خانم صالحی: من که هیچ دلبستگی به آنها یا آنجا نداشتم! اصلاً هم از اول دوست نداشتم در آنجا بمانم. تنها قصد داشتم از خانه فرار کنم. یعنی بین بد و بدتر در میان خانه و کومله؛ متاسفانه دومی را انتخاب کردم.
به گزارش دیدبان حقوق بشر کردستان ایران از کامیاران، یکی از مهمترین آسیبهای اجتماعی و اقتصادی در مناطق کردنشین خاورمیانه- با شدت و ضعفهای مختلف، حتی در ایران- عدم رعایت حقوق زنان در زمینههای مختلف است. وقتی حقوق زنان، به صورت مکرر در بافتار خانوادگی و اجتماعی مناطق کردنشین نقض میشود، در این حال طبیعی است که زنان و دختران برای حل این مشکل، چارهای جز پیوستن به گروههای مسلح کُرد نداشته باشند.
روح لطیف زن و تشویق وی به نظامیگری، خشونت، ترور، خودسوزی، ترک خانواده، طلاق و… مدام در گروههای مسلح تبلیغ و ترویج میشود و از سوی دیگر زنان برای فرار از جو پدرسالارانه خانواده و اجتماع و قبیله در مناطق کردنشین، چارهای جز عضویت در این گروهها ندارند. یکی از مهمترین آسیبها در این مناطق، ازدواج اجباری است. در مساله ازدواج، عموما نظر دختران اهمیت ندارد و چون زن از زندگی مشترک راضی نیست و طلاق هم تقریبا یک تابو است؛ زن یا فرار میکند یا خودسوزی! عموما آنهایی که موفق به طلاق میشوند برای فرار از نگاه سنگین جامعه و ازدواج اجباری بعدی؛ مجبور به خروج غیرقانونی از کشور و در نهایت عضویت در این گروههای مسلح میشوند. در واقع آداب غلط در جامعه کُردی مانند حق ارث زنان، مردسالاری افراطی، عدم توجه به حقوق زنان و… یکی از زمینههای عضوگیری گروههای مسلح از میان جامعه زنان در مناطق کردنشین است.
سوژه امروز دیدبان حقوق بشر گونا صالحی متولد ۱۳۷۶ است که عضو گروه مسلح کومله بوده است. وی مشکلات خانوادگی و ازدواج اجباری (۲ مرتبه) را دلیل اصلی عضویت در این گروه میداند. وی شهریورماه ۱۳۹۹ ضمن خروج غیرقانونی از کشور به گروه کومله پیوسته و اسفندماه همان سال به کشور بازگشته است. خانم صالحی در مصاحبه با خبرنگار دیدبان حقوق بشر کردستان ایران به صراحت مشکلات ناشی از دو ازدواج ناموفق را دلیل پیوستن به گروه مسلح کومله کمونیست میداند و البته خوشحال است که پس از ۶ ماه پشیمان شده و همراه با همسر سوم و فعلی به کشور بازگشته است.
خبرنگار دیدبان حقوق بشر کردستان ایران: خانم صالحی! چه عاملی باعث شد که تصمیم بگیرید عضو گروه کومله بشوید؟ از عقاید و پیشینه این گروه اطلاع داشتید؟ شعاها و ایدئولوژی کومله برای شما جذاب بود؟
صالحی: نه؛ من اطلاعی نداشتم. اصلا تفاوت این گروهها با یکدیگر برای من قابل درک نبود. من اصلاً نمیدانستم حزب یا سیاست چیست. یعنی اصلا اطلاعی از اهداف و عملکرد این گروهها نداشتم. من فقط و فقط به دلیل مشکلات خانوادگی و فرار از ازدواج اجباری، به کومله پیوستم. در واقع مسائل خانوادگی باعث شد که فقط به فکر فرار باشم و قید زندگی در ایران را بزنم و قصد کنم از کشور خارج شود. ازدواج اول بنده، اجباری بود. اصلا علاقهای به همسرم نداشتم و به اجبار خانواده، وارد زندگی مشترک شدم. بعد از ورود به زندگی مشترک، نزدیک به ۳ سال میخواستم از همسر اولم جدا شوم اما خانوادهام مانع میشدند، مشکلات خیلی زیادی داشتم و واقعاً میخواستم که جدا شوم. اما با اصرار خانواده ۳ سال تحمل کردم. زمانی هم که از همسر اولم جدا شدم، فکر کردم میتوانم زندگی جدیدی را شروع کنم و دیگر با فشار، شریک زندگی را انتخاب نکنم. اما فشار خانواده و اقوام اجازه ندادند!
نزدیک به سه ماه از طلاق نگذشته بود که خانواده اصرار داشتند دوباره ازدواج کنم! اما من به هیچ عنوان مایل نبودم که دوباره وارد یک زندگی زناشویی جدید شوم. اما هر طور که شد من را مجبور به این کار کردند! یعنی اصلا توجهی به شرایط من، علائق من و… نداشتند! فقط میخواستند من ازدواج کنم! من اصلاً آن پسر را دوست نداشتم و به هیچ عنوان نمیخواستم با او زندگی کنم. اما چون نه پدر و نه برادر داشتم داییهای من به نوعی به عنوان سرپرست و بزرگتر به من اصرار کردند که این کار را انجام بدهم. نزدیک به یک ماهی از ازدواج اجباری من گذشته بود، اما دیگر نمیتوانستم آنجا را تحمل کنم، به همین دلیل تصمیم گرفتم به هر شکل ممکن فرار کنم و دیگر در ایران نباشم. اگر در ایران میماندم، داییهای من دوباره به اجبار مرا به خانه شوهر میفرستاندند! نمیخواستم در ایران باشم؛ مقصد برای من اهمیتی نداشت.
خبرنگار دیدبان حقوق بشر کردستان ایران: چطور با کومله آشنا شدید و چطور به مقر آنها رسیدید؟
صالحی: اولا باید تاکید کنم که ما کردهای ایران از کودکی با اسامی مانند کومله و دموکرات و پژاک و پ.ک.ک آشنا هستیم. حتی اگر آنها را نشناسیم اسمشان را مدام شنیدهایم. این هم سرنوشت ما است که باید از کودکی به سلاح و کوهستان، چریک و گروه مسلح و… فکر کنیم؛ به جای اینکه در پی کودکی و بازی و آسایش باشیم! بعد از جدا شدن از همسر اولم در منزل داییام زندگی میکردم، گاهی اوقات که کانالهای مربوط به کومله پخش میشد؛ معمولاً یک شماره تلفن هم در گوشه تصویر نشان میداد، من هم از سر کنجکاوی آن شماره را از قبل ذخیره کرده بودم؛ اما کاری با آن نداشتم. زمانی که به اصرار خانوادهام مجبور شدم ازدواج دوم را انجام دهم و بسیار شرایط روحی و روانی بدی داشتم فقط میخواستم که دیگر در آن محیط نباشم. میخواستم به هر جای ممکن فرار کنم! به همین دلیل به فکر آن شماره افتادم و در اینستاگرام چند تا از صفحات مربوط به این گروه را دنبال میکردم. با آنها ارتباط گرفتم و مشکلاتم را توضیح دادم و گفتم که میخواهم از خانه بروم و عضو آنها بشوم! در ابتدا به من گفتند باید چند ماهی صبر کنی، فعلاً نمیتوانی بیایی. اما من چون به شدت حال روحی بدی داشتم دیگر نمیتوانستم در آنجا زندگی کنم، به آنها گفتم دیگر من طاقت اینجا ماندن ندارم، اگر شما هم قبول نکنید که بیایم قطعاً خودکشی میکنم. به همین دلیل آنها هم قبول کردند که عضو شوم. من یقین دارم اگر ازدواج اجباری دوم نبود؛ هرگز به سراغ کومله نمیرفتم!
خبرنگار دیدبان حقوق بشر کردستان ایران: شرایط زندگیتان در آنجا چگونه بود و چه چیزهایی به شما آموزش میدادند؟ از امکانات رضایت داشتید؟ رفتار اعضای گروه و سران کومله در جمع با شما و دیگر اعضا چگونه بود؟
صالحی: قطعاً شرایط خیلی دشواری داشتم! به لحاظ روحی و عاطفی، اوضاع من اصلا خوب نبود! محیط کومله هم اصلاً با آن چیزی که در ماهواره نمایش میدادند یا در شبکههای مجازی منتشر میکردند شباهت نداشت. مجبور بودیم صبحهای خیلی زود بیدار بشویم از کوه بالا برویم و دوباره پایین بیاییم، در مجموع شرایط زندگی در کوه برای من خیلی دشوار بود، بعد از آن هم کلاسهای نظامی و ایدئولوژیک داشتیم. تمرینات نظامی که مشخص بود، ورزش و کار با سلاح بود، اما در کلاسهای ایدئولوژیک سعی میکردند در مورد تاریخ کومله، زبان کردی و یا اتفاقات سیاسی و اجتماعی داخل ایران برای من حرف بزنند. نکته بسیار تلخ برای من در این کلاسها، این بود که گاهی اوقات هم دست روی نقطه ضعف افراد میگذاشتند و افراد را مستقیماً تحقیر میکردند و خطاب قرار میدادند! یعنی حاضر بودند اعضای خودشان را در میان جمع تضعیف و تحقیر کنند. من عضو کومله بودم؛ اما همیشه من را با انگشت نشان میدادند و میگفتند «این زن در جامعه به او خیانت شده است و در یک جامعه مردسالار او را مجبور به ازدواج کردند اما در اینجا آزاد است. کلا کارشان تبلیغات برای خودشان بود و اینکه بگویند فقط ما خوبیم و شرایط داخل ایران بد است». در حالی که همان زمان فکر کردم ازدواج اجباری من در جامعه کردی رخ داده است و کومله هم از دل جامعه کُردی است؛ اما آنها به این مسائل اشاره نمیکردند.
در مجموع باید بگویم رفتار همه بد نبود؛ ولی بودند کسانی که واقعاً شخصیت نداشتند! نمیدانستند چطور با یک زن رفتار کنند. حتی روزهای آخری که در آنجا بودم با چند نفر از آنها درگیر بودم، بیشتر به دلیل حرفهایی بود که به قول خودشان قانون و رسم و رسوم آن گروه بود. اما هیچ یک از آنها به آن قوانین عمل نمیکردند، اما از دیگران انتظار این را داشتند که به این قوانین احترام بگذارند. گاهی اوقات بر سر این موضوعات بحثهایی پیش میآمد اما آن روز آخر که میخواستم از آنجا بروم این بحث بیشتر طول کشید. به نوعی دعوایمان شد تا جایی که مجبور شدم یکی از افرادی را که در آنجا بود بزنم. مدام تحقیر میکردند و متلک میانداختند و من هم دیگر طاقتم تمام شد و درگیر شدم!
خبرنگار دیدبان حقوق بشر کردستان ایران: چطور شد که تصمیم به ترک آنجا و بازگشت به کشور را گرفتید؟
صالحی: من که هیچ دلبستگی به آنها یا آنجا نداشتم! اصلاً هم از اول دوست نداشتم در آنجا بمانم. تنها قصد داشتم از خانه فرار کنم. یعنی بین بد و بدتر در میان خانه و کومله؛ متاسفانه دومی را انتخاب کردم. یعنی این طور نبود که عاشق جنگ و گروههای چریکی باشم. در آنجا هم که با همسر فعلیام آشنا شده بودم؛ تصمیم گرفتیم که برگردیم. اهمیتی برایمان نداشت که آنجا بمانیم یا نمانیم و در در ابتدا خواستیم که در سلیمانیه بمانیم؛ اما تصمیممان عوض شد و به ایران برگشتیم. بعد از آن هم با هم ازدواج کردیم و با هم زندگی میکنیم. الان هم از زندگی راضی هستم؛ چون خودم همسرم را انتخاب کردم و دیگر مجبور به ازدواج نشدهام.
خبرنگار دیدبان حقوق بشر کردستان ایران: زمانی که به ایران بازگشتید چه رفتاری با شما شد؟
صالحی: واقعیتش چون من آدم بسیار رکی هستم هیچ تعارفی با کسی ندارم، زمانی هم که برگشتم به جز اینکه فقط یک سری سوالها از من پرسیدند و من هم جواب دادم چیز خاصی اتفاق نیفتاد و خیلی عادی به زندگی معمول خودم برگشتم، الان هم خدا را شکر میکنم همسری خوب و زندگی معمولی دارم.