیده بود اما غرب تلاش کرد با استفاده از موقعیت وغلبه بر احساسات مردم مخصوصا جوانان آن منطقه، اعتراضات بر ضد ترکیه را به آشوب ومخالفت با جمهوری اسلامی ایران بدل کند.
همچنین این نکته را هم اضافه کنم که «شورش» از جمله اراذل و اوباش شهرستان بوکان به حساب می آمد.
شورش که در اعتراضات بر ضد ترکیه در زمان دستگیری اوجالان در ایران شرکت کرده بود، یکی از آنهایی بود که اعتراضات را به آشوب و هرج و مرج کشاند.
شورش پس از هرج مرج های ایجاد شده، تحت پیگیرد قانونی قرار می گیرد و به پ ک ک پناه می برد.
پشت پرده اینکه اعتراضاتی که در ابتدا بر ضد ترکیه شکل گرفته بود و سپس دشمن از موقعیت استفاده کرده و خواست از آن بر ضد جمهوری اسلامی ایران استفاده کند، گروه هایی قرار داشتند.
شورش گروه هایی را درست کرده بود که به اموال مردمی آسیب برسانند و بانک ها را آتش بزنند و خود نیز فرار کرد و امروز در پ ک ک نقش یک فرمانده را بازی می کند.
سیر حرکت «شورش» در بدو ورودش به گروه چگونه بود؟
از سال های ابتدایی ورود شورش به پ ک ک هنوز پژاکی در کار نبود، فقط میزی به اسم «روژهلات» درست کرده بودند که از سوی غرب برای آینده دشمنی با ایران آماده میشد.
پژاک در سال ۲۰۰۴ با پیشنهاد آمریکا برای مقابله با ایران ایجاد شد، در آن سال ها نقش رهبری آن را عثمان اوجالان برعهده داشت. شورش یکی از همراهان عثمان اوجالان شده بود.
او در زمان تاسیس پژاک در سال های ۶-۲۰۰۵ در بخش جوانان کار میکرد، اما شورش به این رتبه و کار راضی نبود، او به حساب خود از پ ک ک طلب داشته و باید ارزش بیشتری برایش قائل میشدند، غافل از اینکه پ ک ک خود در شناخت انسان ها استاد است.
چون شورش به اهداف خود نرسید و پ ک ک تقریبا حاکمیت خود را با فرارعثمان اوجالان بر پژاک از دست داده بود، در میان اعضای آن جبهه گرایی ایجاد شده بود که شورش نیز در میان این کودتا بود.
اگر امروز پژاک نتوانسته مستقل باشد و از سوی قندیل و «ک ج ک» برنامه ریزی برایش انجام می شود دلیلش همان اختلافات داخلی و درون سازمانی پژاک به مانند منطقه گرایی، زبان گرایی، قوم گرایی و قدرت طلبی بوده است.
در سال های ۸-۲۰۰۷ اختلافات به حدی شدید شده بود که چندین عضو مرکزی پژاک از جمله «زنار سرحد» خودکشی کرد، آنهم آن گروهی که شورش و زاگرس هیوا سرپرستی آن تهمت ها را به زنار برعهده داشتند که چرا فردی ترکیه ای در مجلس است و ما ایرانی ها هیچ کاره؟
بی اعتمادی به همدیگر در میان اعضای پژاک و تهمت زدن به همدیگر و روابط جنسی در میان اعضای پژاک از جمله این اختلافات بود که تا به امروز نیز ادامه دارد.
در حالیکه «شورش» خود دارای ضعف های جنسی و جسمی فراوان بود اما شگرد تهمت زدن را به دیگران خوب یاد گرفته بود.
همچنین وی در سال های ۶-۲۰۰۵ نیز جزوآنهایی بود که برای اولین بار وارد خاک ایران در اورامان شده بودند تا بلکه بتوانند برای استقرار در داخل ایران جایی را داشته باشند.
بعد از آن اختلافات داخلی پژاک «جمیل باییک» وارد ماجرا شده و کلیه اعضای پژاک را به خارج از محیط آن گروه فرستاد، در همین چارچوب بود که «شورش» را به «ه پ گ» و زاگرس را به «ک ک ک» فرستاد.
در اصل می توان گفت این یک تنبیه و تبعید برای اعضای رهبری آن سال ها در پژاک بود.
شورش به بدترین جغرافیاهای موجود در پ ک ک فرستاده شد و هزاران کیلومتر به دور از ایران و پژاک به سرمی برد.
او در «ه پ گ» بیشتر از دوسال در تونل ها کار میکرد تا در نهایت او فرمانده یک تیم سه نفره شد، اما او نمی توانست آن تیم را هم اداره کند. به ناچاراو در سال های ۱۰-۲۰۰۹ نزد «باهوز اردال» مستقر شد چرا که جایی برای او وجود نداشت.
وقتی باهوز از منطقه خارج شد شورش به منطقه ای جلوتر یعنی هم مرز ترکیه فرستاده شد. او فرمانده «تاخم» شد یعنی مسئولیت شش نفربرعهده داشت، اما این گروه هم بر اثر عدم شناخت شورش از فرماندهی و جغرافیای منطقه و نحوه عملیات دشمن (ترکیه) متلاشی شد.
پس از تسلیم کردن بلندی های قندیل به ایران و بعد از گذشت روزها از جنگ، یک مرتبه دیگر از کانال «باهوز» یک شانس دیگر به شورش داده شد که به پژاک برگردد و در آنجا شروع به کار کند.
سالها از جدا شدن من گذش و دیدم او در فرماندهی «ه ر ک» جا گرفته و برایم جای تعجب داشت، اما دقیقا بعد از در گیری های قندیل وبعد از کشته شدن «سمکو» ورفتن «چیا مهاباد» دیگر کسی حاضر نبود که به پژاک برگردد.
«مراد قره ییلان» همچنان مخالف بازگشت شورش به پژآک بود، چون شخصیت شورش برایش شناخته شده بود.
آیا خاطره ای از شورش به یاد دارید؟
یکبار با شورش نشسته بودم و مشغول صحبت شدیم، از او سوال کردم که چرا از پژاک خارج شدی؟ او به خیال خود فکر می کرد که من داستان را نمی دانم، شورش سعی کرد وانمود کند که می خواهد مرا فریب دهد و با بد و بیراه گفتن به مراد و جمیل و همگی اعضای پژاک و مقصر دانستن آنها سعی می کرد که عیوب خود را مخفی کند.
شورش به من گفت که این را به خاطر داشته باش که اگر بخواهی اینجا بمانی همیشه باید بعضی ها را به خاطر اهداف شخصی خود قربانی کنی وگرنه هیچ وقت موفق نخواهی شد.
دقیقا شورش هم این کار را انجام داده بود که به فرماندهی «ه ر ک» رسیده بود. ادعای رفاقت و مردانگی فقط در گفتار او حس میشد و درون او متناقض با گفتارش بود.
رفتار و سیاست پ ک ک و پژاک را چگونه تحلیل می کنید؟
برای نمونه شورش هیچ وقت یک فرمانده نبوده و نخواهد شد، اما شورش پ ک ک را نگاه کرده بود و رفتار رهبران آن گروه را دیده بود و آن را برای خود الگو قرار داده بود که همیشه برای ماندن بر قدرت عده ای دیگر را باید قربانی کرد.
این رفتار در سیاست پ ک ک و شاخه های آن نیز، به وفور دیده می شود که پ ک ک به غیر از خود و افکار خود هیچ فکر و ایده دیگری را قبول ندارد، مصداق بارز این موضوع را می توان «پ ی د» در کردستان سوریه عنوان کرد.