دیدبان حقوق بشر کردستان ایران طی دو مرحله با خانواده بهمن اورامی اصل گفتوگو کرده است. بهمن اورامی یکی از اعضای کشته شده پژاک است که ماجرای فریب و مرگ وی چندی پیش در دیدبان حقوق بشر کردستان ایران مطرح شد.
بهمن هم یکی از صدها قربانیان فقر در نواحی مرزی کشور است، قربانیانی که همیشه عناصر پ.ک.ک و پژاک در کمین آنها هستند تا با سوء استفاده از شرایط زندگیشان آنها را فریب دهند و بربایند.
بیشتر بخوانید:
پژاک پاسخ دهد؛ جنازه بهمن اورامی کجاست؟
پدر بهمن در مصاحبه سوم خود با دیدبان حقوق بشر کردستان ایران، به اوضاع روحی خانواده خود پس از کشته شدن فرزندش پرداخته است.
وی افزود:
«بهمن تنها پسر من بود. شرایط مالی ما اصلا مساعد نبود؛ گاهی اوقات هم پسرم از این شرایط گلهمند بود، ولی همه کار میکرد تا بتواند زندگی خوبی را برای خودش رقم بزند. کارهای زیادی را انجام میداد. همان اواخر و قبل از خروج از کشور، در یک مرغداری مشغول به کار بود.
اما اواخر شب، کارفرمای بهمن با من تماس گرفت و گفت دو نفر ناشناس وارد مرغداری شدند و بهمن را با خودشان بردند. معلوم نبود که آیا او را فریب داده بودند یا به زور با خودشان بردند! ما هم که نمیدانستیم آن دو نفر چه کسانی هستند همه جا را دنبال پسرمان گشتیم. حتی چندین بار به قندیل سفر کردیم.
نیروهای پ.ک.ک و پژاک اولین بار کاملاً منکر این بودند که پسرمان پیش آنهاست. اما دفعات بعد که به آنجا رفتیم قبول کردند که بله، پسرم را نیروهای پژاک به قندیل انتقال دادهاند. اما آنها هرگز اجازه ندادند ما بهمن را ببینیم.
هر بار یک دروغ تحویل ما میدادند، یک بار میگفتند در ترکیه است! یک بار میگفتند برای جنگ به سوریه رفته است. یک بار میگفتند در حال آموزش است. خلاصه، یک بار هم بهمن را ندیدیم.
هر چقدر که اصرار ما بیشتر میشد تندی و تحقیر آنها نسبت به ما بیشتر میشد. من هنوز قانع نشدم که چگونه امکان دارد پسر من که در تمام زندگیاش فقط به دنبال این بود که بتواند زندگی نسبتا خوبی برای خودش دست و پا کند بخواهد عضو گروهی بشود که نه خانهای دارند، نه لباس و غذای مناسبی؟ من یقین دارم پژاک او را به زور برده است…
امکان ندارد که پسر من به تصمیم و ارادهٔ خودش به آنجا رفته باشد. قطعا یا او را فریب دادهاند و یا به زور برده بودند. در طول مدتها مراجعه به قندیل، پیگیریهای ما به جایی نرسید و نتوانستیم پسرمان را ببینیم.
تنها تصویری که از پسرمان داریم آخرین روزی بود که به محل کارش میرفت و دیگری یک عکس از او که پ.ک.ک/پژاک به عنوان کشته شده منتشر کردند. آنها حتی جوابگوی این سوال نبودند که پسرمان کجا کشته شده و چه بر سر او آمده است؟ آیا جنازهاش را دفن کردهاند یا در کوهستان رها کردهاند؟ هیچ چیز را توضیح ندادند و حاضر به توضیح نبودند.
الان من چه کار باید بکنم؟ تنها پسرم را کجا پیدا کنم؟ مادر مریضش را چه کنم؟ با مادری- که تا زمانی پسرش در کنارش بود از همه لحاظ سالم بود اما از زمانی که پسرمان را ربودند او را درون پتو جابجا میکنیم- چه کنم؟ چه کسی جوابگوی من پیرمرد و این مادر داغدیده و مریض است؟! پژاک چرا اکنون سراغی از من نمیگیرد؟»