آنطور که پدر مبشر کریمپور در گفتگویی با دیدبان حقوق بشر کردستان ایران مطرح کرده، اینگونه بیان کرد: پژاک لوازم پسرم را در یک کیسه زباله سیاه داخل حیاط پرت کرد!
بارها در خصوص خانواده های کرد ایرانی که قربانی سیاست های غیر انسانی و ناقض حقوق بشری چون ناپدیدسازی اجباری و به کارگیری کودک سرباز در گروه های شبه نظامی چون پ ک ک/پژاک شده اند گفته ایم.
این افراد و خانواده های قربانی، به اختیار این سرنوشت را پیدا نکردند، آنها به خواست خودشان گرفتار این حجم از مشکلات عدیده اقتصادی، اجتماعی و … نشدند و هیچ کدامشان از اینکه فرزند یا فرزندانشان توسط شبه نظامیان کُرد دزدیده یا فریب داده شده خوشحال نیستند.
یکی از آن چندین خانواده کُرد ایرانی درگیر در این موضوعات که قربانی اهداف رهبران اروپا نشین پژاک شده اند، خانواده مبشر کریمپور است.
پدر مبشر طی مصاحبه اینگونه بیان کرد:
پسرم سه سال مفقود بود تا اینکه همسایه ها خبر کشته شدنش را به ما دادند.
ما حتی ماهواره هم نداشتیم که خودمان این خبر را بشنویم. خبری که نه فقط خانواده ما بلکه تمام آشناها و فامیل را شوکه کرد، زیرا مبشر پسری بسیار متدین و آرام و سربه زیر بود. پسرم یک وانت داشت که با همان گذران زندگی می کرد و حتی گاهی اوقات کمک خرج من هم بود.
اصلاً تا همین الان نفهمیدیم چطور وارد آن گروه شد و حتی نفهمیدیم کجا و چگونه کشته شد! مهمترین سوال این است که آیا واقعا پسرم کشته شده است یا نه؟
قبل از این که خانه را ترک کند به من گفته بود که یک شغل در تهران پیدا کرده است و میخواهد برای زندگی به آنجا برود. ما هم به خیال آنکه پسرمان برای کار به تهران می رود سعی کردیم زیاد مزاحم کارش نباشیم. اما این بی خبری بیش از حد گذشته بود و تمام شماره هایش خاموش بود، محلی که به ما گفته بود برای کار میرود را اصلا پیدا نکردیم، واقعاً نمیدانم چه کسی او را فریب داده بود یا چه وعده ای به او داده بودند که حاضر شده بود که عضو همچین گروهی شود.
سه سال تمام هیچگونه خبری از پسرم نبود تا اینکه همسایه ها به ما خبر دادند که رسانههای وابسته به پژاک اسم پسرم را به عنوان یکی از کشته شدگان در ترکیه اعلام کرده است. خبری که نه من و نه هیچ کس دیگری آن را باور نمی کرد، چطور می شود پسری که حتی یک روز نمازش قضا نمیشد عضو گروهی شودکه هیچگونه اعتقادات دینی ندارند!
با هر مشقتی که بود به عراق رفتم تا جزئیات دقیق کشته شدن پسرم را بفهمم اما آنها هیچ اطلاعاتی به من ندادند، فقط گفتند پسرت در جنگ با ترکیه کشته شده است.
از آنها سراغ جنازه و مزارش را گرفتم ولی گفتند نه جنازه ای در کار است و نه مزاری. بهتر است به شهر خودت برگردی و دیگر به اینجا نیایی. با این که قلبم شکسته بود و دنیایی از سوال های مجهول ذهنم را مشغول کرده بود به ایران برگشتم.
تقریباً چند روزی از مراجعه من به آنجا گذاشته بود یک شب با صدای یک موتوری از خواب پریدیم. کیسه سیاهی را داخل حیاط پرت کرده بودند، وقتی آن را باز کردیم لباس ها و مدارک شناسایی پسرم بود. از آن شب به بعد دیگه خبری از آنها نشده و حتی یک تماس هم با ما نگرفته اند. سه سال چشم انتظار پسرمان بودیم بعد اعلام کردند در ترکیه که هیچ ربطی به ما نداشت کشته شده و بدتر از همه بزرگترین بی احترامی که به خانواده من کردند پرت کردن لوازم شخصی پسرم به داخل حیاط بود، مگر آنها نمی گویند به شهدایشان احترام می گذارند؟ ولی این چه احترامی بود که با پرت کردن لوازم اش به داخل حیاط به ما نشان دادند؟! من مطمئنم با این طرز رفتار آنها یا خودشان پسرم را کشته اند و یا اصلا اتفاقی برایش نیفتاده است.
عناصر این گروه ها با سو استفاده از مشکلات فردی و خانوادگی به سراغ افراد گرفتار می روند تا بتوانند با وعده زندگی بهتر آنها را به سمت خود بکشانند و به این ترتیب خانواده های کُرد ایرانی را دچار آسیب های متعدد پس از جدایی فرزندانشان نمایند.
امیدواریم این قبیل اقدامات غیرانسانی و ناقض حقوق بشری که پ ک ک و شاخه ایرانی آن پژاک که در خاک اقلیم کردستان عراق مستقر هستند، مورد توجه فعالین و مجامع حقوق بشری داخلی و بین المللی قرار بگیرد.