به گزارش دیدبان حقوق بشر کردستان ایران،گروههای ستیزهجو و مسلح کُرد، در مسائل مختلف سیاسی، اختلاف نظرات جدی با هم دارند. اما در آسیب به خانوادههای کُرد ایرانی و ربایش کودکان کُرد، کاملا شبیه به هم عمل میکنند.
حزب دموکرات کردستان ایران، موسوم به حدکا که متهم به اقدامات ستیزهجویانه علیه کردهای ایرانی و همکاری با صدام حسین و رژیم بعث و سکوت در برابر جنایت حلبچه است، اقدام به ربایش و فریب کودکان کُرد ایرانی کرده تا کمبود نیروی خود را مانند پژاک از طریق کودکسربازان جبران نماید.
جدیدترین کودکسرباز قربانی این گروه مسلح که موفق به فرار شده مائده اصلانی متولد ۱۳۸۷، از اهالی سنندج است. خبرنگار دیدبان حقوق بشر کردستان ایران، در گفتگویی اختصاصی با مائده اصلانی با خبر شد که ایشان در سیزده سالگی به دلیل اختلافاتی که با خانواده داشت به راحتی فریب وعدههای دروغین یکی از اعضای این گروه را خورده بود.
در همین راستا مائده اصلانی در گفتگو با دیدبان اظهار داشت:
زمانی که وارد گروه شدم فقط ۱۳ سال سن داشتم. دلیل عضویتم هم این بود که با خانواده مشکلاتی داشتم، آنها بسیار سختگیر بودند و من میخواستم مانند دوستانم آزاد باشم ولی خانواده این اجازه را به من نمیداد. من هم فریب اعضای گروه را خوردم، چند وقت قبل از عضویت از طریق اینستاگرام با این گروه آشنا شدم و شروع به صحبت کردیم. در آنجا شرایط را برایم بسیار ایدهآل توصیف میکرد و حتی قول داد من را به اروپا میفرستند. من هم چون داخل خانواده شرایط مساعدی نداشتم خیلی راحت مورد فریب حرفهای این فرد قرار گرفتم و شماره یک قاچاقچی را به من داد و از طریق آن فرد به صورت غیر قانونی در مرز سردشت از کشور خارج شدم. زمانی که وارد خاک عراق شدم بلافاصله من را به دوره آموزشی فرستادند. در آنجا نحوه کار با سلاح های مختلف را آموزش می دادند و گاهی اوقات هم کلاس های ایدئولوژی گروه که من تا به الان هم هیچ چیزی متوجه نشدم و مدام بحثهای سیاسی و کلماتی بود که من سیزده ساله از کجا باید می فهمیدم! بعد از دوره آموزشی من را همراه با عدهای دیگر به داخل کوهستان فرستادند، در آنجا مانند انسان های اولیه و جنگلی زندگی می کردیم البته چه زندگی می توان گفت؟! صبح به صبح فقط دنبال جمع کردن چوب برای آتش بودیم و همینطور برای خودمان سرگردان میگشتیم و کار خاصی هم انجام نمیدادیم. زمانی که آن فرد با من صحبت می کرد اظهار داشت در آنجا به آزادی و زندگی راحتی میرسم و حتی میتوانم به اروپا بروم، اما به جای تمام آن وعده های دروغین زندگی انسانهای اولیه را به من دادند. در آن مدت هم چندین بار درخواست کردم با خانوادهام تماس بگیرند که به دنبالم بیایند اما قبول نمیکردند. از روز اولی که وارد آنجا شدم خیلی شرایط سختی داشتم، عدهای از پسرهای آنجا سعی می کردند به من نزدیک شوند، حتی گاهی اوقات متلک های جنسی به من می گفتند و واقعا این قضیه من را آزار می داد. چندین بار هم از آنها شکایت کردم اما انگار نه انگار! هیچکس برایش مهم نبود. بعد از مدتی کمپ های ما از سوی ایران مورد موشک باران قرار گرفت و بعد از آن با هر ترفندی که میشد از آنجا فرار کردم. مدتی را در منزل یکی از دوستانم در اربیل زندگی کردم و چون کارت اقامت نداشتم مجبور شدم عضو سازمان خبات شوم. هیچ کاری از دستم بر نمی آمد و واقعاً نمی دانستم چه کار بکنم. نزدیک به دو ماه هم در آنجا آموزش دیدم، در نهایت با خانوادهام تماس گرفتم و بعد از آن بلافاصله برادرم همراه با عمویم به دنبالم آمدند و من را به ایران بازگرداندند. همیشه با خودم میگویم ای کاش زودتر برمیگشتم، اما چون از طرف گروه به من گفته بودند اگر به ایران باز گردم من را زندانی میکنند می ترسیدم، که البته آن هم یک دروغ دیگر بود.
گفتنی است چنانچه ذکر شد این بار اول نیست که این گروههای مسلح به راحتی این کودکان زیر سن قانونی را میربایند و برای اهداف ستیزهجویانه خود به کار میگیرند. حزب دموکرات کردستان ایران، در کردستان ایران با ربودن کودکان، جذب نیرو کرده و پس از آموزشهای نظامی که شامل ترور و خشونت میشود، از همان کودکان در محل و مناطقی که به دنیا آمدهاند برای اخاذی از مردم منطقه استفاده میکنند. چرا که آنها با زبان و رفتار و جغرافیای منطقه خود آشنا هستند و راحتتر اقدامات اخاذی و ترور را انجام میدهند. این در حالی است که سران این گروهها در اروپا مستقر هستند و در مقابل، جان اعضای خود را خطر انداختهاند. اعضایی که در کوهستان، با کمترین امکانات، زندگی میکنند.
*عکس تزئینی میباشد.