وعده زندگی در اروپا؛ ابزار فریب دانیال وحدانی توسط گروه مسلح کومله

سوژه جدید دیدبان حقوق بشر کردستان ایران، دانیال وحدانی عضو سابق گروه مسلح کومله است.

به گزارش دیدبان حقوق بشر کردستان ایران از سنندج، با توجه به عدم توسعه متوازن در مناطق کردنشین ایران، بالا بودن نرخ بیکاری، فقر فزاینده، نبود زیرساخت صنعتی و توسعه اقتصادی و…، یکی از ابزارهای گروه‌های مسلح برای جذب افراد به ساختار خود، فریب دادن جوانان با وعده زندگی و کار در اروپا با درآمد بالا است. در واقع، چون جوان کُرد ایرانی در داخل کشور بیکار است و درآمد ندارد، ناخودآگاه فریب وعده دروغین زندگی مرفه در غرب را می‌خورد و به عضویت این گروه‌ها در می‌آید. ورود به این گروه‌ها شاید در مرحله اول ساده به نظر بیاید؛ اما قطعا خروج از این گروه‌ها به سادگی نیست و حتی ممکن است فرد در این گروه‌ها و در جنگ‌های بی‌حاصل این گروه‌ها کشته شود. سوژه جدید دیدبان حقوق بشر کردستان ایران، دانیال وحدانی عضو سابق گروه مسلح کومله است. وی در سال ۱۳۹۳ بعد از یک مرحله دستگیری در ایران به‌دلیل شرکت در تجمعات غیرقانونی حمایت از کوبانی، با هدف مهاجرت به اروپا به‌صورت غیر قانونی از کشور خارج و بعد از پذیرش و طی دوره آموزشی در گروه کومله کمونیست، در نهایت بعد از ۹ ماه کشور عراق را جهت پناهندگی در آلمان ترک کرد. وی پس از ۵ سال اقامت در آلمان، مجدداً به عراق بازگشته و بعد از مدتی حضور در مقر گروه کومله، سرانجام از گروه مذکور همراه همسرش خارج و در شمال عراق ساکن و مشغول کار در فروشگاه قطعات یدکی شوهر خاله‌اش می‌شود. وی ۴ سال در شهر سلیمانیه ساکن بوده و در نهایت با توجه به شرایط و مشکلات شخصی خود و همسرش در شمال عراق در تاریخ ۲۱/۰۴/۱۴۰۲ وارد ایران شده است. او متولد ۱۳۷۴ در سنندج است و در این مصاحبه، جزئیاتی از حضور در مقر کومله ارائه می‌دهد.

 

خبرنگار دیدبان حقوق بشر کردستان ایران: آقای وحدانی! چه عاملی باعث شد که عضو کومله بشوید؟ لطفاً کامل توضیح دهید. شما یک جوان ۱۹ ساله بودید و طبعا درکی از گروه‌های کُردی نداشتید. چرا به عراق رفتید؟

وحدانی: من در خانواده، مشکلات زیادی داشتم. سال‌ها پدرم گرفتار اعتیاد بود و اصلاً به ما توجهی نداشت. تا جایی که به یاد دارم، فقط خودم بودم که مواظب زندگی خانواده بودم. حمایت مادی از خانواده بر عهده من بود. اما دیگر خسته شده بودم و فقط دنبال راهی برای فرار از مشکلات بودم. یک روز که با دو نفر از دوستانم صحبت می‌کردیم، آنها به من گفتند قصد دارند وارد کومله شوند. البته من آشنایی خیلی زیادی با آن گروه نداشتم و فقط در حد شنیده‌ها و چیزهایی که در ماهواره و شبکه‌های اجتماعی دیده بودم، کومله را می‌شناختم و دیدگاهی عمیق نداشتم.

دوستانم به من گفتند قبلا با آنها ارتباط گرفته‌اند و می‌توانیم با عضویت در کومله خیلی راحت به کشورهای اروپایی مهاجرت و پناهنده شویم. یعنی هدف از عضویت در کومله برای ما، جنگ و سیاست نبود؛ ما صرفا در پی رفتن به اروپا و زندگی راحت بودیم. همان چیزی که در ایران نداشتیم. من هم که فقط دنبال یک راه برای فرار از مشکلات بودم؛ قبول کردم که با هم به آنجا برویم. البته غیر از اینکه به من گفتند می‌توانیم مهاجرت کنیم، وعده‌های دیگری هم به من دادند؛ در مورد زندگی راحت، خانه، ماشین، حقوق و… که خیلی زود متوجه شدم فقط وعده بود و حقیقت نداشت. اما زمانی که به آنجا رسیدم خبری از زندگی راحت نبود. یعنی، اولیه‌های لازم برای اعضا نیز وجود نداشت. مثلا ۳ الی ۴ نفر در یک اتاق ۱۰ متری می‌خوابیدیم و تنها یک سرویس بهداشتی برای تمام پایگاه وجود داشت! نشانه‌ای از بهبود وضعیت نیز نبود و اوضاع بسیار سخت می‌گذشت.

خبرنگار دیدبان حقوق بشر کردستان ایران: برنامه شما در کومله چه بود؟ بعد از ورود چه کاری انجام دادید؟

وحدانی: کار خاصی انجام نمی‌دادیم. بیشتر صبح‌ها کلاس‌های سیاسی تشکیل می‌دادند و بعد از آن آشنایی با سلاح؛ البته خیلی اهمیتی نداشت و ما جدی نمی‌گرفتیم چون سلاحی هم در دست نداشتیم. وقتی هم هوا تاریک می‌شد به صورت نوبتی نگهبانی می‌دادیم و تمام روزهایمان اینگونه می‌گذشت. این موارد برنامه ثابت ما بود و بعد از مدتی طبعا تکراری شده بود. نه هیجانی وجود داشت و نه کار جدیدی برای انجام دادن. نزدیک به ۵ ماه از حضور من در آنجا گذشت اما دیگر توان زندگی در آن شرایط را نداشتم. شرایط برای من بدتر از ایران بود. به همین دلیل از آنها درخواست کردم با تسویه من موافقت کنند. البته موافقتشان کمی طول کشید، ولی بالاخره از آنجا خارج شدم و بعد از اینکه تسویه را انجام دادم؛ به منزل خاله‌ام که در سلیمانیه بود رفتم. چند ماهی هم در آنجا ماندم و در کنار شوهر خاله‌ام کار می‌کردم. زمانی که من از ایران خارج شده بودم و در عراق بودم مصادف با جنگ داعش بود. بعد از آنکه متوجه شدم مرزها را باز کرده‌اند و می‌توان به اروپا رفت؛ مقداری پول از نزدیکانم قرض گرفتم تا بتوانم به صورت قاچاقی به اروپا بروم. یعنی اصل حضور من در کومله، حداکثر ۵ ماه بود و هیچ دستاوردی هم برایم نداشت.

خبرنگار دیدبان حقوق بشر کردستان ایران: چگونه از عراق خارج شدید و به اروپا رسیدید؟

وحدانی: من آن زمان توانستم تقریباً ۸ میلیون تومان پول جمع کنم. در نتیجه، سفر به اروپا به صورت قاچاقی را شروع کردم. اما با آن پول تا داخل اتحادیه اروپا نمی‌شد رسید. تقریباً اواخر مسیر بودیم که قاچاقچی‌ها زمانی که فهمیدند دیگر پولی ندارم، من را جا گذاشتند و من هم مجبور شدم پیاده و تنها و بدون شناخت قبلی از کوهستان و جنگل عبور کنم. واقعا مشکلات زیادی برایم پیش آمد که حتی نمی‌خواهم به آن فکر کنم چه برسد که تعریف کنم! در هر صورت با تمام مشکلاتی که وجود داشت به آلمان رسیدم. در آلمان هم تقاضای پناهندگی دادم. مدتی طول کشید اما بالاخره با پناهندگی من موافقت شد. ولی متاسفانه گرفتن این پناهندگی به دلیل عضویت درکومله انجام شد. چون وقتی که به آلمان رسیدم هیچ مدارکی برای اینکه ثابت کنم عضو یک حزب مخالف ایران بودم نداشتم. یعنی اصلا مخالف ایران نبودم و صرفا برای زندگی بهتر به اروپا رفته بودم. به همین دلیل نیز مجبور شدم که با اعضای کومله در اروپا ارتباط بگیرم. یعنی راه دیگری نداشتم. آنها قبول کردند در ازای اینکه در مراسم آنها شرکت کنم، برای گرفتن پناهندگی به من کمک کند. تنها شانسی که آوردم این بود که سریع با تقاضای من موافقت شد و فقط دو بار در مراسم آنها که فقط می‌خواستند حضور فیزیکی داشته باشیم و تبلیغات بکنند، شرکت کردم.

خبرنگار دیدبان حقوق بشر کردستان ایران: بعد از ورود به آلمان و پذیرش پناهندگی چه اتفاقی افتاد؟ از شرایط آلمان، راضی بودید؟

وحدانی: اصلا راضی نبودم. فکر می‌کردم مشکلاتم حل می‌شود؛ اما تشدید شد. شرایط زندگی در آلمان کم از مقر کومله نبود. یعنی انگار در آلمان در مقر کومله بودم! به این دلیل می‌گویم چون من- بدون اطلاع از قوانین مقصد- با شرایط درستی اقدام به مهاجرت نکرده بودم. بلکه پناهنده بودم و همه جا به چشم شهروند درجه ۳ به من نگاه می‌کردند. نزدیک به ۵ سال در آلمان زندگی کردم و داخل کمپ پناهندگان بودم. آنجا هم چند نفر مجبور بودیم داخل یک اتاق زندگی کنیم. درست مانند مقرهای کومله بود. برای گذران زندگی هم از اول صبح تا آخر شب مجبور به کار کردن بودم تا حداقل بتوانم خوراکم را تامین کنم. چون واقعاً دولت آلمان پولی به من نمی‌دادند تا بتوانم یک اتاق کوچک برای خودم کرایه کنم. به معنای واقعی در آن ۵ سال تمام جوانی‌ام از بین رفت، تمام فکر و ذکرم پیش خانواده‌ام بود و دیگر نمی‌توانستم آنجا زندگی کنم و می‌خواستم هر طور که شده دوباره مادرم را ببینم. در آن مدت توانسته بودم مقداری پول پس‌انداز کنم که آن هم تنها به اندازه رسیدن به عراق بود! یعنی ۵ سال در آلمان فقط کار کردم اما پول یک پرواز را پس‌انداز کرده بودم! البته برای من اهمیتی نداشت. چون فقط می‌خواستم مادرم را ببینم و به ایران بازگردم. بعد از اینکه به عراق رسیدم؛ مادرم به آنجا آمد و او را دیدم، از من خواست که به ایران برگردم اما چون در همان ۵ ماهی که در گروه عضو بودم طوری من را ترسانده بودند که فکر می‌کردم اگر به ایران برگردم مجازات سنگینی در انتظارم است؛ به ایران بازنگشتم. از بازگشت به ایران هراس داشتم و فکر می‌کردم به دلیل عضویت در کومله، زندانی خواهم شد. اتفاقی که هرگز رخ نداد. این هم یک دروغ دیگر از کومله!

در همان مدت حضور در عراق، با یک دختر که از اقوام دورمان بود آشنا شدم و در عراق با هم ازدواج کردیم. زمانی که مادرم دید که دیگر ازدواج کردم و متاهل هستم؛ دیگر اصرار به بازگشت من نداشت. واقعا همسرم را دوست داشتم و هنوز هم دوست دارم و زندگی خوبی داشتیم. اما فقط چند ماه اول بود. سختی‌های زندگی در عراق از یک طرف به ما فشار آورده بود و از یک طرف دیگر کومله بود که وقتی متوجه شد من به عراق برگشتم مدام من را تهدید می‌کردند که دوباره به آنجا برگردم، به خاطر همین تصمیم گرفتم سریعاً همراه با همسرم به ایران برگردم. یعنی کومله بعد از ازدواج و آوارگی در آلمان هم مرا رها نمی‌کرد و تهدیدات این گروه ادامه داشت. به همین دلیل در واقع، از عراق به سمت ایران فرار کردیم!

خبرنگار دیدبان حقوق بشر کردستان ایران: آقای وحدانی! زمانی که به ایران برگشتید چه رفتاری با شما شد؟ 

وحدانی: در ایران متوجه دروغ‌های کومله شدم. واقعا رفتاری با من شد که تا امروز هم باورم نمی‌شود. برخلاف حرف‌هایی که در کومله زده می‌شد، هیچ گونه اذیت و آزار و شکنجه‌ای در کار نبود. تنها یک سری سوال و جواب‌های معمولی بود. بعد از آن هم یک جریمه مختصر شدم که تنها برای خروج غیرقانونی از کشور بود که واقعا اشتباه از من سر زده بود. دولت و بزرگان محل هم حتی برای سامان دادن به زندگی‌ام به من کمک کردند و اجازه دادند خیلی راحت به زندگی معمولی و گذشته خودم برگردم. الان هم بسیار راضی هستم که دیگر آواره کوهستان و کمپ نیستم.

ترک پاسخ

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید