مبشر کریم پور سه سال مفقود بود تا اینکه همسایه ها خبر کشته شدنش را به خانواده دادند.
خانواده مبشر حتی ماهواره هم نداشتند که خودشان این خبر را بشنوند. خبری که نه فقط خانواده بلکه تمام آشناها و فامیل را شوکه کرد، زیرا مبشر پسری بسیار متدین و آرام و سربه زیر بود. او یک وانت داشت که با همان گذران زندگی می کرد و حتی گاهی اوقات کمک خرج پدر هم بود.
اصلاً تا همین الان این خانواده نفهمیدند چطور وارد آن گروه شد و حتی نفهمیدند کجا و چگونه کشته شد! مهمترین سوال این است که آیا واقعا مبشر کشته شده است یا نه؟
قبل از این که خانه را ترک کند به پدرش گفته بود که یک شغل در تهران پیدا کرده است و میخواهد برای زندگی به آنجا برود. خانواده هم به خیال آنکه پسرشان برای کار به تهران می رود سعی کردند زیاد مزاحم کارش نباشند. اما این بی خبری بیش از حد گذشته بود و تمام شماره هایش خاموش بود، محلی که به خانواده گفته بود برای کار میرود را اصلا پیدا نکردند، واقعاً هنوز هم نمیدانند چه کسی او را فریب داده بود یا چه وعده ای به او داده بودند که حاضر شده بود که عضو همچین گروهی شود.
سه سال تمام هیچگونه خبری از مبشر نبود تا اینکه همسایه ها به آنها خبر دادند که رسانههای وابسته به پژاک اسم پسرشان را به عنوان یکی از کشته شدگان در ترکیه اعلام کرده است. خبری که نه خانواده و نه هیچ کس دیگری آن را باور نمی کرد، چطور می شود پسری که حتی یک روز نمازش قضا نمیشد عضو گروهی شودکه هیچگونه اعتقادات دینی ندارند!
پدر مبشر با هر مشقتی که بود به عراق رفت تا جزئیات دقیق کشته شدن پسرش را بفهمد اما آنها هیچ اطلاعاتی به او ندادند، فقط گفتند پسرت در جنگ با ترکیه کشته شده است.
از آنها سراغ جنازه و مزارش را گرفت ولی گفتند نه جنازه ای در کار است و نه مزاری. بهتر است به شهر خودت برگردی و دیگر به اینجا نیایی. با این که قلبش شکسته بود و دنیایی از سوال های مجهول ذهنش را مشغول کرده بود به ایران برگشت.
تقریباً چند روزی از مراجعه پدر مبشر به آنجا گذشته بود که یک شب با صدای یک موتوری از خواب پریدند. کیسه سیاهی را داخل حیاط پرت کرده بودند، وقتی آن را باز کردند لباس ها و مدارک شناسایی مبشر بود. از آن شب به بعد دیگر خبری از آنها نشده و حتی یک تماس هم با آنها نگرفته اند. سه سال چشم انتظار پسرشان بودند بعد اعلام کردند در ترکیه که هیچ ربطی به این خانواده نداشت کشته شده و بدتر از همه بزرگترین بی احترامی که به این خانواده کردند پرت کردن لوازم شخصی مبشر به داخل حیاط بود.
در همین رابطه پدر مبشر گفت: مگر آنها نمی گویند به شهدایشان احترام می گذارند؟ ولی این چه احترامی بود که با پرت کردن لوازم اش به داخل حیاط به ما نشان دادند؟!من مطمئنم با این طرز رفتار آنها یا خودشان پسرم را کشته اند و یا اصلا اتفاقی برایش نیفتاده است.