فردین صالحی متولد ۱۳۷۸ و سال آخر دبیرستان بود که حدود سه سال قبل، توسط اعضای گروه پژاک ربوده شد.
به گزارش دیدبان حقوق بشر کردستان ایران، یکی از روشهای تامین نیروی انسانی در گروههای مسلح، ربایش و فریب نوجوانان و جوانان و استفاده از آنها به عنوان نیروی نظامی است. این روش، در میان گروههای مسلح کُردی در مرزهای شمال و شمالغرب ایران، بسیار مرسوم است و گروههایی مانند پژاک، پ.ک.ک، کومله، دموکرات و پاک، از این شیوه برای جبران عدم محبوبیت و مشروعیت و البته تامین نیروی انسانی خود استفاده میکنند. آنها با ربایش کودکان و نوجوانان و انتقال آنها به مقرهای خود، عملا در حال گروگانگیری اتباع ایران هستند.
خبرنگار دیدبان حقوق بشر کردستان ایران، در ادامه گزارشهای تحقیقی و میدانی خود در مورد وضعیت کودکان ربوده شده توسط گروههای مسلح، این بار به سراغ پدر یک نوجوان ایرانی به نام فردین صالحی رفته است. پدر فردین به خبرنگار دیدبان گفته که پژاک، فرزندش را ربوده و مراجعات وی به مقرهای پژاک در اقلیم کردستان، هیچ نتیجهای نداشته است. مشروح مصاحبه خبرنگار دیدبان با آقای صالحی در ادامه میآید.
خبرنگار دیدبان: لطفا اطلاعاتی در مورد فرزندتان در اختیار مخاطبان دیدبان قرار دهید.
آقای صالحی: پسر بنده، فردین صالحی متولد ۱۳۷۸ و سال آخر دبیرستان بود که حدود سه سال قبل، توسط اعضای گروه پژاک ربوده شد. من چند بار تلاش کردم که اطلاعاتی از فرزندم به دست بیاورم که متاسفانه تا الان موفق نشدهام. من هنوز دلیل این اقدام پژاک را متوجه نمیشوم. وقتی پسرم را ربودند؛ من در تهران بودم. زمانی که برگشتم و متوجه شدم چند روز است فردین به خانه نیامده و مادرش بهشدت نگران است، من هم همراه با یکی از دوستانم که او نیز فرزندش گم شده بود، در پی آنها بودیم. کلانتری، مرزبانی، بیمارستان و… اما خبری از آنها نبود. دیگر ناامید شده بودیم و فکر کردیم هر دو مُردهاند! از طریق یکی از دوستانم متوجه شدم که فردین ممکن است به روستای بهناویان منتقل شده باشد.
خبرنگار دیدبان: از کجا متوجه شدید که ممکن است فردین در روستای بهناویان باشد؟ آیا به اقلیم کردستان در عراق مراجعه کردید؟
آقای صالحی: از طریق یکی از دوستانم که در پنجوین بود، متوجه شدیم که فردین به روستای بهناویان منتقل شده است. من قبلا با این فرد، شریک بودم؛ دوستم بود و در مناطق مرزی با ماشین سنگین کار میکرد. بعد از اینکه فهمیدیم پسرم ممکن است در عراق باشد، به این دوستم التماس کردم تا خبری از پسرم پیدا کنم. او هم قول همکاری داد؛ با کسانی که ارتباط داشت و ممکن بود در گروه پژاک، ارتباطاتی داشته باشند ارتباط گرفت و به من خبر داد. به همین دلیل دو بار به آن روستا مراجعه کردم؛ اما هر دو بار به در بسته خوردم. حتی همان دوستم که در پنجوین بود نیز به روستا رفت. اما به او هم اجازه ملاقات ندادند. اصلا اجازه صحبت ندادند تا مطمئن شویم فردین آنجاست یا از آنجا رفته است.
خبرنگار دیدبان: شما برای پیدا کردن فردین دیگر چه کارهایی انجام دادید؟
آقای صالحی: خب من دوبار برای پیدا کردن فردین و بازگرداندن او به عراق و روستای بهناویان، مراجعه کردم. اما هر دو بار که قصد داشتم در مقرهای پژاک او را ببینم، به من اجازه ندادند فرزندم را ملاقات کنم. حتی یک بار با آنها درگیر شدم؛ اما در نهایت موفق نشدم. الان به سختی مشغول زندگی هستم؛ کولبری و کارگری تنها منبع درآمد من است؛ همین پول را هم خرج سفر به عراق کردم؛ اما موفق نشدم حداقل فرزندم را برای چند دقیقه ببینم. من نمیدانم این پژاک چه حزبی است که اعضای آن ممنوعالملاقات هستند! انگار اعضای این گروه، زندانی هستند! خودشان هم به ما چیزی نمیگویند. الان هم هیچ خبری از فردین ندارم و اصلا نمیدانم کجاست، چه میکند، زنده است یا مرده! حال مادرش هم اصلا خوب نیست و نمیدانیم باید چه بکنیم و به چه نهادی مراجعه کنیم. من هنوز در شوک هستم و فردین هم اصلا در وادی سیاست و حزب و گروهبازی و… نبود. آنها پسر من را ربودند.
خبرنگار دیدبان: آیا شما در خانواده، اختلافی داشتید؟ یا فردین در مدرسه دچار مشکلی بود؟
آقای صالحی: نه اصلاً هیچ مشکلی وجود نداشت! فردین هم دانشآموز بود و هم در تعمیرگاه خودرو، مشغول به کار بود. اصلا در خانواده ما اختلافی وجود نداشت. پسر آرامی بود و اهل سلاح و کارهای مسلحانه نبود. به همین دلیل هم یقین دارم که او را فریب دادهاند و بعد به آن مقرهای کذایی منتقل کردهاند. در هر صورت ما هنوز منتظر فردین هستیم و امیدواریم او به ایران بازگردد. درست که دو بار به عراق رفتیم و نتیجه نگرفتیم؛ اما دعا میکنم حال پسرم خوب باشد و او را دوباره روزی ببینم.