دیدبان حقوق بشر کردستان ایران که وظیفه اصلی خود را پیگیری سرنوشت کودکان ایرانی- که توسط گروههای تروریستی کُردی روبده شدهاند- میداند سال گذشته برای پیگیری سرنوشت آرش دانشور با پدر وی مصاحبه کرده بود.
دیدیان در آن مصاحبه از پدر آرش شنید که : «آرش، برای بازی با دیگر کودکان به پشت روستا رفت و دیگر بازنگشت! بعد از رفتن پسرش آرش، زندگیام تاریک شده و همسرم هر روز را چشم به در خانه منتظر بازگشتش است یا ساعتها به تلویزیون خیره میشود تا شاید خبری از او بیابد».
در مورد آرش دانشور بیشتر بخوانید:
مزاحمین خلق؛ روایتی از آسیبها و تهدیدات گروه پژاک در مناطق مرزی غرب ایران (قسمت اول)
آقای دانشور در مصاحبه جدید با دیدبان حقوق بشر کردستان ایران، تاکید کرد هنوز پیگیر سرنوشت فرزند خود است، اما به دلیل کرونا نتوانسته به اقلیم کردستان مراجعه کند. پدر آرش سرایدار مدرسه است. متن مصاحبه به شرح زیر است:
لطفا تازهترین اخبار از آرش را بفرمایید.
متاسفانه به دلیل شرایط کاری و شرایط بد کردستان عراق و کرونا هنوز موفق نشدیم که به اقلیم مراجعه کنیم و خبری از او بگیریم. حتی اگر بعد از این مدت هم مراجعه کنیم ممکن نیست آنها حقیقت را به ما بگویند. در واقع حضور آرش را منکر میشوند یا میگویند وی در آموزشی است!
قبلا بعضی خانوادهها به مقر پژاک رفته بودند، اما به جای کمک و دلداری، آنها را مورد بی احترامی قرار داده بودند. من از این ناراحتم که پسرم کودک بود و در اول دبرستان درس میخواند. آنها با احساسات کودکانه او بازی کردند و ما که خانواده او هستیم شب و روز نداریم. مادرش از بیقراری دیدار دوباره آرش شب و روز ندارد و نمیتواند بخوابد. من مجبور هستم او را به بیمارستان ببرم، چون که دچار افسردگی و ناراحتی روحی شده است.
آنها نباید با این کودکان و احساسات آنها بازی کنند. چون کودکان قدرت انتخاب ندارند و احساساتی هستند! کودکان توانایی ماندن در گروههایی مانند پژاک را ندارند! من هنوز متوجه نشدهام که چرا باید فرزند من به جای مدرسه در پژاک و غارهای این گروه حاضر شود! فرزند من در جای مناسبی درس میخواند و زندگی میکرد. اکنون کجاست؟
شما نمیخواهید به قندیل مراجعه کنید؟
قطعا من میخواهم!اما مشکل من اصرار مادرش است. مادرش میخواهد در در این سفر همراه من باشد. من نگران هستم حال او بدتر شود. چون پژاک ممکن است باز هم خبری از او به ما ندهد. متاسفانه در داخل ایران دست ما به جایی نمیرسد. یعنی نمیدانیم مشکل را چگونه حل کنیم. من حتما به اقلیم مراجعه خواهم کرد و تا پاسخ مناسبی نگیرم، به ایران باز نمیگردم. چون نگران فرزندم هستم. میترسم پژاک او را به ترکیه و سوریه اعزام کند و در نهایت ما جنازه آرش را هم نبینیم.